بیانات بسیار زیبا و کاربردی از امام خمینی (ره) پیرامون ساده زیستی و برخی از اصلی ترین ویژگی های دعوت کنندگان به حق( پست ثابت)
آنهایى که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگى ساده زندگى کردند. آنهایى که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را می شنیدند، آنهایى ساده زندگى کردند. شاید آقایان کمی شان یادشان باشد، در آن وقتى که ما اوایلى که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمى (1)، مرحوم آشیخ مهدى (2) و عده دیگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعى (3) و مرحوم آمیرزا محمد ارباب (4)؛ همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صورى مردم را داشت و ریاست معنوى هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهاى مثل او بود، زندگىاش یک زندگىاى بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خیلى ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدى همینطور، سایرین هم همینطور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محیط واقع مىشد که اینها را مىدید، همین دیدن اینها براى انسان یک درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان،
یک وضعى بود، درس بود براى انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید براى اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان به همین مقدار، از ارزشتان به همین مقدار کاسته مىشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست.
اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطى داشته باشد و یک دفترى و یک دستکى داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات- و ان شاء اللَّه نمىروید- از علومتان کاسته مىشود. آنهایى که این کتاب هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگىشان یک زندگى طلبگى بوده، مثل شیخ انصارى و مثل امثال اینها؛ یک زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینى را افزایش بدهند- یعنى فروع را- و آن کتابهاى ارزشمند را عرضه کنند به مردم. براى اینکه، آنها ارزش را به این نمىدانستند که من خانهام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا.
شما خیال مىکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافى براى شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسى بدهند، کافى نیست، مىگوید: باید برویم جاى دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهى است ..
این یکى از فطرتهایى است که هرکس هرچه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگرى است و لهذا آن که دنبال قدرت مىرود، قدرت مطلق مىخواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم مىرود، علم مطلق مىخواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالى برود یا هر چیزى برود، آن کمال مطلقش را مىخواهد و همه خدا رامى خواهند، خودشان نمىدانند. عذابهایى که به ما مىشود براى حجابهایى که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را میفهمد و رسیده به آن جایى که باید بفهمد.
مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایى است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایى مىرساند. آن کسى که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت مىخواندند، اینها، آنهایى بودند که وارسته از همه چیز بودند، مع ذلک آنطور مناجات مىکردند، براى اینکه خودبین نبودند. هرچه بودند اینطور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادقام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمى که در معصیت غرق است مناجات مىکند، براى اینکه مىبیند خودش هیچ نیست و هرچه هست نقص است و هرچه هست از اوست. هرچه کمال است از اوست، خودش چیزى ندارد. هیچ یک چیزى ندارند، انبیا هم هیچى نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرتها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمىفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایى که مىفهمند، آنها وارسته مىشوند و مىروند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعى که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایى که هستش، اصلش به کنار باشند. انَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا را که در آیه شریفه وارد شده است که عَرَضْنَا الاْمانَةَ عَلَى السَّموات وَالاْرْضِ وَالْجِبالِ فَابَیْنَ بعد مىگوید: انَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا، (5) بعضى مىگویند که «ظلوماً جهولًا» بالاترین وصفى است که خدا براى انسان کرده؛ «ظلوماً» که همه بتها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولًا» براى اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمیتوانیم اینطور باشیم، ما امانتدار هم نمیتوانیم باشیم، لکن میتوانیم در آن راه باشیم. شما آقایانى که میخواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوتتان دعوت حق باشد، والّا دعوت حق است، دعوت کن شیطان است، از زبان شیطان دعوت مىکند انسان. آن هم که درس توحید میگوید، آن هم همینطور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان مىگوید. شما آقایانى که مىخواهید بروید در جاهاى دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت خداى نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید ...
__________________________________________________
(1)- آقاى شیخ ابوالقاسم قمى، از علماى بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزه علمیّه قم که به سال 1352 ه. ق. در گذشته است.
(2)- آقاى شیخ مهدى حِکَمى، از علماى مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیّه در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم.
(3)- آقاى میر سید محمد برقعى، از علماى مبرّز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنى مرحوم سید عبداللَّه برقعى بود.
(4)- آقاى میرزا محمد ارباب قمى، از علماى بزرگ و محدثین عالیمقام که در اوایل تأسیس حوزه علمیه قمدار فانى را وداع گفتند. وى جدِّ آقاى شهاب الدین اشراقى (داماد امام خمینى) است.
(5)- سوره احزاب، آیه 72: «انّا عَرَضْنا الاْمانَةَ عَلَى السَّمَواتِ وَالْارْضِ وَالْجِبالِ فَابَیْنَ انْ یَحْمِلْنَها وَ اشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الانْسان انَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولًا.» ما بر آسمانها و زمین و کوهها، امانت را عرضه داشتیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده واندیشه کردند تا انسان آن را پذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود.
صحیفه امام، ج19، ص: 254
متن با ارزشی است..
یا زهرا.