تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

نمونه ای از شاگرد درجه یک

tavalod.blog.ir | يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ | ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگى امیرالمؤمنین، زندگىِ یک مسلمان کامل و یک انسانِ تراز عالى به شمار میرود؛ الگو، امیرالمؤمنین است. دوره‌ى زندگى امیرالمؤمنین، کودکى و نوجوانى او، در آغوش پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بوده است و اصلاً در دامان پیغمبر رشد پیدا کرده و با تربیت او تربیت شده است. در دوران اول جوانى و نوجوانى، مسئله‌ى بعثت و حوادث دشوارى که با بعثت پیغمبر، براى آن بزرگوار پیش آمد و امیرالمؤمنین دائم متصل به پیغمبر بود و همه‌ى این حوادث را امیرالمؤمنین تجربه کرد. از اول بعثت تا آن روزى که بعثت و رسالت اعلام شد، حمله‌ها و سختیها شروع شد. خودِ امیرالمؤمنین میفرماید: «لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امه»؛ مثل برّه‌اى که دنبال مادرش حرکت میکند، دائم متصل به رسول خدا بودم. «یرفع لى فى کلّ یوم من اخلاقه علما و یأمرنى بالاقتداء به»؛ هر روز، با عمل و اخلاق خود، یک درس و دانش جدیدى به من مى‌آموخت و از من میخواست که به آن عمل کنم. پیغمبر این شخصیت والا و ملکوتى را تربیت میکرد و میساخت. «و لقد کان یجاور فى کل سنة بحراء»؛ هر سال مدتى را در غار حراء میگذرانید. «فأراه و لایراه غیرى»؛ من میرفتم او را میدیدم؛ هیچ کس غیر از من به سراغ او نمیرفت و او را نمیدید. «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول‌اللَّه(صلّى‌اللَّه علیه و آله) و خدیجة و انا ثالثهما»؛ تنها خانه‌اى که اهل آن، مسلمان بودند، خانه‌ى ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه بود و من. «ارى نور الوحى و الرّسالة و اشمّ ریح النّبوة»؛ نور پیغمبرى را میدیدم؛ عطر دلپذیر نبوت را استشمام میکردم. امیرالمؤمنین این چنین پرورش پیدا کرد.

آن وقت قضایاى بعثت و سختیها پیش آمد؛ آن روزى که پیغمبر خدا و مسلمانها را از مکه بیرون کردند و آنها مجبور شدند به شعب ابى‌طالب - آن درّه و شکاف کوه که متعلق به ابى‌طالب بود؛ جاى بى‌آب و علف - پناه ببرند، امیرالمؤمنین هفده سالش بود. جوان هفده ساله وارد شعب ابى‌طالب شد و بیست ساله بودند که با آن روش معجزآسا بیرون آمدند. وقتى پیغمبر به طائف رفتند تا شاید بتوانند در آنجا اثرى بگذارند - که ده روز در طائف ماندند - امیرالمؤمنین همراه پیغمبر بود؛ که آنجا اشراف و ثروتمندان طائف فهمیدند که پیغمبر اکرم به طائف آمده است، غلامان و نوکران و مردم کوچه و بازار را تحریک کردند و آنها به پیغمبر سنگ زدند؛ آنجا امیرالمؤمنین ایستاد و از پیغمبر دفاع کرد. آن شبى که براى اولین بار، چند نفر از بزرگان مدینه مخفیانه به خانه‌ى قدیمىِ عبدالمطلب آمدند و براى بیعت، کنار پیغمبر نشستند و کفار قریش اطلاع پیدا کردند و آمدند اطراف آن خانه را گرفتند تا حمله کنند، آن کسانى که آمدند دفاع کردند، امیرالمؤمنین و جناب حمزه بودند. این جوان - جوان مؤمن، جوان نورانى، جوان متصل به منبع وحى، مؤمن واقعى، پرهیزگار و پاکیزه‌ى کامل - تمام این دوران سیزده ساله و همه‌ى وجودش را وقف دفاع از رسالت و پیغمبر کرد. سخت‌ترین کارها را هم در هنگام هجرت پیغمبر، امیرالمؤمنین به عهده گرفت؛ یعنى منتقل کردن زنان (فواطم) و دادن اماناتى که دست پیغمبر بود و بعد رساندن خود به قوا و مدینه؛ بعد در مدینه، سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کننده‌ى تراز اول در میان همه‌ى مسلمانان، امیرالمؤمنین است. در جنگ، همه‌ى چشمها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همه‌ى دلها تحت الشعاعِ دل نورانى اوست. پاى منبر پیغمبر هم، از همه‌ى شاگردان پذیرنده‌تر، داننده‌تر و پرسنده‌تر اوست؛ در یک روایت هست که به حضرت عرض کردند: شما چقدر از پیغمبر زیاد نقل میکنید؟ فرمود: من از پیغمبر سؤال میکردم، جواب میداد؛ وقتى سؤال نمیکردم، خودِ او ابتدا به من مى‌گفت. بنابراین، شاگرد درجه‌ى یک بود. دوره‌ى پیغمبر، این ده سال هم با همه‌ى محنتها، شُکُوه‌ها، شیرینیها و تلخیهایش، این‌طورى گذشت.


۱۳۸۵/۰۷/۲۱

بیانات در خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌‌ى تهران‌

نظرات (۱)

با سلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">