تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

۲۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • tavalod.blog.ir

دریافت
حجم: 4.21 مگابایت
از مقدمه کتاب:
"ایران زمین به واسطه تاریخ کهن و اصیل خویش نقش به سزایى در ظهور و پیدایش بازى هاى ریشه دار بومى در جهان دارد.
این بازی ها که از آبشخور فرهنگى این مرز و بوم سیراب شده اند ارتباطى درهم تنیده با لایه هاى بومى و قومى سرزمین مینونشان ایران دارد. 
تنوع اقلیمى و زیستى بى نظیر ایران در بستر تاریخ فضاى مناسبى را براى ظهور انواع بازیهاى مختلف فراهم آورده است. نکته حائز اهمیت در این میان پیوند میان جسم خاکى با روح افلاکى در تکوین بازى هاى ایرانى است که خود موقعیتى ممتاز را در مقایسه با بازی ها و تفریحات سایر کشورها به وجود آورده است."

تحلیل بازی های بومی در ایران صدا ( صوتی )

  • tavalod.blog.ir


 فدراسیون ورزش روستایی و بازیهای بومی و محلی

http://roostasport.ir


با توجه به تاکیدات رهبری در مورد بازی های محلی و بومی انتظار است که انشاء الله فعالیت های بیشتری بکنند و  سایت قویتری را نیز راه اندازی کنند.

  • tavalod.blog.ir

بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى/۱۳۹۲/۰۹/۱۹


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
اوّلاً خوشامد عرض میکنیم به برادران عزیز و خواهر محترممان(۱) و خداقوّتى عرض میکنیم به شماها به خاطر تلاش و کار و پیگیرى و اهتمامى که در زمینه‌ى مسائل مربوط به این جمع مهم به کار بردید. و از خداوند متعال مسئلت میکنیم که به شما توفیق بدهد و کمک کند. هم احتیاج داریم به کمک الهى و هدایت الهى در رسیدن به اندیشه‌ى درست، هم احتیاج داریم به کمک پروردگار در زمینه‌ى توانایى بر اجراى آنچه درست میدانیم و تصمیم میگیریم. بایستى توسّل کرد، توجّه کرد به خداى متعال و از خدا کمک خواست. ما وظیفه داریم همّت خودمان و تلاش خودمان را به صحنه بیاوریم و برکت از آنِ خدا است و کمک از آنِ پروردگار است؛ ان‌شاءالله کارهاى مهمّ فرهنگى‌اى که در پیش داریم با همّت شما و تلاش شما پیش خواهد رفت.
 من چند نکته را یادداشت کرده‌ام که به دوستان عرض میکنم.


اهمّیّت موضوع فرهنگ در جامعه
 مسئله‌ى اوّل مسئله‌ى اهمّیّت موضوع فرهنگ در جامعه است. خب بحمدالله همه‌ى شما عناصر فرهنگى هستید و این موضوع براى شما گفتن و باز گفتن و شکافتن لازم ندارد. مسئولین ما بحمدالله همه اهل فرهنگند، مردان عرصه‌ى فرهنگند در درجه‌ى اوّل. آقاى دکتر روحانى که رئیس جمهور ما هستند، قبل از اینکه یک عنصر سیاسى باشند، یک عنصر فرهنگى هستند؛ خب ما از سالهاى متمادى است که ایشان را به این عنوان و به این شکل شناخته‌ایم؛ از اوائل دهه‌ى ۵۰ تا حالا ایشان را به‌عنوان یک عنصر فرهنگى شناخته‌ایم. بحمدالله رؤساى سه قوّه و مسئولان کشور همه از این قبیلند و شما مردان فرهنگید؛ در واقع فعّالان عرصه‌ى فرهنگ هستید قبل از هر عنوان دیگرى. لذا در مورد اهمّیّت مسئله‌ى فرهنگ و ارزشهاى فرهنگى یک کشور لازم نیست ما با شما مطلبى را عرض بکنیم؛ لکن اهتمام ویژه‌ى شما را در برجسته کردن این موضوع میطلبیم. چون شما هرجا هستید، بحمدالله همه‌تان جایگاهى براى گفتن و تأثیرگذارى دارید و منبرهایى در اختیار شما هست؛ از اینها استفاده کنید براى اینکه در جامعه و در چشم نخبگان کشور مسئله‌ى فرهنگ را در جایگاه واقعى و شایسته‌ى خود بنشانید؛ این خیلى مهم است. فرهنگ هویّت یک ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقیقى یک ملّت است. همه چیز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجّه کرد. نمیتوانیم فرهنگ را از عرصه‌هاى دیگر منفک کنیم؛ همین‌طور که اشاره کردند،(۲) [اینکه‌] ما گفتیم مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگى داشته باشد،(۳) معناى آن همین است؛ معناى آن این است که یک حرکت اساسى که در زمینه‌ى اقتصاد، در زمینه‌ى سیاست، در زمینه‌ى سازندگى، در زمینه‌ى فنّاورى، تولید، پیشرفت علم میخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشیم. گاهى اوقات انسان در یک کارى وارد میشود، یک کار اقتصادى انجام میدهد، [امّا] لوازم آن و تبعات فرهنگى آن را توجّه ندارد. بله، کار کار بزرگى است؛ کار اقتصادى بزرگى است، منتها بر آن مترتّب میشود لوازمى و تبعاتى که براى کشور ضرر دارد؛ فرهنگ این‌جورى است. باید در همه‌ى مسائل آن نکته‌ى فرهنگى را در نظر داشت و نگذاریم که این از یاد برود.


 فرهنگ، برنامه‌ریزى لازم دارد؛ معارضه‌ى با مزاحمات فرهنگى
فرهنگ، برنامه‌ریزى هم لازم دارد؛ نباید انتظار داشت که فرهنگ کشور - چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاه‌ها و غیره و غیره - به خودىِ خود خوب بشوند و پیش بروند؛ نه، این برنامه‌ریزى میخواهد. حالا مسئله‌ى نظارت و رصد و این چیزها را عرض خواهیم‌کرد؛ نمیشود مسئولین کشور مسئولیّتى احساس نکنند در زمینه‌ى هدایت فرهنگى جامعه. همان‌طور که اشاره کردند آقاى رئیس جمهور،(۴) دولت و مسئولان موظّفند که توجّه کنند به جریان عمومى فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتّفاق مى‌افتد، چه چیزى در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتى وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوى موانع را، عناصر مخرّب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوییم که علف‌هرزه‌هاى این باغ را جمع کن، معناى آن این نیست که از رشد گلهاى این باغ میخواهیم جلوگیرى کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهاى معطّر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ امّا در کنار آنها علف‌هرزه‌ها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهى با بعضى از پدیده‌هاى فرهنگى بجد مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور - چه مسئولان فرهنگى، چه غیر فرهنگى - و از این شورا که جلوى آن را بگیرند، به‌خاطر این است؛ یعنى معارضه‌ى با مزاحمات فرهنگى هیچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى؛ این نکته‌ى بسیار مهمّى است. من، هم به وزراى ارشاد و به وزیر ارشاد محترم خودمان در این مضمون مطالبى را گفته‌ام، هم با جناب آقاى روحانى در این زمینه‌ها صحبت کرده‌ام، به شماها هم عرض میکنم؛ یکى از وظایف نظارتى و مراقبتى دستگاه حکومت این است که متوجّه مزاحمها باشد. شما فرض کنید در فرهنگ عمومى یک عامل و یک آسیب مهمّى به نام طلاق مثلاً وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعه‌ى کشور یک تبلیغاتى شروع بشود که بنیان خانواده را سست میکند و به طلاق مى‌انجامد، خب شما مجبورید جلوى این را بگیرید؛ یعنى اگر چنانچه میخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نکند، بایستى به این معنا توجّه بکنید؛ یعنى باید جلوى این چیزى که به‌طور طبیعى مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میکشاند به بى‌میلى به خانواده و بى‌اعتنایى به کانون خانواده و بى‌اعتنایى به همسر، بگیرید؛ قهراً معارضه وجود دارد، مزاحمت وجود دارد. این هم یک مطلب.
 بنابراین ما مسئولیّت شرعى داریم، مسئولیّت قانونى داریم در قبال فرهنگ کشور و فرهنگ عمومى کشور. و البتّه مى‌بینیم در بعضى از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضى‌ها با عنوان[کردن‌] "دین دولتى" و "فرهنگ دولتى" میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و به‌اصطلاح یک اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتى کنند، فرهنگ را دولتى کنند! این حرفها یعنى چه؟ دولت دینى با دین دولتى هیچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتى یعنى دین مردمى؛ همان دینى که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه براى ترویجِ بیشتر [دین] دارد. هر کسى هر توانى که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانى باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهى باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانى که داراى یک منبرى است، داراى یک حوزه‌ى نفوذى است در تأثیرگذارى روى مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همه‌ى اینها پرتوان‌تر هم دستگاه حکومت یک کشور است؛ خب، طبعاً باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیرى از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولّى میخواهد؛ مثل اقتصاد.
 شما در زمینه‌ى اقتصاد هم معتقدید که اقتصاد دست مردم باید باشد؛ ما هم عقیده‌مان همین است و در تفسیر اصل ۴۴ این معنا را تبیین کردیم.(۵) خب، معناى آن این نیست که دولت اجازه میدهد یک نفرى فعّالیّت اقتصادى بکند و یک انحصارى را در اختیار بگیرد که این انحصار در نهایت به ضرر مردم است؛ جلوى او را میگیرید شما؛ جلوى انحصارات را میگیرید، جلوى تجاوز را میگیرید، جلوى فساد مالى را میگیرید، جلوى سوءاستفاده از منابع دولتى و عمومى را میگیرید؛ یعنى جلوى این مزاحمات را میگیرید. درحالى‌که اقتصاد را معتقدیم که [نباید دولتى باشد] - بنده از قدیم معتقد بودم، یعنى همان زمانى هم که دولتى‌هاى ما دنبال اقتصاد دولتى بودند، بنده عقیده‌اى نداشتم؛ برایشان براى این معنامثالهایى هم میزدم -(۶) امّا درعین‌حال نظارت دولت را همه قبول دارند؛ [حتّى‌] یک جاهایى دخالت دولت هم لازم است. فرض بفرمایید شما مى‌بینید که به فلان کار اقتصادى و فعّالیّت اقتصادى رغبتى وجود ندارد، سرمایه‌دار نمیخواهد در این زمینه سرمایه‌گذارى کند؛ شما به‌عنوان دولت چه کار میکنید؟ سرمایه‌گذارى میکنید دیگر. فرض کنید یک مادّه‌اى در کشور مورد نیاز است، سرمایه‌گذار - به‌عنوان یک تاجر، با نگاه اقتصادى - دنبال این کار نمیرود؛ برایش زحمت دارد، صرف نمیکند. شما چه‌کار میکنید؟ شما وارد میکنید، شما تولید میکنید. بنابراین مثل همه‌ى جاها که نواقص را دولت تکمیل میکند، کجى‌ها را دولت راست میکند، انحرافها را جلوگیرى میکند، البتّه در زمینه‌ى فرهنگ این معنا بمراتب بیشتر از مسئله‌ى اقتصاد [است‌]؛ من اقتصاد را به عنوان مثال عرض کردم. پس بنابراین ورود دستگاه حکومت به مسئله‌ى فرهنگ به معناى سلب فعّالیّت مردم نیست. همان‌طور که آقاى دکتر روحانى بدرستى اشاره کردند،(۷) فرهنگ به مردم متّکى است؛ این همه مجالس عزادارى، این همه مجالس سخنرانى، این همه انجمنهاى ادبى، این همه انجمنهاى علمى، اینها را اصلاً کِى دولتها میتوانند به‌وجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهاى جماعت، این همه کارهاى گوناگون فرهنگى که در سطح کشور انجام میگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است. امّا این موجب نمیشود که اگر شما یک‌جا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتى دارد در همین کارهاى مردمى انجام میگیرد که داراى آسیب اجتماعى است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمیکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود. حالا بعضى اوقات انسان نگاه میکند، میبیند متأسّفانه در بعضى از حرفهاى آدمهایى که مسئولیّتى هم ندارند در دستگاه‌ها و مانند اینها، بعضى غیر مسئولانه گاهى حرف میزنند؛ نگاه میکنند به ادّعاهایى که در کشورهاى غربى هست در مورد آزادى‌هاى فرهنگى و فلان؛ درحالى‌که این‌جورى نیست. غربى‌ها اصرارشان و مقاومتشان برروى ارزشهاى فرهنگى خودشان از ما کمتر نیست و بیشتر هم هست؛ از ما بیشتر است. فرض بفرمایید رسم و فرهنگ فلان کشور این است که حتماً باید در مجلس میهمانىِ رئیس جمهور، مشروب مشخّصى مصرف بشود. اگر چنانچه یک رئیس جمهورى بگوید که من حاضر نیستم، اصلاً مجلس را منتفى میکنند؛ اصلاً مجلس میهمانى را برگزار نمیکنند؛ که این اتّفاق افتاده دیگر، این را ما در زمان حیات خودمان و زندگى خودمان [دیدیم‌]؛ شماها هم شاید همه‌تان یا بیشترتان میدانید، اطّلاع دارید. اگر کسى فرض بفرمایید کراوات نزند، بخواهد وارد یک مجلس رسمى بشود، میگویند این خلاف پروتُکل است، نمیشود؛ باید حتماً شما یا پاپیون بزنید یا کراوات بزنید! خب اینها چیست؟ اینها همان فرهنگ است دیگر؛ این‌قدر متعصّبند، این‌قدر پایبندند.


 مسئله‌ى اختلاط زن و مرد
  مسئله‌ى اختلاط زن و مرد که اسمش را گذاشتند تساوى - که متأسّفانه تساوى نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگینى است که وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا کرده و حالا اندیشمندانشان فهمیده‌اند که این مسیر یک مسیرى است که اصلاً پایان ندارد؛ یعنى همین‌طور [این‌] حرکت ادامه دارد و سیرى‌ناپذیرىِ طبع انسانى این حرکت انحرافى را تا ناکجاآباد خواهد برد - یکى از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشید، شما را طرد میکنند، رد میکنند، مذمّت میکنند؛ یعنى آنها بیشتر از ما، متعصّبانه‌تر از ما پایبندند به یک چیزهایى که غیر معقول است. یا از این قبیل کارها، این بالماسکه‌هایى که در کشورهاى غربى معمول است که چقدر هم فجایع حاصل میشود که حالا داستانش سرِ دراز دارد. غرض، آنها بیشتر از ما متعصّبند، بدتر از ما لجاجت میکنند بر سر ارزشهاى فرهنگى خودشان که در واقع ضدّ ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نکنیم؟ بنابراین اهمّیّت فرهنگ و اهتمام به فرهنگ یک مسئله است که مسئولیّت آن هم در درجه‌ى اوّل با مسئولین کشور است و این شورا عالى‌ترین جا است.



شوراى عالى انقلاب فرهنگى 
مسئله‌ى دوّم، مسئله‌ى این شورا است؛ شوراى عالى انقلاب فرهنگى یکى از آن ابتکارات واقعاً بابرکت امام بزرگوار بود. اوّل ستاد انقلاب فرهنگى بود، بعد مسئله‌ى شوراى انقلاب فرهنگى که به ایشان پیشنهاد شد، بدون هیچ گونه لِمَ‌و‌بمَ‌اى(۸) پذیرفتند و حکم مستحکمى دادند. بعد من از ایشان - رئیس جمهور بودم - سؤال کردم مصوّبات ما [قانون باشد]، ایشان گفتند بایستى به مصوّبات عمل بشود؛(۹) یعنى حکم قانون به مصوّبات دادند. یکى از آن کارهاى مهمّ امام بزرگوار این بود. و بدرستى آقاى دکتر روحانى گفتند که اینجا عالى‌ترین مرکز و بهترین مرکز است؛ یعنى واقعاً هیچ دولتى از یک چنین مجموعه‌اى بى‌نیاز نیست که خب بحمدالله سرمایه‌ى بزرگى است. بزرگترین دارایى این شورا هم شما اعضاى محترم آن هستید؛ یعنى واقعاً این مجموعه‌اى که تشکیل شده - چه اعضاى حقیقى، چه اعضاى حقوقى - بهترین مجموعه است که اینجا هستند. خب، رئیس شورا، رئیس‌جمهور است، یعنى رئیس قوّه‌ى اجرایى کشور؛ نوّاب رئیس [هم‌]، رئیس مجلس شوراى اسلامى و رئیس قوّه‌ى قضائیّه. اینها خب خیلى با اهمّیّت است؛ اینها غالباً عناصر فرهنگى هستند، عناصر اهلِ فرهنگند و جزو دردمندان فرهنگى هستند که برایشان مسئله‌ى فرهنگ به‌عنوان یک مسئله‌ى اساسى همیشه مطرح بود؛ اعضا هم که خب اعضاى مهمّى‌اند. یکى از مهم‌ترین خواص و نقاط مهمّ این شورا این است که این شورا موجب میشود که مسئله‌ى فرهنگ کشور تابع زیر و بالا شدن جریانات سیاسى و جناحهاى سیاسى نباشد. این خیلى مهم است [که‌] از روزمرّگى نجات پیدا کند. یک چنین جایگاه مستقرّى که در همه‌ى دولت‌ها این جایگاه، جایگاه ثابتى است، جایگاه مستقرّى است - احیاناً چند نفر عضو آن عوض میشوند که این، ترکیب مهمّ اعضاى حقوقى و اعضاى حقیقى شورا را به هم نمیزند - و این موجب این است که حرکت فرهنگى یک کشور، یک ثباتى داشته باشد. حالا کارهاى مهمّى هم در این شورا شده است که شاید در خلال عرایضم اشاره بکنم. آنچه من در این بخش که مربوط به شورا است میخواهم تأکید بکنم بر آن، این است که اعضاى شورا بایستى این شورا را باور کنند؛ باور کنید که اینجا قرارگاه مرکزى فرهنگى کشور است؛ باور کنید که اینجا فرماندهى مسائل عمده‌ى فرهنگى کشور و سیاست‌گذارى کشور را بر عهده دارد؛ اعضا بایستى به این توجّه کنند. حضور مستمر، چه حضور اعضا به‌طور استمرار، چه حضور خود شورا، یعنى شورا تعطیل‌بردار نیست. خب، رؤساى کشور طبعاً مسافرت دارند، اینجا و آنجا رفت‌وآمد میکنند؛ این نباید موجب بشود که شورا تعطیل بشود، شورا باید استمرار پیدا کند؛ یعنى همین سازوکار مدیریّت شورا که پیش‌بینى شده به‌خاطر این است که این شورا هرگز نباید تعطیل بشود. این هم یک مسئله است که مربوط به این شورا است. [در مورد] مصوّبات؛ بله، من هم کاملاً اعتقادم بر همین است که به کلّیّات و مسائل اهمّ، مسائل بنیانى و زیرساختى باید پرداخته بشود؛ همچنان که در این چند سال اخیر بخصوص به این معنا توجّه شده. ما قبلها از این جهت ناراحت بودیم که در شورا چیزهاى جزئى گاهى وقت طولانى‌اى میگرفت؛ همان وقت در سالهاى دهه‌ى ۶۰ که خود بنده هم در شورا بودم، همین مشکل را داشتیم که گاهى اوقات سرِ یک فرد و یک شخص مبالغى وقت گرفته میشد؛ کارهاى اساسى میماند زمین؛ لکن خب بحمدالله حالا این‌جور نیست.

ضمانت اجرای مصوّبات

 مسئله‌ى سوّم مسئله‌ى ضمانت اجرا است؛ مصوّبات اینجا بایستى اجرا بشود؛ حالا سازوکارى براى ضمانت اجرا تدوین میکنید، فبهاونعمة؛ اگر فرض کنیم که یک سازوکار خاصّى هم براى ضمانت اجراى مصوّباتِ اینجا تدوین نمیشود، خودِ حضور رئیس جمهور و رئیس قوّه‌ى مقنّنه براى قانون‌گذارى - آنجاهایى که احتیاج به قانون‌گذارى است - و وزراى محترم و مسئولان دستگاه‌هاى ذى‌ربط، باید به معناى ضمانت اجرا باشد؛ یعنى وقتى که فرض بفرمایید نقشه‌ى جامع علمى - که واقعاً یکى از کارهاى بزرگ شورا تدوین این سند نقشه‌ى جامع علمى کشور بود که کار بسیار خوبى شد و سازوکار اجرایى خوبى هم براى آن تدوین شد که این جزو کارها است - تدوین میشود، دستگاه‌هاى اجرایى هر کدام به سهم خودشان بایستى اهتمام داشته باشند به اینکه این انجام بگیرد؛ یا مثلاً فرض کنید سند مهندسى فرهنگى - که شنیدم کار آن نزدیک به اتمام [است‌] یا اتمام پیداکرده - [که‌] باید براى آن هم سازوکار اجرایى حتماً تهیّه بشود که تحقّق پیداکند؛ یا سند دانشگاه اسلامى؛ یا سند تحوّل بنیادى آموزش و پرورش که وزیر محترم آموزش و پرورش خود را متعهّد بدانند که این را عملى کنند و اجرایى کنند؛ یا سند راهبردى نخبگان کشور - که در آن جلسه خود بنده هم شرکت کردم که سند بسیار مهمّى است - که این مسئله را خب معاونت محترم رئیس جمهور بایستى تعقیب کنند؛ و خلاصه باید خود اعضا و دستگاه‌هاى فرهنگى قبول کنند و باور داشته باشند که ما این جایگاه را به‌عنوان یک قرارگاه مرکزى [قرار دادیم‌]. تعبیر "قرارگاه" ممکن است به بعضى گوشها سنگین بیاید - قرارگاه یک اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است - و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فکر نظامى را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناک‌تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنى میدانید هم شما، واقعاً یک میدان کارزار است اینجا. و بخصوص در قرارگاه‌هاى نظامى این‌جورى است؛ قرارگاه مسئولیّت اجراى مستقیم به معناى اینکه یک واحدى متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختیار او قرار میگیرند، به تعبیر نظامى در کنترل عملیّاتىِ او قرار میگیرند. وقتى ما یک قرارگاه نظامى تشکیل میدهیم، فرض بفرمایید سپاه میگوید این یگانهاى من در کنترل عملیّاتى آن تشکیلات [هستند]، پشتیبانى این یگان، متعلّق به آن سازمان است - یا ارتش، یا سپاه، یا هر دستگاه دیگر - امّا به‌کارگیرى این و هدایت این، به عهده‌ى قرارگاه است؛ یعنى یک چنین حالتى را در اینجا بایستى توجّه داشت.
 به‌هرحال این اسنادى را که تهیّه کردید - که اسناد بسیار خوبى است و من چند مورد را اسم آوردم و البتّه بیش از اینها است؛ چندین سند دیگر هم تدوین شده - جدّى بگیرید و این‌جور هم نباشد که مثلاً فرض کنید که یک سندى را که مربوط به دستگاه آموزش عالى است، یا مربوط به وزارت بهداشت است، یا مربوط به آموزش و پرورش است، یا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوین کند، تصویب کند، بسپارد به آن دستگاه و بکشد کنار؛ نه، این مصلحت نیست. بایستى نظارت خودش را بر کیفیّت اجرا، بر اجرایى شدن آن ادامه بدهد؛ حالا یا تا پایان کار، یا لااقل تا وقتى که این کار به جریان بیفتد و ببینند که دارد اجرا میشود. بنابراین اینجا هم مسئولیّت شورا در مورد ضمانت اجرا به‌نظر ما زیاد است.


تهاجم فرهنگی

 مسئله‌ى چهارمى که عرض میکنیم، مسئله‌ى تهاجم فرهنگى است. ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم؛ بعضى‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلى از کشورهاى غیرغربى هم مسئله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح میکنند و میگویند غربى‌ها به ما تهاجم فرهنگى کردند؛ بعد دیدند که خود اروپایى‌ها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگى کرده! لابد دیده‌اید، خوانده‌اید که [گفتند] فیلمهاى آمریکایى، کتابهاى آمریکایى چه تهاجم فرهنگى‌اى به ما کرده‌اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلى از کسانى که قبول نمیکردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است. صدها - حالا من که میگویم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یک‌خرده در زمینه‌هاى آمارى دلم میخواهد احتیاط کنم، میگویم صدها - رسانه‌ى صوتى، تصویرى، اینترنتى، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند. یک‌وقت هست که فرض کنید رادیوى فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور یک کارى دارد براى خودش میکند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛ با زبان فارسى [برنامه میسازند]؛ آن را با وقت استفاده‌ى فارسى‌زبان یا عنصر ایرانى تطبیق میکنند؛ مسائل ما را رصد میکنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا براى رسانه‌ى خودشان تهیّه میکنند؛ یعنى کاملاً واضح است که هدف اینجا است. خودشان هم میگویند، انکار هم نمیکنند. بنابراین تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند. این بازیهاى اینترنتى از جمله‌ى همین است؛ این اسباب‌بازى‌هایى که وارد کشور میشود از جمله‌ى همین است که من چقدر سر قضیّه‌ى تولید اسباب‌بازى داخلىِ معنى‌دار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاه‌هاى فعّال و مسئول، عروسکهاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را - یعنى مخالفین را، خارجى‌ها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربى و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّه‌ى ما اصلاً نمى‌شناسد - ببینید، پیوست فرهنگى که میگوییم اینها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچّه‌ى ما میشناسد، بتمن را بچّه‌ى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را براى من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگى [است‌]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید براى اینکه این عروسک معرّفى بشود پیش بچّه‌ها؛ بعد که معرّفى شد، آن‌وقت خودشان میخرند، [ولى‌] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقّتهایى را بایست کرد. به‌هرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیّتى است.


سبک زندگى غربى در دل  کتابهاى آموزش زبان
کتابهاى آموزش زبان. خب میدانید، الان آموزش زبان انگلیسى - بالخصوص زبان انگلیسى، حالا زبانهاى دیگر خیلى خیلى کمتر - خیلى رواج پیدا کرده، آموزشگاه‌هاى فراوانى به‌وجود مى‌آورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همه‌ى کتابهاى آموزش که خیلى هم با شیوه‌هاى جدید و خوبى این کتابهاى آموزش زبان انگلیسى تدوین شده، منتقل‌کننده‌ى سبک زندگى غربى است، سبک زندگى انگلیسى است. خب این بچّه‌ى ما، این نوجوان ما و جوان ما [که‌] این را میخواند، فقط زبان یاد نمیگیرد؛ حتّى ممکن است آن زبان یادش برود، امّا آنچه بیشتر در او اثر میگذارد آن تأثیر و انطباعى(۱۰) [است‌] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگى غربى در وجود او به‌وجود مى‌آید؛ این از بین نمى‌رود؛ این کارها را دارند میکنند.
 خب در مقابل اینها باید چه‌کار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ى مهم را باید در نظر [داشت‌]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد. البتّه در این مورد مسئولیّت صداوسیما خیلى سنگین است، مسئولیّت وزارت ارشاد خیلى سنگین است. من به جناب آقاى جنّتى(۱۱) هم به‌نظرم گفتم این را، یکى از کارهاى ما تولید کتاب است، ترجمه‌ى کتاب [است‌]. شما نگاه کنید ببینید در دنیا چه چیزهایى منتشر میشود که دانستن آن براى جوان ایرانى لازم است؛ ترجمه کنید، پول بدهید ترجمه کنند، کمااینکه دیگران دارند میکنند - من با کتاب زیاد انس دارم، کتاب زیاد میخوانم، در بازار نشر و مانند اینها از تازه‌هاى کتاب زیاد اطّلاع دارم - کارها دارد میشود؛ سرمایه‌دار میرود پول عالى میدهد به مترجم که فلان کتاب را ترجمه کن. من پرسیدم از یکى از همین حضرات که مترجم به شما مراجعه میکند یا شما به مترجم مراجعه میکنید؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه میکنیم؛ راست میگوید، مترجم پیدا میکنند براى اینکه ترجمه کند. خب این‌کار را شما هم باید بکنید؛ کتاب ترجمه کنید، کتاب تولید کنید، فیلم تولید کنید. ما امروز ظرفیّت ساخت فیلممان بحمدالله بالا است. من به آقاى دکتر روحانى - همین تازگى، چند وقت پیش - عرض کردم یک فیلمى را من دیدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوش‌ساختى و سبک کار شبیه فیلمهاى خوب هالیوود. این مهم است که ما الان این ظرفیّت را داریم در کشور [که‌] میتواند پیام‌رسانى کند، میتواند حرفهاى درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذّابى است؛ سینما خیلى عنصر جذّابى است، رسانه‌ى فوق‌العاده‌اى است، یعنى واقعاً الان هیچ‌چیزى مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذارى؛ خب روى این زمینه کار بکنید؛ کارهاى ابتکارى بکنید؛ اسباب‌بازى همین‌جور، بازىِ رایانه‌اى همین‌جور، عروسک همین‌جور، اینها چیزهایى است که لازم است. اسباب‌بازى رایج بچّه‌هاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکایى‌ها که پدرجدّ ما در این کارند، الان پشیمانند، درآن درمانده‌اند که چه‌کار کنند. ما بچّه‌هاى خودمان را که اَلَک‌دولَک بازى میکردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم‌به هوا بازى میکردند که کار بسیار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، یا این چیزى که خط کشى میکنند و لىِ‌لىِ میکنند - بازىِ بچّه‌هاى ما اینها بود - آورده‌ایم نشانده‌ایم پاى اینترنت، نه تحرّک جسمى دارند، نه تحرّک روحى دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله‌ى طرف مقابل. خب بیایید بازى تولید کنید، بازى ترویج کنید، همین بازى‌هایى که بنده حالا اسم آوردم و ده‌تا از این قبیل بازى [که‌] بین بچّه‌هاى ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این‌] یکى از کارها است، اینها را ترویج کنید. ما همه‌اش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربى‌ها از چه‌جور بازى‌اى حمایت میکنند، ما هم از همان بازى حمایت بکنیم. خب حالا من نمیخواهم راجع به بعضى از این ورزشها چیزى بگویم، امّا خب ما خیلى کارهاى خوب داریم که مال ما است؛ من [قبلاً] گفتم،(۱۲) چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛(۱۳) [خب‌] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانى یک ورزش زیبا و هنرى است، خب این را ترویج کنید؛ اینها را پیش ببرید و ترویج کنید که بچّه‌ها [سراغ اینها] بروند. بچّه‌هاى ما - نوه‌هاى بنده - اسم بازیکنان و ستاره‌هاى فوتبال دنیا را خیلى خوب بلدند، یکى یکى همین‌طور مکرّر اسم اینها را مى‌آورند؛ این طرفدار این است، آن طرفدار آن است، لباس نمیدانم فلان تیم فرنگى را این میپوشد، آن یکى لباس تیم دیگر را میپوشد، امّا اسم مثلاً فرض کنید که فلان دانشمند معاصر خودشان را نمى‌شناسند؛ اسم بیاورى نمى‌شناسند کیست؛ خب اینها بد است، اینها را ما بایستى واقعاً کار بکنیم.
 من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزى، یک فکرى، یک روشى در دنیا دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیاى ارتباطات است، دنیاى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید - قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معناى این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهى یک پدیده‌اى است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم یک ذیلى برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید. پس من نمیگویم که فقط موضع دفاعى داشته باشیم - البتّه وقتى تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکّى نیست - توصیه‌ى من فقط موضع دفاعى نیست؛ امّا موضع اثباتى، موضع تهاجمى، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. به‌هرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حدّاکثر این است که بگوییم خیلى خب، ما در مقابل این نمیتوانیم یک حرکتى انجام بدهیم، امّا منفعل هم نمیشویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایى است که بایستى از آن پرهیز کرد.


مسئله‌ى علم در دانشگاه و در مراکز پژوهشى
  مسئله‌ى پنجم که من اینجا یادداشت کردم عرض بکنم، مسئله‌ى علم در دانشگاه و در مراکز پژوهشى است؛ که خب خوشبختانه دیدم آقاى دکتر روحانى به آن توجّه کردند. خیلى مهم است این مسئله‌ى علم. اوّلاً این پیشرفت علمى ما در این ده دوازده سال اخیر یک واقعیّت است؛ بعضى این را باور نکردند؛ بعضى حتّى این را انکار کردند. یک شخص عزیزى - که حالا بعضى از دوستانى که در جلسه هستند، توجّه دارند که من چه کسى را میگویم؛ نمیخواهم اسم بیاورم - همان اوائلى که این قضیّه‌ى هسته‌اى و سانتریفیوژ و این حرفها باب شده بود و مکرّر گفته میشد، در یک نامه‌اى به من نوشت که آقا، این حرفها دروغ است، باور نکنید - هم این را، هم گمان میکنم مسئله‌ى سلّولهاى بنیادى را؛ حالا الان درست یادم نیست، نامه‌ى او بین کاغذهاى ما هست - اینهایى که مى‌آیند به شما گزارش میدهند، [حرف‌] اینها را باور نکنید، اینها واقعیّت ندارد، اینها خلاف واقع است! خود این شخص هم آدم دانشمندى است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نمیکرد؛ البتّه ما باور کرده بودیم و الحمدلله روزبه‌روز هم این باور تأیید شد. بعد از چندین‌سال، چندى قبل اینجا یک جلسه‌اى بود که بعضى از دوستان این جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزیز به من رو کرد و گفت که در دانشگاه‌هاى ما از این پیشرفتهایى که این جوانها دارند انجام میدهند استقبال نمیشود و شروع کرد شکایت از این طرف قضیّه که حالا جوانهاى ما دارند کارهاى زیادى انجام میدهند و استقبال نمیشود. من یادم آمد از آن حرفى که ایشان سالها پیش به من گفته بود که این پیشرفتها دروغ است. نه آقا، این پیشرفتها راست است؛ اینکه ما سیزده برابرِ متوسّط رشد جهانى، سرعت پیشرفت [علم‌] داشته‌ایم، راست است؛ این را دیگران گفتند، مخالفین ما گفتند. در بخشهاى مختلف، جوانهاى ما کارهاى بزرگى را بحمدالله توانستند انجام بدهند و کار کردند و پیش رفتند. توصیه‌ى من به وزیر محترم آموزش عالى و وزیر محترم بهداشت و درمان، بخصوص این است که نگذارید این چرخه‌ى حرکت کُند بشود. این را هرچه میتوانید توسعه بدهید و تسریع کنید و پیشرفت کنید.

دانشگاه محلّ جَوَلان گرایشهاى سیاسى‌ نشود/ ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامى را برپا کنیم و دنیایى بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود
  یکى از چیزهایى که جلو این را میگیرد، سیاسى شدن دانشگاه‌ها است. این را توجّه کنند آقاى فرجى‌دانا(۱۴) و آقاى هاشمى؛(۱۵) نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهاى سیاسى بشود. اینکه ما جوان را به‌عنوان یک موتور محرّک تحوّلات سیاسى بپذیریم، حرف من است. من یک‌وقتى این مطلب را گفتم، بعضى از همین آقایانى که حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت کردند که شما این جوانها را به هَوس انداختید، به هیجان انداختید؛ نه، من اعتقاد دارم به این قضیّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سیاسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگرى است؛ این غیر از این است که ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرایشهاى سیاسى‌اى که بعضى‌شان مخالف با اصل نظامند یا مخالف با جهت‌گیرى‌هاى نظامند بکنیم. این را باید حتماً مراقبت کنید و جلوى آن را بگیرید. در این زمینه من این جمله را هم عرض بکنم؛ یک "میتوانیم"ای را ملّت ما گفته؛ نگذارید این "میتوانیم" تبدیل بشود به عکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلّه‌هاى رفیع علمى برسیم؛ میتوانیم مرجع علمى جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمى نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف میکنند که ایران به دانش دست یافته؛ نه فقط در زمینه‌ى هسته‌اى، در زمینه‌هاى دیگر هم همین را دارند میگویند و اعتراف میکنند. این "میتوانیم" را که در روح این جوانهاى ما دارد جَوَلان میکند، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامى را برپا کنیم و دنیایى بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهى هم [این کار را] میکنیم.



زبان فارسى
  مطلب ششمى که من اینجا یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ى زبان فارسى است؛ من خیلى نگران زبان فارسى‌ام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همین‌طور دارند اصطلاحات خارجى [به‌کار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّه‌ى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّه‌ى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) - مرکز حکومت عثمانى - زبان رسمى در یک برهه‌ى طولانى‌اى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّه‌ى هند برجسته‌ترین شخصیّت‌ها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیس‌ها اوّلى که آمدند شبه قارّه‌ى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیس‌ها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانى هستند در هند - که بنده رفته‌ام دیده‌ام، بعضى‌هایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسى‌اند؛ امّا ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش میکنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم. یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند - هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مى‌آید - ما هم نشنفته‌ایم. گاهى مى‌آیند یک کلمه‌اى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که‌] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این‌] یواش یواش کشانده شده به طبقات و توده‌ى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شده‌ى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یک‌وقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى - فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّه‌هاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازى‌ها همین‌جور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایى است که شما خیلى درباره‌اش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله. حالا معناى مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه‌ى تندى یا شیوه‌ى خشنى برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمت‌آمیز؛ ببینید چکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید؛ این هم یک مسئله.



مسئله‌ى علوم انسانى
  مسئله‌ى علوم انسانى هم مسئله‌ى دیگرى است که خیلى مهم است. البتّه آقاى دکتر حدّاد - مثل اینکه نیستند امروز اینجا - یک گزارش مفصّل و خوبى به من دادند در مورد کارهایى که در زمینه‌ى علوم انسانى در هیئتى که ایشان مسئول آن هستند انجام گرفته،(۱۷) که خب بعضى از دوستان هم از نداشتنِ خروجى این کار گله‌مندند و شکایت میکنند، که اینها در جلسه‌ى شورا باید مطرح بشود. به نظر بنده اساسى‌ترین کار هم این است که مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى باید تدوین بشود؛ این کار اساسى و کار اوّلى است که بایستى انجام بگیرد. این هم این مسئله.


مسئله‌ى آسیبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن
  و مسئله‌ى آخر هم، مسئله‌ى آسیبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن است؛ که من اشاره کردم به مسئله‌ى طلاق، مسئله‌ى موادّ مخدّر، فسادهاى مالى، مسئله‌ى جنایت. خب یکى از همین تأثیرات تهاجم فرهنگى دشمنان، افزایش سرقت مسلّحانه از بانکهااست؛ این را اوّل ما در فیلمها دیدیم - قابل توجّه جناب آقاى ضرغامى -(۱۸) که حمله میکنند؛ حالا عین همان قضایا، اینجا دارد اتّفاق مى‌افتد؛ خب یاد میگیرند دیگر. ما باید این را بدانیم چه‌کار داریم میکنیم. یعنى واقعاً این آسیبها را بفهمیم. [همین طور] مسئله‌ى جمعیّت. یکى از خطراتى که وقتى انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ى جمعیّت است؛ که من به آقاى دکتر هاشمى(۱۹) هم به‌نظرم یک جمله‌ى کوتاهى گفتم، با آقاى دکتر روحانى هم مفصّل صحبت کردیم؛ مسئله‌ى جمعیّت را جدّى بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایى خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنى مسئله‌ى جمعیّت از آن مسائلى نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر میکنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتى نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست. ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید، خدا همه‌تان را محفوظ بدارد، باقى بدارد و این عرایضى که ما کردیم، ان‌شاءالله مورد توجّه باشد.
 یاد کنیم از مرحوم آقاى دکتر حبیبى که جلسه‌ى قبلى که اینجا ما دُور هم جمع شدیم، آقاى دکتر حبیبى - با اینکه کسالت داشتند و مریض بودند - شرکت کردند که من از ایشان تشکّر کردم. خدا ان‌شاءالله شماها را محفوظ بدارد؛ و قدر این فضلا و نخبگانى که در اینجا هستند و نیروهاى جوانى هم که در جمع شما هستند که واقعاً وجودشان خیلى مغتنم است و بحمدالله از نشاط جوانى و نیروى جوانى و ابتکار جوانى برخوردارند، بایستى خیلى بدانید.
والسّلام و علیکم و رحمةالله‌
 
۱) خانم کبرى‌ خزعلى‌
۲) اشاره‌ى رئیس جمهور به تأکید رهبر انقلاب اسلامی براى تهیّه‌ى پیوست فرهنگى براى طرحهاى مهم.
۳) از جمله، ابلاغ سیاستهاى کلّى برنامه پنجم توسعه در چهارچوب سند چشم‌انداز (۱۳۸۷/۱۰/۲۱)
۴) اشاره‌ى رئیس جمهور به نیاز شورا به داشتن بخش پایش و نظارت در امر فرهنگ.
۵) ابلاغ سیاستهاى کلّى اصل ۴۴ قانون اساسى (۱۳۸۴/۳/۲)
۶) از جمله ۱۳۶۲/۵/۲۸
۷) اشاره‌ى رئیس جمهور به لزوم مشارکت مردم در مسأله‌ى فرهنگ.
۸) کنایه از سؤال و جواب‌
۹) نامه‌ى امام خمینى(ره) به رئیس شوراى عالى انقلاب فرهنگى درباره‌ى اجراى مصوّبات آن شورا (۱۳۶۳/۱۲/۶)
۱۰) اثرپذیرى‌
۱۱) وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى‌
۱۲) از جمله ۱۳۷۵/۱۰/۸
۱۳) اشاره به ثبت ورزش چوگان در آذرماه سال جارى در کمیته‌ی میراث ناملموس سازمان یونسکو به نام کشور جمهورى آذربایجان.
۱۴) وزیر علوم، تحقیقات و فنّاورى‌
۱۵) وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى‌
۱۶) لقب شهر استانبول در زمان عثمانى‌
۱۷) شوراى تحوّل و ارتقاى علوم انسانى، در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۲۱ تحت نظارت شوراى عالى انقلاب فرهنگى تأسیس شد.
۱۸) رئیس سازمان صدا و سیما در دیدار حضور داشت.
۱۹) وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى‌
  • tavalod.blog.ir

آقای هاشمی در ادامه داستان جالبی از ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین تعریف می کند. از دهه 40 می گوید و از خفقان ساواک و از انتشار کتابی درباره فلسطین. کتابی که نویسنده اش سفیر اردن بود و مترجمش سرباز فراری!. کتابی که 5 تومان پیش فروش شد و 7 تومان فروش رفت. کتابی که هم امام(ره) خواندنش را به علماء توصیه کردند و هم دکتر مصدق چکی در حمایتش فرستاد. آقای هاشمی بعد از این روایت تاریخی گلایه ای هم از برخی کارهای بی منطق و افراطی و شعاری این سالها می کند که نانش به اسرائیل رسید و دودش به چشم فلسطینی ها رفت. تعبیر آقای هاشمی درباره انکار هولوکاست جالب است. می گوید انکار هولوکاست و توجیه ظلم هیتلر، برای صهیونیست ها،  مثل این بود که به آدم کوری دو تا چشم بینا هدیه بدهند.این تعبیر خیلی هم بیراهه نیست چرا که نویسنده فیگارو (مارک هنری) همین چند وقت پیش و بعد از حضور آقای روحانی در نیویورک بود که نوشت: اسرائیل تازه بعد از رفتن احمدی نژاد فهمید چه کسی رفته!.

آقای هاشمی خیلی تأکید دارد که حساب یهودی ها و صهیونیستهای اشغالگر را از هم جدا کند. خاطره ای قدیمی هم از  یک شهروند یهودی ساکن رفسنجان تعریف می کند که هم در کمال دوستی با مردم زندگی می کرد و هم داروی درمان مسلمانان را می داد. آقای هاشمی از توصیه های قرآنی ارتباط با اهل کتاب می گوید. این گستردگی اندیشه قرآنی هاشمی به قول آیت الله معرفت(ره) ریشه در عمق نگاه قرآنی او دارد. نگاهی که در آن نه تنها بهشت فقط جای شیعیان نیست بلکه سایر مسلمانان و سایر ادیان را هم به شرط عمل به دین خود شامل می شود. بزرگترین فاصله هاشمی و افراطی ها از همین نگاه قرآنی نشأت گرفته. یکی فراخ و روشن و جاذب ، دیگری تنگ و تاریک و دافع.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی هاشمی


حتماً بخوانید:

+ دیدگاه امام خامنه ای و روحانی درباره هولوکاست

  • tavalod.blog.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

تولید میهن

در قسمت در باره ما این سایت آمده:

این پایگاه توسط جمعی از دانشجویان با هدف معرفی محصولات با کیفیت ایرانی و جایگزین مشابه خارجی راه اندازی شده است. در مسیر جهاد اقتصادی و حمایت از تولید ملی، از گزارشهای مردمی شما نیز استقبال می شود.
باشد که در این راه بتوانیم رضای خالق را کسب کرده و خدمت به مخلوق را پیشه خود سازیم.

به هر حال ما از این کارشان استقبال می کنیم، کار زیبایی انجام داده اند.


مطلب خودکار ایرانی را از آن سایت در اینجا می آورم:


خودکار پاپکو

 

این خودکار قبلا در این پستمعرفی شده. خیلی روان می نویسد و جوهر هم پس نمی دهد. فقط درب آن پس از باز کردن خوب روی پشت خودکار باقی نمی ماند که نماینده پاپکو می‌گفت در طرح جدید این مشکل را حل کرده‌اند. قیمت آن هم مناسب است و از قیمت خودکارها خارجی هم رده کمتر است. از نمایندگی می‌توانید در تعداد کم با قیمت مصرف کننده ۳۵۰ تومان بخرید. البته عمده آن تخفیف دارد.

 

 

 

خودکار استایلیش

 

استایلیش که متعلق به کارخانه پارس مداد است سه نوع خودکار دارد که ظاهرشان تفاوتهایی جزئی دارد، البته میزان ریز یا درشت بودن نوکشان هم فرق دارد.

 

X5 با نوک ۰٫۷ میلیمتری

 

X3 با نوک ؟

 

                                                                     

 

LX با نوک ۱ میلیمتری

 

 

 

 

استایلیش دو نوع خودکار ساده تر ( و احتمالا قدیمی تر ) هم دارد که عکس آنها را نمی توانم بگذارم و لینک آن در فروشگاه رفاه را می دهم.

اولی شبیه خودکار های استابیلو است :

 

http://tehran.refah.ir/thumb?src=/files/list/ab63ee5e9ed397e545a0a72ab20a022e.jpg&w=240&h=240

 

با قیمت مصرف کننده ۱۴۵ تومان

مدل خوشنویس :

 

http://tehran.refah.ir/thumb?src=/files/list/f2c1c21993894e03ee5224c20e699612.jpg&w=240&h=240

 

که قیمت آن موجود نبود. احتمالا دیگر تولید نمی شود.

اطلاعات کارخانه پارس مداد برای سفارش دادن در تعداد :

آدرس : ایران – یزد – کیلومتر ۲ جاده فرودگاه

 

کد پستی: ۸۹۱۷۸۸۴۹۳۸

 

تلفن+۹۸ ۳۵۱ ۷۲۱۱۳۱۱ :

دورنگار: ۷۲۱۱۳۱۸ ۳۵۱ ۹۸+

کاربرانی هم که نظر گذاشته بودن از این خودکار راضی بودن، من هم یکی خریدم تا حالا که خوب بوده.
امیدوارم شما هم استفاده کنید.



  • tavalod.blog.ir

بسم الله الرحمن الرحیم   
راضیه خانم عزیز سلام علیکم


نامه سرشار از پاکی، صداقت، ایمان، لطف و امید شما را زیارت کردم و خداوند بزرگ را بخاطر وجود شما و همه انسانهای هوشمند، صبور، عالم و وفادار سپاسگزارم.
عشق و علاقه مومنان به یکدیگر ریشه در لطف الهی دارد و واسطه آن، وجود بی مثال و نازنین تجلی عشق الهی به مخلوقات یعنی امام عصر علیه السلام است.
لازمه حرکت متعالی و سیر در صراط مستقیم الهی ، ثبات قدم و ایستادگی بر اصول و مفاهیم و ارزشهای اساسی و صد البته صبوری و تحمل است.
جهان با سرعت باورنکردنی در حال تعالی وآماده شدن برای دعوت و پذیرش حقیقت هستی و تجلی اعظم خداوند، انسان کامل و پیام آور همه خوبیها و زیباییها- در راس آنها توحید وعدالت و علم وعشق- است.
امام خود هم راه و هم راهنما وهم معیار و هم قله وهم یاور و دستگیر انسانهاست. در واقع برای رسیدن به خدا، راه امام است و قله نیز امام است چراکه در اوج است.
خدا را سپاس که انسانها به سرعت جهانی میشوند. اندیشه ها جهانی، افق نگاهها جهانی و ارزشهای مشترک و فطری انسانها به مطالبه عمومی و جهانی ملتها تبدیل میشود.
امید است که با رسیدن کاروان بشری به شایستگی حکومت جهانی عدالت و توحید و عشق، عصاره همه خوبیها ظاهر شود وبا حضور او همه آرزوهای الهی و فطری و تاریخی انسانها محقق گردد.
ظلم و تبعیض و تحقیر و فقر و اندوه جای خود را به کرامت و محبت و زیبایی و عدالت بدهد و جهانی انسانی جایگزین وضع فعلی گردد.
کاروان توحید در پیچ های آخر و نزدیک به میعادگاه و موعود است. ذات حق پیروز و ذات باطل شکست است. حق در هر حال پیروز است حتی اگر در خاک کربلا و زیر سم اسبان قطعه قطعه شود و یا به اسارت برود. وقتی قرار است حق پایدار و ارزشها مستقر گردد و مکتب پیروز شود، پافشاری بر حق عین پیروزی است. آیا کسی شک دارد که در کربلا پیروز قطعی امام حسین(ع) و یاران وفادارش بودند و هستند و شکست خوردگان قطعی، جبهه یزید و پیروانش بودند و هستند؟ باید تلاش کرد تا در مسیر باشیم.
خدا را سپاسگزارم که ملت بزرگ ایران در مسیر الهی خود ثابت قدم است و دشمنان قسم خورده حق و عدل در سراشیبی سقوط قرار دارند.
عزیز ارجمند
از اینکه این کوچک را مورد لطف قرار داده اید ممنونم. کوچکترینم و کاری نکرده ام و همواره خود را بدهکار انقلاب، امام(ع)، ملت و بویژه شهدا و ایثارگران میدانم و از خداوند میخواهم که هم چنان مورد عنایت مولا ودر زمره عاشقان و کمترین سربازان او باشم.
از خداوند عزیز یگانه برای شما و خانواده محترم سلامتی، عزت، ایمان کامل، سربازی مولا، موفقیت در تمام عرصه ها و همه خوبیها و لطف و رحمت الهی را مسئلت دارم.
امیدوارم در روز موعود همه با هم و در کنار هم ودر خدمت آن سرور بی همتا باشیم. خداوند یار و نگهدار شما باشد.

احمدی نژاد



  • tavalod.blog.ir
مشاور ارشد رییس جمهور در واکنش به درخواست احمدی‌نژاد برای مناظره با رییس جمهور گفت: از دستاوردهای دولت تدبیر وامید این است که مردم مشاهده می‌کنند که بیش و پیش از آنکه دولت فرصت داشته باشد از طریق رسانه ملی و سایر رسانه‌ها مطالب و واقعیت را بیان کند، دیگران در لباس نقد از همه ابزارهای در اختیار خود برای انحراف افکار عمومی استفاده می‌کنند.
 محمدرضا صادق در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره این‌که آیا نامه محمود احمدی‌نژاد به رییس جمهور مبنی بر دعوت وی برای مناظره را مشاهده کردید گفت: من ساعتی پیش از طریق رسانه‌ها در جریان این نامه قرار گرفتم.

وی همچنین درباره بخشی از این نامه که در آن احمدی‌نژاد خطاب به رییس جمهور عنوان کرده بود برای روشن شدن حقایق ناب مناظره با وی برگزار کند گفت: متاسفانه حقیقت ناب دشواری‌ها و شرایطی است که تاهنگام روی کار آمدن دولت تدبیر و امید مردم با آنها مواجه بودند و مدیریت اجرایی هشت سال گذشته چه در محکمه و چه در نزد افکار عمومی باید نسبت به آنها پاسخگو باشد.

صادق همچنین در ارزیابی خود از انتشار این نامه در رسانه‌ها تصریح کرد: انتشار این نامه از این طریق به جز زمینه سازی برای فاصله گرفتن از واقعیت‌ها معنی دیگری نمی تواند داشته باشد و نمی‌توان این شیوه را پاسخگویی محسوب کرد.

وی خاطر نشان کرد: به نظر من اگر قرار است پاسخی دقیق و مبتنی بر ادله صحیح ارائه شود، خوب است و دولت تدبیر و امید هم از آن استقبال می کند، اما مرور عملکرد هشت سال گذشته دستگاه اجرایی در ارایه انواع و اقسام آمارها وگزارش‌ها که با واقعیت فاصله داشت از انواع تریبون هایی که دولت از آن برخوردار بود، نشان می‌دهد که چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.

مشاور ارشد رییس جمهور با یادآوری این‌که امروز مردم عملکرد دستگاه اجرایی در هشت ساله گذشته را در واقعیت‌های موجود در جامعه مشاهده می‌کنند، گفت:‌آنچه رییس جمهور در تبیین واقعیت‌های وضعیت کشور در گزارش 100 روزه دولت تدبیر و امید ارائه کرد، گوشه‌ای از واقعیات بود و این در حالی است که در هشت ساله گذشته فرصتی به کسی داده نمی‌شد، تا حتی نسبت به مطالبی که علیه ‌آنها مطرح می‌شد، توضیحی ارایه دهند.

صادق یادآور شد: از دستاوردهای دولت تدبیر وامید این است که مردم مشاهده می‌کنند که بیش و پیش از آنکه دولت فرصت داشته باشد از طریق رسانه ملی و سایر رسانه‌ها مطالب و واقعیت را بیان کند، دیگران در لباس نقد از همه ابزارهای در اختیار خود برای انحراف افکار عمومی استفاده می‌کنند.

شرط مناظره آن است که رئیس دولت دهم راستگویی را رعایت کند

از سوی دیگر اکبر ترکان مشاور عالی رئیس جمهور درباره دعوت محمود احمدی‌نژاد از حسن روحانی برای برگزاری یک مناظره دو نفره، گفت: از مناظره استقبال می‌کنیم اما شرط مناظره آن است که رئیس دولت دهم شرط راستگویی را رعایت کند.
اکبر ترکان در گفتگو با مهر با بیان اینکه اطلاعی از ارسال نامه محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق به حسن روحانی رئیس جمهور برای برگزاری مناظره ندارم، گفت: به هر حال دولت یازدهم از مناظره و پاسخگویی محمود احمدی نژاد نسبت به عملکرد خود استقبال می کند اما شرط این مناظره آن است که رئیس دولت دهم راستگو باشد.

مشاور عالی رئیس جمهور افزود: حسن روحانی و محمود احمدی نژاد در یک سطح قرار ندارند که بخواهند با هم مناظره کنند اما به هر حال، ما از پاسخگویی رئیس دولت دهم استقبال می کنیم.


ترکان: شخصا حاضر به مناظره با احمدی‌نژاد هستم

اکبر ترکان مشاور عالی رئیس‌جمهور در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، با اشاره به دعوت رئیس‌جمهور سابق از حسن روحانی برای مناظره با بیان اینکه آقای احمدی‌نژاد همطراز آقای روحانی نیست، اعلام کرد: تلاش می‌کنیم فردی را از دولت یازدهم که به لحاظ اعتبار علمی و اجتماعی هم رتبه آقای احمدی‌نژاد باشد،برای این مناظره دعوت کنیم.

وی با اشاره به مناظره‌های جنجالی سال 88 و تأکید بر این مطلب که در آن مناظره‌ها دولت‌های قبلی فرصت پاسخگویی به اتهامات مطرح شده را نداشتند اظهار داشت: علی‌رغم اینکه به این دعوت خوشبین نیستم و پیش از همه چیز باید راستگویی آقای احمدی‌نژاد برای من مسجل شود، برای این مناظره در فضای آماری اعلام آمادگی‌ می‌کنم.

ترکان در پاسخ به این سؤال که با توجه به شعار دولت یازدهم به عنوان دولت «راستگویان و درستکاران» احساس نمی‌شود که تقاضای راستگویی نوعی توهین به رئیس‌جمهور سابق تلقی شود، گفت: آقای احمدی‌نژاد در ارائه آمار در روزهای انتهایی دولت خود به نوعی سیاسی کاری انجام داد، کسانی که گزارش صد روزه دولت یازدهم را تهیه کرده‌اند همان افراد منصوب آقای احمدی‌نژاد هستند، رئیس مرکز آمار ایران، مسئول خزانه کل کشور، مسئولین تولید حساب‌های ملی در بانک مرکزی در دولت جدید هیچ تغییری نکرده‌اند،  سیاسی‌کاری اشخاص و عدم صداقت آنها سبب تصور می‌شود، رئیس‌جمهور سابق در گزارشات چند ماه پایانی دولت خود اطلاعات صحیحی به مردم نداد.

ترکان با بیان اینکه احمدی‌نژاد دیگر رئیس‌جمهور نیست اظهار داشت: پیشنهاد می‌کنم رؤسای سابق جمهوری با یکدیگر مناظره کنند. 

«برادرانه به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد می‌کنم که از پیشگاه ملت معذرت‌خواهی و از پیشگاه خدا طلب مغفرت کند زیرا خسارت‌های فراوانی به کشور در حوزه اقتصاد، سیاست و اعتماد مردم به دولت وارد کرده است».

ترکان با طرح این ادعا که مزاج احمدی‌نژاد با فضای آرام سازگاری ندارد، گفت: مدتی است که کشور آرام است و ما شاهد رفتارهای منطقی در همه عرصه‌های حکومتی هستیم و این وضعیت مورد پسند احمد‌ی‌نژاد نیست.

وی با اعلام بی‌اطلاعی از اینکه این دعوت به رؤیت شخص حسن روحانی رسیده است، گفت: من نه به عنوان نماینده دولت بلکه به عنوان شخص «اکبر ترکان»‌ حاضر به مناظره با احمدی‌نژاد هستم.

به گزارش نکات پرس،
  • tavalod.blog.ir
 بعد از بی‌جواب ماندن دعوت به مناظره وزیر اقتصاد دولت محمود احمدی‌نژاد، رسانه‌های دولتی و متعلق به اردوگاه کارگزاران و دوم خرداد که از همراهی‌گاه و بی‌گاه اصولگرایان و صدا وسیما نیز بهره می‌برند، نه تنها دست از تخریب عملکرد هشت ساله و سیاه نمایی شرایط کشور برنداشتند بلکه موج جدیدی از تخریب و سیاه نمایی را به بهانه ارائه گزارش ۱۰۰ روزه آغاز کردند.
حسن روحانی در روز ارائه گزارش ۱۰۰ روزه که تا پیش از انتخابات وعده حل تمام مشکلات در این مدت را داده بود و بعد از پیروزی شکننده در انتخابات وعده خود را به ارائه گزارش تغییر داد، در لحظه ارائه گزارش نیز تمام تلاش خود را به کار گرفت تا تمام دستاوردهای دولت نهم و دهم را نه تنها به حساب نیاورد بلکه حتی نقاط مثبت کارنامه دولت نهم و دهم را که بار‌ها از سوی مردم و مقام معظم رهبری مورد تقدیر قرار گرفته است را نیز به عنوان موارد منفی یاد کند!
 

ساه نمایی آقا ی رئیس جمهور

البته در کنار رئیس جمهور سایر دولت مردان نیز تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا با فضا سازی رسانه‌ای و تخریب احمدی‌نژاد و دولت وی ذهن مردم را با فضا سازی رسانه‌ای خود مخدوش کنند.

البته احمدی‌نژاد در این بین تنها سکوت پیشه کرد تا اینکه در ۱۲ آذر ۹۲ احمدی‌نژاد در نامه‌ای به حسن روحانی نوشت:

جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حسن روحانی

رئیس‌محترم جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم

با آرزوی موفقیت برای جنابعالی و خدمتگزاران دلسوز در سراسر کشور، با آنکه اینجانب - حتی پس از شنیدن گزارش چند روز گذشته شما که بر «پایه» «انتساب عناوین غیرمنصفانه و بی‌پایه» به دولت‌های نهم و دهم شکل گرفته بود- به اقتضای مصالح کشور، بنا بر سکوت داشته و دارم، لکن به احترام تقاضاهای بی‌شمار گروه‌های مختلف مردم و از جمله صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی‌، لازم دیدم که از جنابعالی دعوت نمایم تا در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی، در مناظره‌ای صریح، اصولی و روشنگر در منظر افکار عمومی، ابهامات و حقایق ناب را آنطور که هست، مورد تصدیق و تاکید قرار دهیم تا از فرصت برداشتن گام‌های بلند و استوار در مسیر روبه جلوی کشور دریغ نشود.

اینجانب با تاکید مجدد بر لزوم تحکیم‌ دوستی‌ها و حفظ وحدت و همدلی به ویژه در شرایط کنونی، این روشنگری را از جهت پاسداشت تلاش‌های گسترده، صادقانه و کم‌نظیر همکاران و کارکنان دولت در سراسر کشور و نیز قشر وسیعی از فعالان عرصه خدمت در بخش خصوصی، وظیفه خود می‌دانم، چرا که بار مسئولیت پیشرفت آتی ایران عزیز عمدتا و همچنان بر دوش این عزیزان خواهد بود. بدیهی است که جفا بر این خیل عظیم می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری را متوجه کشور نماید.

خدا را شاهد می‌گیرم که این دعوت نه بر اساس یک حس شخصی، بلکه بر مبنای احساس تکلیف دینی و ملی صورت می‌گیرد. وگرنه اینجانب و همکارانم در طول ۸ سال مسئولیت خود، زمانی که در عین تحمل بار سنگین خدمات کم‌سابقه در جای‌جای میهن اسلامی به موازات دشمنی‌های بیگانگان، حجم کم‌نظیر ناملایمات و بی‌مهری‌های برخی در داخل را به عشق ملت بزرگ ایران به جان پذیرفتیم، امتحان خود را به نیکی پس داده‌ایم..

همچنین در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در شرایطی که دولت دهم در فقدان نماینده‌ای از خود در رقابت‌ انتخاباتی و ما لا پاسخگویی- آماج حجم سنگین و گسترده‌ای از اتهامات و انتقادات ناروا بود- به خوبی و شایستگی به وظیفه شرعی و قانونی خود در صاینت از آرا مردم عمل کرد و با برگزاری انتخاباتی قانونی و سالم، ظرفیت بالای خود را به ظهور رساند. علاوه بر ضرورت حمایت و دفاع از تلاش‌های شبانه‌روزی نیروهای مخلص و سخت‌کوش کشور در همه حوزه‌ها و قوه‌ها، چیزی که موجب مزید نگرانی شده این است که نادیده انگاشتن ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها و داشتن برآوردهای ناصحیح و آمارهای نادرست از وضعیت کشور چه بسا به تصمیم‌سازی‌های ناصواب در عرصه سیاسی و اقتصادی داخلی و بین‌المللی و تضعیف امید و نشاط ملی بینجامد.

از این رو با تاکید مجدد بر این دعوت به عنوان قطره‌ای از اقیانوس ملت ایران، آمادگی دارم که همه توان و تجربه خود را برای تسهیل و پیشبرد امور در خدمت دولت قرار دهم..

خادم ملت ایران

محمود احمدی‌نژاد

حال گویا توپ در زمین حسن روحانی و یارانش است، محمود احمدی‌نژاد در عین ادب و احترام رئیس جمهور را به مناظره فراخوانده تا ادعای خود را اثبات کند، این در حالی است که مردان روحانی که گویا از این دعوت به منظره دستپاچه شدند در رویکردی جدید به جای رد یا قبول این دعوت شروع به توهین و هتاکی علیه رئیس جمهور سابق کشور کردند.
 

مناظره احمدی نژاد و روحانی

ترکان، احمدی‌نژاد را به دروغ گویی متهم کرد و گفت: شرط مناظره آن است که رئیس دولت دهم راستگویی را رعایت کند!

صادق نیز مدعی شد: در هشت ساله گذشته فرصتی به کسی داده نمی‌شد...

حالا باید منتظر بود و دید آیا روحانی و دولتمردانش توان اثبات ادعای خود را دارند یا اینکه آنان حاضر به پذیرفتن رسیک به محک خوردن ادعا‌هایشان نیستند.

نکات پرس در این مسیر می‌کوشد تا ضمن حفظ احترام و در چارچوب قوانین نظام مقدس جمهوری اسلامی بستر آزاد اندیشی را در این رابطه بگشاید.

از همین رو نظرات این پست بدون در نظر گرفتن سلایق سیاسی به شرط حفظ ادب و قانون بدون سانسور منتشر خواهد شد.

لازم به تذکر است که مخاطبین محترم که قصد مباحثه در این پست را دارند به شرایط زیر دقت کنند:

۱: هر گونه توهین و فحاشی حذف خواهد شد

۲: در صورت ارائه آمار بکوشید مستند و با ارئه سند نظر خود را ثبت کنید.

۳: قوانین مطبوعات را در ثبت نظر لحاظ کنید.

۴: در ثبت نظرات تنها با یک اسم نظر ثبت کنید چراکه ثبت نظرات با اسامی مختلف بی‌اخلاقی رسانه‌ای محسوب می‌شود.

۵: نظرات تنها به زبان فارسی منتشر می شوند

به گزارش نکات پرس

  • tavalod.blog.ir
  • tavalod.blog.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگى امیرالمؤمنین، زندگىِ یک مسلمان کامل و یک انسانِ تراز عالى به شمار میرود؛ الگو، امیرالمؤمنین است. دوره‌ى زندگى امیرالمؤمنین، کودکى و نوجوانى او، در آغوش پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بوده است و اصلاً در دامان پیغمبر رشد پیدا کرده و با تربیت او تربیت شده است. در دوران اول جوانى و نوجوانى، مسئله‌ى بعثت و حوادث دشوارى که با بعثت پیغمبر، براى آن بزرگوار پیش آمد و امیرالمؤمنین دائم متصل به پیغمبر بود و همه‌ى این حوادث را امیرالمؤمنین تجربه کرد. از اول بعثت تا آن روزى که بعثت و رسالت اعلام شد، حمله‌ها و سختیها شروع شد. خودِ امیرالمؤمنین میفرماید: «لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امه»؛ مثل برّه‌اى که دنبال مادرش حرکت میکند، دائم متصل به رسول خدا بودم. «یرفع لى فى کلّ یوم من اخلاقه علما و یأمرنى بالاقتداء به»؛ هر روز، با عمل و اخلاق خود، یک درس و دانش جدیدى به من مى‌آموخت و از من میخواست که به آن عمل کنم. پیغمبر این شخصیت والا و ملکوتى را تربیت میکرد و میساخت. «و لقد کان یجاور فى کل سنة بحراء»؛ هر سال مدتى را در غار حراء میگذرانید. «فأراه و لایراه غیرى»؛ من میرفتم او را میدیدم؛ هیچ کس غیر از من به سراغ او نمیرفت و او را نمیدید. «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول‌اللَّه(صلّى‌اللَّه علیه و آله) و خدیجة و انا ثالثهما»؛ تنها خانه‌اى که اهل آن، مسلمان بودند، خانه‌ى ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه بود و من. «ارى نور الوحى و الرّسالة و اشمّ ریح النّبوة»؛ نور پیغمبرى را میدیدم؛ عطر دلپذیر نبوت را استشمام میکردم. امیرالمؤمنین این چنین پرورش پیدا کرد.

آن وقت قضایاى بعثت و سختیها پیش آمد؛ آن روزى که پیغمبر خدا و مسلمانها را از مکه بیرون کردند و آنها مجبور شدند به شعب ابى‌طالب - آن درّه و شکاف کوه که متعلق به ابى‌طالب بود؛ جاى بى‌آب و علف - پناه ببرند، امیرالمؤمنین هفده سالش بود. جوان هفده ساله وارد شعب ابى‌طالب شد و بیست ساله بودند که با آن روش معجزآسا بیرون آمدند. وقتى پیغمبر به طائف رفتند تا شاید بتوانند در آنجا اثرى بگذارند - که ده روز در طائف ماندند - امیرالمؤمنین همراه پیغمبر بود؛ که آنجا اشراف و ثروتمندان طائف فهمیدند که پیغمبر اکرم به طائف آمده است، غلامان و نوکران و مردم کوچه و بازار را تحریک کردند و آنها به پیغمبر سنگ زدند؛ آنجا امیرالمؤمنین ایستاد و از پیغمبر دفاع کرد. آن شبى که براى اولین بار، چند نفر از بزرگان مدینه مخفیانه به خانه‌ى قدیمىِ عبدالمطلب آمدند و براى بیعت، کنار پیغمبر نشستند و کفار قریش اطلاع پیدا کردند و آمدند اطراف آن خانه را گرفتند تا حمله کنند، آن کسانى که آمدند دفاع کردند، امیرالمؤمنین و جناب حمزه بودند. این جوان - جوان مؤمن، جوان نورانى، جوان متصل به منبع وحى، مؤمن واقعى، پرهیزگار و پاکیزه‌ى کامل - تمام این دوران سیزده ساله و همه‌ى وجودش را وقف دفاع از رسالت و پیغمبر کرد. سخت‌ترین کارها را هم در هنگام هجرت پیغمبر، امیرالمؤمنین به عهده گرفت؛ یعنى منتقل کردن زنان (فواطم) و دادن اماناتى که دست پیغمبر بود و بعد رساندن خود به قوا و مدینه؛ بعد در مدینه، سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کننده‌ى تراز اول در میان همه‌ى مسلمانان، امیرالمؤمنین است. در جنگ، همه‌ى چشمها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همه‌ى دلها تحت الشعاعِ دل نورانى اوست. پاى منبر پیغمبر هم، از همه‌ى شاگردان پذیرنده‌تر، داننده‌تر و پرسنده‌تر اوست؛ در یک روایت هست که به حضرت عرض کردند: شما چقدر از پیغمبر زیاد نقل میکنید؟ فرمود: من از پیغمبر سؤال میکردم، جواب میداد؛ وقتى سؤال نمیکردم، خودِ او ابتدا به من مى‌گفت. بنابراین، شاگرد درجه‌ى یک بود. دوره‌ى پیغمبر، این ده سال هم با همه‌ى محنتها، شُکُوه‌ها، شیرینیها و تلخیهایش، این‌طورى گذشت.


۱۳۸۵/۰۷/۲۱

بیانات در خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌‌ى تهران‌

  • tavalod.blog.ir

.:بسم الله الرحمن الرحیم:.

در آداب المتعلمین - یعنى آداب احترام شاگرد به استاد - کتابها نوشته شد. شهید ثانى، کتابى تحت عنوان «منیةالمرید فى اداب المفید والمستفید» دارد؛ یعنى استاد و مستفید (شاگرد) آدابشان در مقابل هم چیست. شاگرد بایستى مثل نوکرِ استاد باشد. واقعاً هم ماها در حوزه‌هاى علمیه همین‌گونه بودیم. حقیقتاً اگر استادى اجازه مى‌داد که شاگرد دنبال سرش تا خانه او را بدرقه کند، این شاگرد خوشحال بود. اصلاً شاگرد، استاد را انتخاب مى‌کند. حوزه، براى انتخاب استاد، اجبارى نیست. هنوز هم همین‌طور است. طلبه، این درس و آن درس مى‌رود و بالاخره یکى را انتخاب مى‌کند. بعد سر درس اشکال مى‌کند و هیچ حرفى را از استاد تعبدى قبول نمى‌کند. الان هم همین‌طور است. الان هم هرکس باشد، فرقى نمى‌کند. من وقتى در این‌جا درس مى‌دهم، طلبه‌ها مى‌آیند اشکال مى‌کنند و تا وقتى که باور و قبول نکنند، ساکت هم نمى‌شوند. اگر هم ساکت بشوند، مى‌گویند اشتباه کردیم. یعنى در محیطهاى علمى ما، نسبت به حرف استاد هیچ تعبدى نیست و شاگرد این‌طور با استاد جرى برخورد مى‌کند. اما همین شاگرد با آن استادى که این‌گونه جرى برخورد مى‌کند، مثل نوکر اوست. حالا البته به آن شدت سابق نیست. تا زمانهاى ما واقعاً بود، ولى هنوز هم با محیط دانشگاه خیلى فرق دارد. یعنى شاگردى رد بشود و به استادش احترام نکند، اصلاً چنین چیزى معقول نیست؛ چه رسد به این‌که به استادش اهانت کند. اگر اهانت کند، مى‌گویند چرا اهانت مى‌کنى، به درسش نیا، چه اجبارى دارى؟

غرضم حرف آن آقاست که مى‌گفت: چندین قرن - مثلاً دوازده یا سیزده قرن - علم و دین همراه بود. شاگرد در تاریکى باید جلوتر از استاد برود که اگر چاله‌یى هست، او بیفتد، استادش نیفتد. باید مثل نوکرِ استادش باشد. آن روز مى‌گفتند که پنجاه سال است علم و دین از هم جدا شده است. ...

۱۳۶۹/۰۸/۰۱
بیانات در دیدار با وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى و رؤساى دانشگاههاى علوم پزشکى سراسر

  • tavalod.blog.ir
  • tavalod.blog.ir

ایمان به خدا، ایمان به دین، ایمان به مقدّسات و ایمان به غیب، ارزشهاى کمى نیست؛ اینها را نباید دست کم گرفت؛ اینها بسیار اهمیت دارد و تضمین‌کننده سعادت و صلاح و فلاح است. ممکن است یکى ایمان به غیب داشته باشد، اما ده اشکال هم داشته باشد؛ چنین کسى پیشرفت نمى‌کند. بحث بر سر تأثیر ایمان به غیب است. اگر ایمان به غیب نباشد، خیلى از مشکلات به‌وجود مى‌آید. همان‌طور که مى‌دانید، بدون شک علم پایه تمدّن است؛ اما شرط کافى براى یک مدنیّتِ درست نیست. نتیجه علمِ منهاى ایمان به غیب، همین مى‌شود که امروز در دنیا مى‌بینید. ببینید امروز علم با همه شرافت و ارزشش، در دست جهانخواران و دیوانه‌هاى زنجیرىِ بین‌المللى به چه تبدیل شده است! نه حقّى براى انسان، نه حقّى براى ملتها، نه حقّى براى حقیقت و نه ارزشى براى راستگویى و صدق قائل نیستند. ایمان در دل جوان مى‌تواند دمیده شود؛ هم ایمان به دین و عالم غیب و معرفت و معنویت، و هم ایمان به هویت ملى خودش؛ شخصیت تاریخى و بستگیها و دلبستگیهاى گذشته و حال خودش.

۱۳۸۲/۰۲/۲۲

بیانات در دیدار اساتید دانشگاه شهید بهشتى‌

  • tavalod.blog.ir

 اصلاحات یکى از واژه‌هایى است که همیشه پُرجاذبه بوده است. دولت جدید از اوّلى که آمد، مسأله اصلاحات را مطرح کرد. همه انسانهایى که از هر فسادى رنج مى‌برند، دلشان با این شعار مى‌تپد و طرفدار اصلاحاتند. اصلاحات چیز بسیار خوبى است؛ اما اصلاحات چیست؟ این‌جاست که باز دشمن پادرمیانى مى‌کند. تبلیغات امپراتورى خبرى دشمن وارد میدان مى‌شود و کارى مى‌کند که در داخل کشور عدّه‌اى پیدا شوند و شعار اصلاحات بدهند؛ عدّه‌اى پیدا شوند و شعار نفى اصلاحات بدهند. مگر ممکن است کسى با اصلاحات مخالف باشد؟ آرى؛ کار دشمن این‌گونه است. کار دشمن، شبهه انداختن و غبارآلود کردن فضا براى بهره‌گیرى است. دشمن که به اصلاحات علاقه‌اى ندارد. حرف قاطع در این زمینه، یک کلمه است: اصلاحات، یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است و همه مسؤولان کشور، همه مردم مؤمن و همه صاحب‌نظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات امریکایى است و همه مسؤولان کشور، همه مردم مؤمن و همه آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.

در زمینه اصلاح، دو جمله از امام حسین علیه‌السّلام نقل شده است. امام حسین علیه‌السّلام مى‌فرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى».(21) او دنبال اصلاحات است و مى‌خواهد اصلاح به وجود آورد. یک جاى دیگر هم مى‌فرماید: «لنرى المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک»؛(22) مى‌خواهیم اصلاح در میان ملت اسلام و کشور اسلامى به وجود بیاید. این شعارِ امام حسین علیه‌السّلام است.

اصلاح چیست؟ اصلاح این است که هر نقطه خرابى، هر نقطه نارسایى و هر نقطه فاسدى، به یک نقطه صحیح تبدیل شود. انقلاب، خودش یک اصلاح بزرگ است. اگرچه در اصطلاحات سیاسى دنیا، «انقلاب» را در مقابل «اصلاح» قرار مى‌دهند، اما من با آن اصطلاح نمى‌خواهم حرف بزنم. من اصلاح با اصطلاح اسلامى را مطرح مى‌کنم. خود انقلاب، بزرگترین اصلاح است. تداوم اصلاحات، در ذات و هویّت انقلاب نهفته است. یک ملت انقلابى و هوشیار و شجاع، به طور دائم نگاه مى‌کند تا ببیند فسادهایى که از قبل در میان او مانده - فسادهایى که در طول زمان بر اثر غفلتها و سوء مدیریّتها و سوء تدبیرها و تجاوزها به وجود آمده - کدام است تا آنها را اصلاح کند. اشتباهات و خطاها کدام است، تا آنها را اصلاح کند. انقلاب که بدون اصلاح امکان ندارد. هیچ جامعه انسانى، بدون اصلاح امکان ندارد. از اوّلِ انقلاب همه آرزو داشتند که اصلاحات به وجود آید. هر کس هم به قدر همّت خود کارى کرده است. امروز هم دولتى آمده و شعار خودش را «اصلاحات» قرار داده است. بسیار خوب؛ من مى‌دانم که مسؤولان این دولت - کسانى که شعار اصلاح دارند؛ از جمله رئیس جمهور محترم - مقصودشان از اصلاحات چیست. آنها همین اصلاحات اسلامى را مى‌خواهند.

بدیهى است که در میان جامعه مواردى وجود دارد که باید اصلاح شود. ما اصلاح ادارى لازم داریم؛ اصلاح اقتصادى لازم داریم؛ اصلاح قضایى لازم داریم؛ اصلاح امنیتى لازم داریم؛ اصلاح در قوانین و مقرّرات لازم داریم. ما احتیاج داریم که دستگاه اداریمان مقرّراتى داشته باشد که براى همه یکسان باشد و در آن تبعیض نباشد. اگر بود، نقطه فاسدى است و باید اصلاح شود. باید رشوه و ارتشاء وجود نداشته باشد؛ اگر بود، فساد است و باید اصلاح شود. راههاى کسب ثروت باید مشروع باشد. اگر کسانى از راههاى نامشروع کسب ثروت کردند، این فساد است و باید اصلاح شود. اگر کسانى از امتیازاتِ بیجا استفاده کردند، ثروتهاى بادآورده به دست آوردند و دیگران را به قیمت این‌که خودشان ثروتمند شوند، فقیر کردند، این فساد است و باید اصلاح شود. اگر در جامعه امتیازاتِ انحصارى به وجود آوردند و همه نتوانستند از فرصتهاى برابر استفاده کنند، این فساد است و باید اصلاح شود. اگر امنیت شغلى و ثبات مقرّرات نبود؛ اگر انسانى که مى‌خواهد در جامعه کار کند، دست و پایش را بستند و براى تلاش کردن، به او فرصت ندادند، اینها فساد است و باید اصلاح شود. اگر در جامعه گرایش مصرفى رو به رشد است، این فساد است. اگر در تلاشهاى اقتصادى، دلّالى بر تولید ترجیح دارد، این فساد است. اینها را باید اصلاح کرد. اصلاحات اینهاست. اگر مردم دچار حالت بى‌انضباطیند - بخصوص مسؤولان بخشهاى اداره کشور بى‌انضباطند - و انضباط اجتماعى نیست، این فساد است. اگر احساس مسؤولیت نیست، این فساد است. اگر در جوانان، ملکات انسانى - یعنى شجاعت، صفا، صدق، نشاط، فعالیت و کار - رشد پیدا نمى‌کند، این فساد است. اگر روابط جنسىِ ناسالم در جامعه هست، این فساد است. اگر اعتیاد در جامعه هست، این فساد است. اگر سطح معرفت و شعور عمومى در حدّ مطلوب نیست، این فساد است. اگر وظیفه‌شناسى در مسؤولان نیست، این فساد است. اگر کسانى هستند که خانواده‌ها را ناامن مى‌کنند؛ اگر کسانى هستند که شهرها و خیابانها و جاده‌ها و روستاها را ناامن مى‌کنند، این براى کشور فساد است. اگر جرم و جنایت هست؛ اگر دسترسى به قضاوتِ عادلانه نیست؛ اگر رسیدگیهاى قضایى طولانى مى‌شود و پرونده‌ها مدتها مى‌ماند، اینها فساد است و باید اصلاح شود. باید از جرم و جنایت پیشگیرى کرد. انقلاب، ما را به ایجاد این اصلاحات امر مى‌کند و فرمان مى‌دهد. همه خوشحالند و دوست مى‌دارند که این‌گونه اصلاحات در جامعه انجام گیرد. البته این اصلاحات هم با تعارف انجام نمى‌گیرد؛ این اصلاحات، با قاطعیّت و با اقدام انجام مى‌گیرد.


۱۳۷۹/۰۱/۲۶

بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران‌

  • tavalod.blog.ir

۱۳۷۶/۱۱/۱۴

گفت و شنود صمیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان

*رهبر عزیز! بسیار دوست مى‌داریم که شما از دوران کودکى خودتان بگویید و این‌که چند برادر و خواهر هستید؛ از اوّلین روز مدرسه و اوّلین معلم و دوستان و همکلاسیها، از سرگرمیها و از علاقه خود به درس و بازى براى ما تعریف کنید.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

قبل از آن‌که به سؤالات این دختر خانم عزیز جواب دهم، باید بگویم خوش به حال شما جوانان و نوجوانان امروز! به شما اهمیت داده مى‌شود؛ به شما پرداخته مى‌شود. این آقایان محترم(1)، با این مایه‌هاى فکراى که من حالا مورد تأمّل قرار دادم، براى شما - بخصوص - برنامه‌ریزى و برنامه‌سازى مى‌کنند، تدارک اندیشیدن براى شما ترتیب مى‌دهند، با شما حرف مى‌زنند، تماس برقرار مى‌کنند و هر نامه‌اى از نامه‌هاى شما را جواب مى‌دهند.

البته من سابقه آشنایى با شما عزیزان ندارم؛ اما از همین گزارش(2) چیزهاى زیادى را نسبت به استعداد و توان شما حس کردم. البته من گاهى برنامه «نیمرخ» را هم به یاد نوجوانى نگاه مى‌کنم - هم برنامه نیمرخ را، هم گاهى برنامه کودکان را تماشا مى‌کنم - بنابراین باید گفت: خوش به حال نسل جوان و نوجوان امروز که این‌قدر برایشان امکانات فکر کردن و فهمیدن و تماس گرفتن و اظهار کردن مافى‌الضّمیرِ خودشان فراهم است.

حالا اگر من در پاسخ سؤالات این خانم - که البته این سؤالات، خیلى بود؛ اصلاً یادم نمى‌ماند. باید آنها را دانه دانه مطرح کنید، تا ان‌شاءاللَّه جواب بدهم - بخواهم حرف بزنم، خواهید دید که اصلاً زمان ما این‌گونه نبود؛ به ما این‌قدر اهمیت داده نمى‌شد، با ما این‌طور صحبت نمى‌شد، از ما این‌طور نظراتمان و حرف دلمان خواسته نمى‌شد - که از شما خواسته مى‌شود - خوب؛ شما از این جهت از ما جلو هستید. ان‌شاءاللَّه که خداوند بر شما مبارک کند و این دهه فجر هم بر شما مبارک باشد. موفّق باشید.

خوب؛ حالا ایشان(3) گفتند که شما عزیزان من، از بچه‌هایى هستید که با این برنامه تماس دارید و بعضى از خانواده‌هاى معظّم شهدا از تهران و از شهرستانهایید. خیلى خوب؛ حالا پاسخ به سؤالات را یکى یکى شروع مى‌کنیم:

ما هشت خواهر و برادر از دو مادر بودیم؛ یعنى پدرم از خانمى، سه فرزند داشت که هر سه هم دختر بودند. بعد، آن خانم فوت کرده بودند و پدرم با خانم دیگرى - که مادر ما باشند - ازدواج کرده بودند. ما بچه‌هاى این خانم دوم، پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر، و در این پنج نفر، من دومى بودم. البته در این بین، دو بچه هم از بین رفته بودند؛ با آن حساب، من چهارمى مى‌شوم؛ اما چون واسطه‌ها کم شده بودند، من بچه دوم خانواده بودم. البته خواهرهاى بزرگ ما از خانم اوّل بودند؛ آنها از ما خیلى بزرگتر بودند.

پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مى‌گویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.

ما وقتى بچه بودیم، همه مى‌نشستیم و مادرم قرآن مى‌خواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مى‌خواند. ما بچه‌ها دورش جمع مى‌شدیم و برایمان به مناسبت، آیه‌هایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مى‌گفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهیم و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن که مى‌خواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مى‌رسید، بنا مى‌کرد به شرح دادن.

بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:

سحر چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد           به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد

***

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند                گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

غرض؛ خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم - البته مثل همه مادران - دوست مى‌داشت و رعایت آنها را مى‌کرد. پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف مى‌نمود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصلاً تبریزى هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مى‌گذاشت.

در مورد بازى کردن پرسیدید؟ بله؛ بازى هم مى‌کردیم. منتها در کوچه بازى مى‌کردیم؛ چون در خانه جاى بازى نداشتیم و بازیهاى آن وقت بچه‌ها فرق مى‌کرد. یک مقدار هم بازیهاى ورزشى بود؛ مثل والیبال و فوتبال و اینها که بازى مى‌کردیم. من آن موقع در کوچه، با بچه‌ها والیبال بازى مى‌کردم؛ خیلى هم والیبال را دوست مى‌داشتم. الان هم اگر گاهى بخواهیم ورزش دستجمعى بکنیم - البته با بچه‌هاى خودم - به والیبال رو مى‌آوریم که ورزش خیلى خوبى است.

بازیهاى غیر ورزشىِ آن وقت، «گرگم به هوا» و بازیهایى بود که در آنها خیلى معنا و مفهومى نبود؛ یعنى اگر فرض کنیم که بعضى از بازیها ممکن است براى بچه‌ها آموزنده باشد و انسانِ با تفکّر آنها را انتخاب کند، این بازیهایى که الان در ذهن من هست، واقعاً این خصوصیت را نداشت؛ ولى بازى و سرگرمى بود.

چیزى که حتماً مى‌دانم براى شما جالب است، این است که من همان وقت، معمّم بودم؛ یعنى در بین سنین ده و سیزده سالگى - که ایشان سؤال کردند - من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همین‌طور. از اوایلى که به مدرسه رفتم، با قبا رفتم؛ منتها تابستانها با سرِ برهنه مى‌رفتم، زمستان که مى‌شد، مادرم عمامه به سرم مى‌پیچید. مادرم خودش دختر روحانى بود و برادران روحانى هم داشت، لذا عمامه پیچیدن را خوب بلد بود؛ سرِ ما عمامه مى‌پیچید و به مدرسه مى‌رفتیم. البته اسباب زحمت بود که جلوِ بچه‌ها، یکى با قباى بلند و لباس نوع دیگر باشد. طبعاً مقدارى حالت انگشت‌نمایى و اینها بود؛ اما ما با بازى و رفاقت و شیطنت و این‌طور چیزها جبران مى‌کردیم و نمى‌گذاشتیم که در این زمینه‌ها خیلى سخت بگذرد.

به‌هرحال، بازى در کوچه بود. البته خاطراتى هم در این زمینه دارم که اگر مناسب شد، ممکن است در خلال صحبت بگویم. بازى ما بیشتر در کوچه بود؛ در خانه کمتر به بازى مى‌رسیدیم.

* از روز اوّل مدرسه و اوّلین معلّم بگویید:

باید بگویم اوّلین مرکز درسى که من رفتم، مدرسه نبود، مکتب بود - در سنین قبل از مدرسه - شاید چهار سال، یا پنج سالم بود که من و برادر بزرگتر از مرا - که از من، سه سال و نیم بزرگتر بود - با هم در مکتب دخترانه گذاشتند؛ یعنى مکتبى که معلّمش زن بود و به جز چند نفر پسر، بقیه شاگردان، دختر بودند. البته من خیلى کوچک بودم.

تجربه‌اى که از آن زمان مى‌توانم به یاد بیاورم این است که بچه را در سنین چهار، پنج سالگى اصلاً نباید به مدرسه و مکتب و غیر آن گذاشت؛ براى این‌که هیچ فایده‌اى ندارد. من به نظرم مى‌رسد که از آن دوره مکتب قبل از مدرسه، هیچ استفاده علمى و درسى نکردم. طبعاً ما را به مکتب فرستاده بودند تا قرآن یاد بگیریم؛ چون در مکتبها معمولاً قرآن درس مى‌دادند. آن زمان در مدرسه‌ها قرآن معمول نبود و درس نمى‌دادند.

بد نیست بدانید که من متولد سال 1318 هستم. این دورانى که مى‌گویم، مربوط به سالهاى 1323 و 1324 است - اوایل مکتب رفتن ما - بنابراین یک دوره آن است؛ که اوّلین روز مکتب اوّل را یادم نیست. پس از مدتى - یکى دو ماه - که در آن مکتب بودیم، ما را از آن مکتب برداشتند و در مکتبى گذاشتند که مردانه بود؛ یعنى معلمش مرد مسّنى بود. شاید شما در داستانهاى قدیمى، «ملّا مکتبى» خوانده باشید. درست همان ملّامکتبىِ تصویر شده در داستانها و در قصّه‌هاى قدیمى به ما درس مى‌داد.

من کوچکترین شاگرد آن مکتب بودم - شاید آن‌زمان، حدود پنج سالم بود - و چون هم خیلى کوچک بودم، هم سیّد و پسر عالِم بودم، آقاى «ملّامکتبى»، صبحها مرا کنار دست خودش مى‌نشاند و پول کمى، مثلاً اسکناس پنج قرانى - آن وقتها اسکناس پنج ریالى بود، اسکناس یک تومانى و دو تومانى بود. شما ندیده‌اید - یا دو تومانى از جیب خود بیرون مى‌آورد، به من مى‌داد و مى‌گفت: تو اینها را به قرآن بمال که برکت پیدا کند! بیچاره دلش را خوش مى‌کرد به این‌که به این ترتیب - مثلاً - پولش برکت پیدا کند؛ چون او و امثال او درآمدى نداشتند.

روز اوّلى که ما را به آن مکتب بردند، به یاد دارم که از نظر من روز بسیار تیره، تاریک، بد و ناخوشایندى بود! پدرم، من و برادر بزرگم را با هم وارد اتاقى کرد که به نظرم خیلى وسیع مى‌آمد. البته شاید آن موقع به قدر نصف این اتاق، یا مقدارى بیشتر از نصف این اتاق بود؛ اما به چشم کودکىِ آن روز من، جاى خیلى وسیعى مى‌آمد و چون پنجره‌هایش شیشه نداشت و از این کاغذهاى مومى داشت، تاریک و بد بود. مدتى هم آن‌جا بودیم.

لیکن روز اوّلى که ما را به دبستان بردند، روز خوبى بود؛ روز شلوغى بود. بچه‌ها بازى مى‌کردند، ما هم بازى مى‌کردیم. اتاق ما کلاس بسیار بزرگى بود - باز به چشم آن وقتِ کودکى من - و عدّه بچه‌هاى کلاس اوّل، زیاد بودند. حالا که فکر مى‌کنم، شاید سى نفر، چهل نفر، بچه‌هاى کلاس اوّل بودیم. به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقى بود و خاطره بدى از آن روز ندارم.

البته چشم من ضعیف بود، هیچ‌کس هم نمى‌دانست، خودم هم نمى‌دانستم؛ فقط مى‌فهمیدم که چیزهایى را درست نمى‌بینم. بعدها چندین سال گذشت و من خودم فهمیدم که چشمهایم ضعیف است؛ پدر و مادرم هم فهمیدند و برایم عینک تهیه کردند. آن زمان - وقتى که من عینکى شدم - گمان مى‌کنم حدود سیزده سالم بود؛ لیکن در دوره اوّل مدرسه این نقصِ کار من بود. قیافه معلم را از دور نمى‌دیدم، تخته سیاه را که روى آن مى‌نوشتند، اصلاً نمى‌دیدم و این، مشکلات زیادى را در کار تحصیل من به وجود مى‌آورد.

حالا خوشبختانه بچه‌ها در کودکى، فوراً شناسایى مى‌شوند و اگر چشمشان ضعیف است، برایشان عینک مى‌گیرند و رسیدگى مى‌کنند. آن زمان اصلاً این چیزها در مدرسه‌اى معمول نبود.

البته مدرسه ما یک مدرسه به اصطلاح غیر دولتى بود؛ بعلاوه مدرسه دینى بود که معلّمین و مدیرانش از افراد بسیار متدّین انتخاب شده بودند و با برنامه‌هاى اندکى دینى‌تر از معمولِ مدارسِ آن روز، اداره مى‌شد؛ چون آن مدرسه‌ها اصلاً برنامه دینى درستى نداشتند و کسى توجّهى و اعتنایى به آن نمى‌کرد.

در مورد معلّمین اوّل ما، بله یادم است که مدیر دبستان ما آقاى «تدّین» بود که تا چند سال پیش هم زنده بود. من در زمان ریاست جمهوریم ارتباطات زیادى با او داشتم. مشهد که مى‌رفتم به دیدن ما مى‌آمد. پیرمرد شده بود. یک معلّم دیگر داشتیم که اسمش آقاى «روحانى» بود و الآن نمى‌دانم کجاست. عدّه‌اى از معلّمین را یادم است؛ بله، تا کلاس ششم - دوره دبستان - خیلى از معلّمین را دورادور مى‌شناختم. متأسفانه الان هیچ کدام را نمى‌دانم کجا هستند. اصلاً زنده‌اند، نیستند و چه مى‌کنند؛ لیکن بعد از دوره مدرسه هم با بعضى از آنها ارتباط و آشنایى داشتم.

* به چه درسهایى علاقه داشتید؟

دورانهاى کلاس اوّل و دوم و سوم را که اصلاً یادم نیست و الان هیچ نمى‌توانم قضاوتى بکنم که به چه درسهایى علاقه داشتم؛ لیکن در اواخر دوره دبستان - یعنى کلاس پنجم و ششم - به ریاضى و جغرافیا علاقه داشتم. خیلى به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم - بخصوص - علاقه داشتم. البته در درسهاى دینى هم خیلى خوب بودم؛ قرآن را با صداى بلند مى‌خواندم - قرآن‌خوانِ مدرسه بودم - یک کتاب دینى را آن وقت به ما درس مى‌دادند - به نام تعلیمات دینى - براى آن وقتها کتاب خیلى خوبى بود؛ من تکّه‌هایى از آن کتاب را که فصل، فصل بود، حفظ مى‌کردم.

در همان دوره آخر دبستان - یعنى کلاس پنجم و ششم - تازه منبر آقاى «فلسفى» را از رادیو پخش مى‌کردند که ما از رادیو شنیده بودیم. من تقلید منبر او را - در بچگى - مى‌کردم و به همان سبک، آن بخشهاى کتاب دینى را با صدا بلندى و خیلى شمرده، پشت سر هم مى‌خواندم. معلّمم و پدر و مادرم خیلى خوششان مى‌آمد؛ مرا تشویق مى‌کردند. بله؛ این درسهایى بود که آن زمان دوست مى‌داشتم.

* ضمن تشکّر از وقتى که گذاشتید؛ حضرتعالى در نوجوانى، چه حالات و روحیّاتى داشتید و در چه سنّى به این فکر افتادید که راه آینده خود را انتخاب کنید و چه کسى به شما بیشترین کمک را در این زمینه کرد؟

خیلى ممنون، سؤال خوبى کردید. البته من اگر بخواهم به نوجوانان عزیز، در این مورد که شما مطرح کردید، سفارش کنم، سفارش من این خواهد بود که نوجوانان باید به فکر حال باشند؛ براى این‌که به فکر آینده باشند، وقت زیاد است. در دوره جوانى - دوران سنین هجده، بیست سالگى - راجع به آینده هرچه مى‌خواهند فکر عملى بکنند؛ چون در سنین نوجوانى - یعنى سنین سیزده، چهارده و پانزده سالگى - اگر بخواهند درباره آینده فکر کنند، این فکر، خیلى تعیین کننده نیست. چون به‌هرحال حتماً یک طریق و مسیرى را - هر آینده‌اى داشته باشند - باید بگذرانند؛ لذا باید به فکر حالِ خودشان باشند.

البته اگر به فکر آینده هم باشند، ما کسى را ملامت نمى‌کنیم. به‌هرحال، گاهى انسان به فکر آینده مى‌افتد؛ اما من از این‌که چه زمانى به فکر آینده افتادم، هیچ یادم نیست. این‌که در آینده زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب کنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند که من بناست طلبه و روحانى شوم. این چیزى بود که پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ یعنى هیچ بى‌علاقه به این مسأله نبودم.

اما این‌که لباس ما را از اوّل، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود؛ به خاطر این بود که پدرم با هر کارى که رضاخان پهلوى کرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شکل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را که رضاخان به زور مى‌گوید، بپوشیم. مى‌دانید که رضاخان، لباس فعلى مردم را که آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. ایرانیها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشیدند. او اجبار کرد که بایستى این‌طور لباس بپوشید؛ این کلاه را سرتان بگذارید!

پدرم این را دوست نمى‌داشت، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولى خودش که لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نیّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع کردم.

معلّمى داشتیم که خودش طلبه بود و سالهاى پنجم یا ششم دبستان - به نظرم هر دو سال - معلم کلاس ما بود. او پیشنهاد کرد که به ما درس «جامع‌المقّدمات» بدهد. مى‌دید که من و یکى، دو نفر از بچه‌ها علاقه‌مندیم و استعدادمان هم خوب بود؛ فکر کرد که به ما درس بدهد، ما هم قبول کردیم.

«جامع‌المقّدمات» اوّلین کتابى است که طلبه‌ها مى‌خواندند، - هنوز هم معمول است - و مجموعه‌اى از جزوات، یعنى چند کتاب کوچک است. من چند تا از آن کتابهاى کوچک را در دبستان خواندم؛ بعد هم که بیرون آمدم، به شدّت و با جدّیت و علاقه دنبال کردم.

من بعد از دبستان به دبیرستان نرفتم؛ یعنى دوره دبیرستان را به طور داوطلبانه و به صورت شبانه، خودم مى‌خواندم. درس معمولى من طلبگى بود و بعد از دوره دبستان، مدرسه طلبگى رفتم - یعنى از دوازده سالگى به بعد - بنابراین از همان وقتها دیگر من به فکر آینده - به این معنا - بودم؛ یعنى معلوم بود که دیگر بناست طلبه شوم.

البته طلبگى و لباس طلبگى، به‌هیچ‌وجه مانع از کارهاى کودکانه آن زمان نبود؛ یعنى هم عمامه سرمان مى‌گذاشتیم، هم وقتى مى‌خواستیم بازى کنیم، عمامه را در خانه مى‌گذاشتیم، به کوچه مى‌آمدیم و با همان قبا مى‌دویدیم و بازى مى‌کردیم - کارهایى که بچه‌ها مى‌کنند - وقتى مى‌خواستیم با پدرمان به مسجد برویم، باز عمامه را سرمان مى‌گذاشتیم و عبا را به دوش مى‌انداختیم و با همان وضع و حال و چهره کودکانه به مدرسه مى‌رفتیم و مى‌آمدیم.

* ما جوانان چه الگویى را براى خودمان در نظر بگیریم و خودمان را با آن مقایسه کنیم؟

من نمى‌توانم کسى یا اشخاص معیّنى را اسم بیاورم که حتماً آنها الگوى شما باشند. بالاخره هر کسى ذوقى و سلیقه‌اى دارد؛ منتها مى‌شود این‌طور فرض کرد الگویى را که انسان انتخاب مى‌کند، باید الگویى باشد که شخصیت و منش او کاملاً با آرمانهاى انسان، همخوان و هماهنگ باشد.

فرض بفرمایید بعضیها یک هنرپیشه را الگوى خودشان قرار دهند. خوب؛ این خیلى منطقى نیست. مثلاً یک هنرپیشه خارجى را الگوى خودشان قرار دهند. این نمى‌تواند منطقى باشد. محیط او محیط دیگر و زندگى او زندگى دیگرى است. یک انسان مسلمان؛ یک نوجوان مسلمان و ایرانى که برایش عزّت ایران، سربلندى و آینده ایران و آینده نسل خودش، آن هم در چهارچوب معارف و احکام اسلامى مطرح است، نمى‌تواند خارج از این چهارچوبها الگو انتخاب کند.

بنابراین الگو را بایستى در بزرگانى که از لحاظ دید و جهتگیرى و اهداف به هدفهاى ما مى‌خورند، انتخاب کرد. در بین مسلمانان صدر اسلام، اشخاصِ بسیار برجسته و خوبى هستند. در بین شخصیتهاى برجسته امروز و دوره‌هاى گذشته نیز همین‌طور، واقعاً شخصیتهاى برجسته‌اى هستند.

به زندگى ائمّه که نگاه کنید - مثلاً زندگى امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام - جوانیهاى آنها بسیار چیزهاى با ارزشى در خود دارد که هر جوان و نوجوانى را جذب مى‌کند. هم نوع دخترانه‌اش هست، هم نوع پسرانه‌اش. همه آنها شخصیتهایى بودند که مى‌توانند واقعاً براى انسان جاذبه داشته باشند و براى نوجوانان و جوانان ما الگو محسوب شوند.

* علّت این‌که جاذبه آن الگوهاى نامناسب، بیشتر است، چیست و چه کنیم که جوانان ما به سمت این الگوها که شما فرمودید، حرکت کنند؟

هر کس که درست معرفى شود، اگر واقعاً برجسته باشد، جاذبه پیدا مى‌کند. اگر شما مى‌بینید که ممکن است بعضى از چهره‌هاى درخشان صدر اسلام براى بخشى از جوانان ما جاذبه نداشته‌باشند - براى همه که نمى‌شود گفت جاذبه ندارند؛ ممکن است بگوییم براى بخشى جاذبه دارند و براى بخشى جاذبه ندارند - به خاطر این است که آنها از آن شخصیتها شناسایى درستى ندارند. نسبت به آنها آشنایى ندارند.

حالا ممکن است کسى بگوید: چطور ما نمى‌شناسیم، اما فلان خارجى مى‌شناسد؟ بله؛ اتّفاقاً همین‌طور است. چون زندگى ائمّه - زندگى امام حسن و امام حسین علیه‌السّلام - براى ما زیاد سطحى تکرار شده است - بدون این‌که عمقى داشته باشد - لذا خیلى چیزهاى ریزى در آنها هست که راحت از زیر نگاه ما رد مى‌شود و ما به آن دقّت نمى‌کنیم؛ اما همین یک نمونه، وقتى براى آدمى که با این نامها آشنایى نداشته، مطرح مى‌شود، خیلى جلوه و اهمیت دارد.

برادرمان(4) اشاره کردند که ما مى‌خواهیم دریا را با پیمانه کوچک پیمانه کنیم. من مى‌خواهم بگویم که این معرفیها هم کار همین آقایان(5) و همین برنامه‌هاست و اصلاً پیمانه کردن دریا با پیمانه کوچک نیست، بلکه راه درست همین است. گسترش وسعه کار رادیو و تلویزیون، خیلى زیاد است. اگر حقیقتاً برنامه‌هاى خوبى در صدا و سیما ترتیب داده شود، این برنامه‌ها مى‌تواند جاذبه داشته باشد. زندگى ائمّه را با زبان نو معرفى کنید. فقط هم نمى‌خواهم ائمّه را بگویم؛ البته ائمّه، واقعاً برترین و زیباترین هستند. بهترین شیوه‌ها، زیباترین چهره‌ها و زیباترین روحها در آنهاست؛ اما غیر ائمّه هم از صدر اسلام، کسان زیادى هستند. مخصوص صدر اسلام نیست؛ از گذشته و در تاریخ خودمان، چهره‌هاى خیلى زیادى داریم که همه مى‌توانند براى جوانان ما الگو باشند. اگر اینها با زبان خوب و با استفاده از ابتکار معرفى شوند، براى جوانان ما جا مى‌افتند.

خوب؛ وقتى انسان اینها را ابتدا به جوان عرضه نکند، اگر جوان هم بخواهد مقدارى سطحى‌نگرى کند، چشمش به عکسى، یا به پوسترى مى‌افتد و در یک مجلّه، خبرى را مى‌خواند و فرض بفرمایید آدمى را که از جهتى یک جنبه جاذبه‌اى هم در زندگى او هست - از جهت ورزش، یا از جهت کار هنرپیشگى و غیره - الگوى خودش قرار مى‌دهد؛ اما وقتى که آن چهره‌ها و زیباییهاى حقیقى نشان داده شوند، جوانان ما به آنها رو مى‌آورند و از آنها استقبال مى‌کنند.

* تدیّن و تمدّن در ذهن جوانان دو مقوله جدا از هم است. شما در جوانى در این مورد، چگونه فکر مى‌کردید؟

نمى‌شود من به این فکر کنم که در دوره نوجوانى - سیزده، چهارده سالگى - در این زمینه‌ها چه فکر مى‌کردم. واقعاً یادم نیست که بخواهم از آن زمان چیز دقیقى را ذکر کنم. من نکته‌اى را این‌جا به شما بگویم:

این سؤالات و این تفکّراتى که امروز براى شما مطرح است، در دوره ما براى افرادى مثل شما اصلاً مطرح نبود؛ یعنى ممکن بود که یک نفر در این سنین، از حالاى شما در کارهاى علمى پیشتر باشد. این کاملاً قابل قبول است؛ کمااین‌که من در همان سنین نوجوانى، بعد از گذشت دو سه سال که طلبگى خوانده بودم، درسم خیلى پیشرفت کرده بود، راههاى طولانى را در زمان کوتاهى طى کرده بودم و سوادم خوب بود؛ اما به‌هیچ‌وجه درک من از مسائل روز - از مسائل فرهنگى و عمومى - به قدر درک امروز جوانان همسنِّ آن وقتِ خودم نبود.

این بدان خاطر بود که شرایط آن روز، اصلاً شرایطى نبود که اجازه فکر کردن به کسى بدهد. عدّه‌اى گرفتار نان بودند، عدّه‌اى گرفتار زندگیهاى خودشان بودند، یک عدّه در تلاش معاش بودند؛ اصلاً فضا، فضایى نبود که آدم بتواند نسبت به این مسائل فکر کند. نمى‌شود بگوییم که ما آن زمان براى وفق دادن تدیّن و تمدّن، چه کار مى‌کردیم.

شما عزیزان بدانید این حرفى که «تمدّن و تدیّن با هم تطبیق نمى‌کنند» جزو آن حرفهایى است که خیلى کهنه و قدیمى است و اصلاً حرف امروز نیست. زمانى اروپاییها با دینى که داشتند - دین مسیحیتِ تحریف شده کلیساى قرون وسطى‌ - با نشانه‌هاى تمدّن مواجه شدند؛ بدیهى است که آن تدیّن، اصلاً با آن تمدّن تطبیق نمى‌کرد. آن تدیّن، تدیّنى بود که اگر کسى «گالیله» مى‌شد، حتماً باید سوزانده شود! اگر کسى یک کشف جدید مى‌کرد، حتماً بایستى نابود و تکفیر مى‌شد!

اصلاً بحث تدیّن و تمدّن که با هم تطبیق نمى‌کند، مربوط به آن دوره است، آن هم مربوط به اروپا؛ منتها همچنان که اروپاییها همه چیز خودشان را - البته چیزهاى زیاد و بد، نه چیزهاى خیلى خوب - عمداً به کشورهاى تحت سلطه استعمارى منتقل مى‌کردند، این فکر را هم بتدریج با شیوه‌هاى خیلى موذیانه، به داخل جامعه ما منتقل کردند. در داخل جامعه هم کسانى بودند که دوست مى‌داشتند این افکار را ترویج کنند؛ بقایاى افکار آنها را ترویج کردند، که آن هم مربوط به دوره چهل، پنجاه سال قبل است و گاهى تا این زمانها در گوشه و کنار مانده است و کسانى مطرح مى‌کنند، والّا این حرف، حرفِ امروز نیست.

تدیّن و تمدّن، چرا باید با هم منافاتى داشته باشند؟ تمدّن، یعنى زندگى توأم با نظم علمى، با تجربیات خوب زندگى، استفاده از پیشرفتهاى زندگى، و تدیّن یعنى جهت درست در زندگى داشتن - جهت عدل، انصاف، صفا، صداقت و رو به طرف خدا - اینها با هم چه منافاتى دارند؟! انسان مى‌تواند با این جهتگیرى، آن‌طور زندگى کند؛ کمااین‌که خیلى از دانشمندان و متفکّرین ما متدیّن بودند؛ خیلى از پیشروان همین تمدّن کنونى اروپا هم - البته عمدتاً در دوره‌هاى بعدى - متدیّن بودند.

تمدّن اسلامى در زمان خودش جزو تمدّنهاى درخشان تاریخ بود که امروز هم نشانه‌هایش وجود دارد. امروز هم بحمداللَّه خیلى از ملتهاى مسلمان - بخصوص ملت ما - از مدنیّت روز بهره‌مند مى‌شوند، از دانش روز استفاده و در تحصیل آن کوشش مى‌کنند. در هر جایى که کوشش کنند، پیشرفتهاى بسیارى هم به دست مى‌آورند؛ متدیّن هم هستند، منافاتى هم ندارد.

* با وجود ابهام در هدف ما جوانان و بعضاً یأس در زندگى، به نظر شما چگونه برنامه‌ریزى کنیم و چه هدف و معیارى را انتخاب نماییم؟

البته این‌که شما گفتید ما این‌طور هستیم، من نمى‌دانم منظورتان از ما کیست؟ حتماً نباید منظورتان نسل جوان و نوجوان باشد؛ چون خیلى از جوانان این‌گونه نیستند. بعضیها این‌طورند، بعضیها هم نیستند. شما هم که این را مطرح مى‌کنید، من اطمینان ندارم خودتان هم حتماً این‌گونه باشید. ممکن است شما واقعاً هیچ‌گونه سردرگمى نداشته باشید، ولى البته چرا؛ بعضیها این‌طورند.

بچه‌هاى عزیز من! ببینید؛ هدف زندگى باید چیزى فراتر از خود زندگى باشد؛ چون وقتى شما چیزى را به عنوان هدف زندگى انتخاب مى‌کنید، یعنى زندگى، وسیله و ابزارى براى آن است. غیر از این است؟ یعنى حیات انسان، مقدّمه و وسیله‌اى است براى آن هدف، والّا اگر - مثلاً - این هدف را پولدارشدن قرار دهیم، آیا واقعاً مى‌ارزد که انسان، حیات و لحظات و آنات ارزشمند زندگى خود را صرف کند، براى این‌که پول به دست آورد؟! از پول مى‌خواهد چه استفاده‌اى بکند؟ چهار صباح دیگر با پول زندگى کند! یعنى انسان در واقع بخش عمده‌اى از زندگى و حیات را مایه بگذارد، تا بتواند بخش دیگرى را - که آن را هم حتماً زندگى خواهد کرد - با کیفیّت بهترى به کار ببرد. این معامله خیلى مغبونانه‌اى است! هدف زندگى باید خیلى بالاتر از این باشد.

انسان وقتى که به دنیا مى‌آید و دوره‌اى را مى‌گذراند و از دنیا مى‌رود، نفس این آمدن و رفتن، نشان دهنده این است که آفریننده و خالق انسان، از این حرکت و از این جابه‌جایى هدفى دارد. ما باید کارى کنیم که هدفمان در زندگى، با هدفى که خالق دارد، به هم نزدیک شود و با هم تطبیق کند. این درست‌ترین کار است. انسان باید زندگى را طورى انتخاب کند که وقتى این زندگى تمام شد، از آنچه که به دست آورده، خشنود و خوشحال باشد. در لحظات آخر زندگى که انسان از این دنیا خارج مى‌شود، احساس نکند که دستش خالى است.

شما هر هدف مادّاى را که فرض کنید، اگر زندگى را صرف آن کردید، وقتى از دنیا مى‌روید، دستتان خالى است - هرچه مى‌خواهد باشد - چیزى ندارید. باید هدفى فراتر از زندگى دنیا، فراتر از خود این زندگى مادّى داشته باشید، که همان رضاى خدا، آباد کردن خانه آخرت و جلب خشنودى پروردگار است. شما باید این را هدف اصلى قرار دهید، تا وقتى که زندگى تمام شد، احساس کنید کارتان را انجام داده‌اید.

مثل این است که فرض کنید ما را ده روز، بیست روز به اردوگاهى مى‌برند، براى یک دوره تمرین، آموزش، کار، یا ورزش. طبیعى است هرچه در این اردوگاه قرار مى‌دهند، هدفى دارد - انسان وقتى در اردوگاهى وارد مى‌شود، بدیهى است که براى مقصود و منظورى وارد مى‌شود - وقتى این ده روز تمام شد، آدم باید احساس کند که دستاوردى دارد و از این‌جا بیرون مى‌رود. توجّه مى‌کنید؟ اگر دستاورد، در خود آن ده روز خلاصه شده باشد، ما خسارت کرده‌ایم؛ یعنى ما در آخرِ کار، هیچ چیز در اختیار نداریم. البته من اردوگاه را که مثال مى‌زنم، در واقع مثال ناقصى است؛ چون شما بعد از اردوگاه، یک دوره و زندگى دیگرى در ذهنتان هست، اما وقتى که از این دنیا رفتیم، دیگر هیچ چیز نداریم؛ از این سرمایه، هیچ چیز در اختیار ما نیست. بعد از مردن، آن چیزى در اختیار ماست که آن را در این‌جا براى خودمان فراهم کرده باشیم. هدف باید این‌طور انتخاب شود. آن وقت چگونه این هدف انتخاب شود؟ اگر شما در زندگى براى خودتان برنامه‌اى بریزید که در آن خدمت به مردم باشد و این هدف تأمین شود، وقتى زندگى را به پایان بردید، احساس مى‌کنید که کار بزرگى را انجام داده‌اید و با دست پُر مى‌روید. چرا؟ چون خودتان را در راه خدمت به مردم گذاشتید.

اگر هدف، خدمت به فرهنگ باشد، همین‌طور است. اگر خدمت به کشور، خدمت به بشریت و هر کارى باشد که خداى متعال از آن خشنود است، وقتى زندگى شما تمام شد، آن لحظه‌اى که مى‌روید، دستتان پُر است. چرا؟ چون سرِ محاسبه‌اى مى‌روید که نظر محاسبه کننده در این دوره زندگى شما تأمین شده است؛ یعنى آن کارى را که او خواسته، شما انجام داده‌اید؛ دارید مى‌روید و محموله خود را به او هدیه مى‌دهید.

علّت این‌که مقام شهادت، این‌قدر بالا و والاست، همین است که شهید در واقع همه زندگى خودش را به او مى‌دهد؛ براى آن هدف و مقصودى که خداى متعال، آفرینش انسان را براى آن انجام داده است؛ یعنى اقامه عدل، اقامه زندگى سعادتمندانه براى انسانها، نزدیک شدن انسانها به خدا و اقامه احکام الهى در جامعه. هدفها اینهاست دیگر؛ حیات طیّبه! کسى که در راه خدا شهید مى‌شود، به این معناست که در این راه، مجاهدت و تلاش کرده و سرانجام در این راه، جان خودش را از دست داده است. البته چنانچه در این راه، به مرگ طبیعى هم بمیرد، آن هم خیلى ارزش دارد؛ ولى اگر در این راه کشته شود - یعنى همان شهادت - طبعاً ارزش بسیار والاتر و بیشترى دارد. لذاست که این مقامش بالاست؛ به خاطر این‌که همه زندگى را یک جا تقدیم این راه کرده است.

باید برنامه‌ریزى را این‌طور بکنید. شما نگاه کنید، اگر مى‌خواهید در جامعه خودتان، در کشور خودتان برنامه‌ریزى کنید، ببینید کدام یک از کارهایى که در جامعه وجود دارد، یا ممکن است در آینده باشد - یا هست، یا ممکن است باشد. ممکن است کارى الان نباشد، ولى بتوان آن را ایجاد کرد و به وجود آورد - و کدام یک از این سرگرمیها و اشتغالها مى‌تواند جامعه و انسانها را به اهداف والاى الهى و اسلامى نزدیک کند. ببینید آن کدام است، آن را انتخاب کنید. اگر آن را انتخاب کردید و البته کار کردید، مى‌تواند همین هدف شما - یعنى این برنامه‌ریزى - براى خود شما هم زندگى راحتى را به وجود آورد. یعنى وقتى ما مى‌گوییم هدف خدایى انتخاب کنیم، معنایش این نیست که باید در مدت عمرمان گرسنگى بکشیم و زندگىِ بد بگذرانیم؛ نخیر، کاملاً مى‌تواند جهتگیرىِ خدایى باشد، در عین حال تأمین کننده نیازهاى زندگى انسان هم باشد. شما در جامعه، هر شغلى انتخاب کنید که به نفع مردم باشد، لابد درآمدى هم دارد، لابد زندگى مناسبى هم همراه آن هست؛ اما وقتى شما این را انتخاب کردید که به جامعه خدمت کنید، براى این‌که امر الهى و دستور دینى را عمل نمایید، خودتان را به آن هدف، نزدیک کرده‌اید.

* چه کتابهایى را در دوران نوجوانى مطالعه کردید و نظرتان درباره‌ى مطالعه اسلامى چیست؟

من در دوران جوانى زیاد مطالعه مى‌کردم. غیر از کتابهاى درسى خودمان که مطالعه مى‌کردم و مى‌خواندم، کتاب تاریخ، کتاب ادبیات، کتاب شعر و کتاب قصّه و رمان هم مى‌خواندم. به کتاب قصّه خیلى علاقه داشتم و خیلى از رمانهاى معروف را در دوره نوجوانى خواندم. شعر هم مى‌خواندم. من با بسیارى از دیوانهاى شعر، در دوره نوجوانى و جوانى آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم و چون درس عربى مى‌خواندم و با زبان عربى آشنا شده بودم، به حدیث هم علاقه داشتم.

الان احادیثى یادم است که آنها را در دوره نوجوانى خواندم و یادداشت کردم؛ دفتر کوچکى داشتم که یادداشت مى‌کردم. احادیثى را که دیروز، یا همین هفته نگاه کرده باشم، یادم نمى‌ماند، مگر این‌که یادآورى وجود داشته باشد؛ اما آنهایى را که در آن دوره خواندم، کاملاً یادم است. شما هم واقعاً باید قدر بدانید؛ هرچه امروز مطالعه مى‌کنید، برایتان مى‌ماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمى‌شود. دوره نوجوانى براى مطالعه و یاد گرفتن، دوره خیلى خوبى است؛ واقعاً یک دوره طلایى است و با هیچ دوران دیگرى قابل مقایسه نیست.

من خیلى کتاب نگاه مى‌کردم؛ منزل ما هم کتاب زیاد بود. پدرم کتابخانه خوبى داشت و خیلى از کتابها هم براى من مورد استفاده بود. البته خود ما هم کتاب داشتیم، کرایه هم مى‌کردیم. نزدیک منزل ما کتابفروشى کوچکى بود که کتاب، کرایه مى‌داد. من رمان و اینها که مى‌خواندم، معمولاً از آن‌جا کرایه مى‌کردم.

الان یادم افتاد که به کتابخانه آستان قدس هم مراجعه مى‌کردم. آستان قدس هم در مشهد، کتابخانه خیلى خوبى دارد. در دوره اوایل طلبگى - در همان سنین پانزده، شانزده سالگى - به آن‌جا مراجعه مى‌کردم. گاهى روزها آن‌جا مى‌رفتم - نزدیک آستان قدس است - و مشغول مطالعه مى‌شدم؛ صداى اذان با بلندگو پخش مى‌شد، به قدرى غرق مطالعه بودم که صداى اذان را نمى‌شنیدم! خیلى نزدیک بود و صدا خیلى شدید داخل قرائتخانه مى‌آمد و ظهر مى‌گذشت، بعد از مدتى مى‌فهمیدیم که ظهر شده است! با کتاب اُنس داشتم. البته الان هم که در سنین نزدیک شصت سالگى هستم - همان‌طور که گفتید بعضى از شما جاى فرزند من هستید و بعضى مثل نوه من مى‌مانید - از خیلى از نوجوانان بیشتر مطالعه مى‌کنم؛ این را هم بدانید.

* درخواستِ این‌که معظمٌ‌له چند نمونه کتاب معرفى کنند.

من نمى‌خواهم به بچه‌ها خیلى کتاب و رمان معرفى کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلّفینش را بگویم. مثلاً یک نویسنده معروف فرانسوى هست به نام «میشل زواکو» که کتابهاى زیادى دارد. من اغلب رمانهاى او را در آن دوره خواندم. یا نویسنده معروف فرانسوى «ویکتور هوگو» من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره نوجوانى از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکى دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.

* نظر شما راجع به ادبّیات و هنر چه هست؟

ادبّیات، طبعاً مقوله خوب و مطلوبى است؛ منتها هنر - هنرى که با ادبیات، نسبت نزدیک دارد؛ مثل هنر شعر، یا بعضى هنرهاى دیگر - تأثیرش بیشتر است. نظر من نسبت به شعر، نظر بسیار مثبتى است. معتقدم شعر، هنر بسیار خوبى است. قریحه شعرى یک موهبت الهى است و شعر و همه هنرها، یک توان و قدرت و تعبیر رسایى از تخیّلات ظریف انسان هستند. بعضى از تصوّرات و تخیّلاتِ انسانى هست که جز با زبان هنر و با توصیف هنرى، با هیچ زبانى قابل توصیف و بیان نیست. اگر هنر نبود، خیلى از ما فى‌الضمّیر انسان، ناگفته و توصیف نشده باقى مى‌ماند. البته شعبه‌هاى گوناگون هنر، هر کدام خصوصیتى دارد. یکى از بهترینهایش که با ادبّیات ارتباط نزدیک دارد، شعر است و شعر، هنر رسا و بلیغى است. زبان شعر، بسیار گویاتر از هنرهاى دیگر است؛ یعنى زبان نقّاشى، موسیقى و بعضى هنرهاى دیگر، به اندازه زبان شعر، گویا و توانا نیست. البته شعر خوب، نه هر شعرى؛ شعرى که حقیقتاً هنر تخیّل در آن حضور داشته باشد و لمس شود. ضمناً بعضى از هنرهاى دیگر که توصیفشان به دقّت هنر شعر نیست، دایره شعورشان وسیع است؛ مثلاً وقتى شعر فارسى مى‌گویید، فقط یک فارسى‌زبان از زیباییهاى شعر فارسى استفاده مى‌کند، همچنان که از زیباییهاى یک شعر عربى، فقط یک عرب‌زبان استفاده مى‌کند. حتّى کسى که عربى را هم بلد است، زیباییهاى یک شعر عربى را مثل یک عرب‌زبان نمى‌فهمد. لیکن نقّاشى این‌طور نیست؛ شما یک نقاشى که مى‌کشید، دیگر زبان نمى‌شناسد، مرز زبان ندارد. موسیقى هم تا حدود زیادى همین‌طور است. بعضى هنرهاى دیگر نیز همین‌گونه است.

پس شاید بشود این‌طور گفت که هرچه توصیف هنر، دقیقتر و ریزتر و زبانش رساتر و بلیغتر است، حوزه و گستره شعورش نیز محدودتر است؛ اما هرچه که زبانش به ابهام نزدیکتر باشد، حوزه‌اش هم وسیعتر است. على‌اىّ‌حال هنر، مظهر زیبایى است. بیان زیباییها و توصیف تخیّلاتى است که انسان از زیبایى در ذهن خودش دارد.

* سرگرمیهاى شما در سنین جوانى چه بود؟

ما متأسّفانه سرگرمیهاى خیلى کمى داشتیم؛ این‌طور سرگرمیها آن وقت نبود. البته پارک بود، ولى کم و خیلى محدود. مثلاً در مشهد، فقط یک پارک در داخل شهر بود و محیطهایش، محیطهاى خیلى بدى بود. ما هم عضو خانواده‌هایى بودیم که پدرها و مادرها مقیّد بودند؛ اصلاً نمى‌توانستیم برویم. براى امثال من در دوره جوانى، امکان این‌که بتوانند از این مراکز عمومىِ تفریحى استفاده کنند، وجود نداشت؛ به خاطر این‌که این مراکز، مراکز خوبى نبود، غالباً مراکز آلوده‌اى بود. دستگاههاى آن روز هم مقدارى سعى داشتند که مراکز عمومى را آلوده به شهوات و فساد کنند! این کار، تعمّداً و طبعاً با برنامه‌ریزى انجام مى‌شد. آن زمانها این را حدس مى‌زدیم؛ ولى بعدها که قرائن و اطّلاعات بیشترى پیدا کردیم، معلوم شد که واقعاً همین‌طور بوده است؛ یعنى با برنامه‌ریزى، محیطهاى عمومى را فاسد مى‌کردند! لذا ما نمى‌توانستیم برویم. بنابراین تفریحات آن وقت ما از این قبیل نبود.

تفریح من در محیط طلبگى خودم در دوران جوانى، حضور در جمع طلبه‌ها بود. به مدرسه خودمان - مدرسه‌اى داشتیم به نام مدرسه نوّاب - مى‌رفتیم؛ جوّ طلبه‌ها براى ما جوّ شیرینى بود. طلبه‌ها دور هم جمع مى‌شدند، صحبت و گفتگو و تبادل اطّلاعات مى‌کردند و حرف مى‌زدند. محیط مدرسه براى خود طلبه‌ها مثل یک باشگاه محسوب مى‌شد؛ در وقت بى‌کارى آن‌جا دور هم جمع مى‌شدند. علاوه بر این در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلى خوبى بود. آن‌جا هم افراد متدیّن، طلّاب، روحانیون و علما مى‌آمدند، مى‌نشستند و با هم بحث علمى مى‌کردند. بعضى هم صحبتهاى دوستانه مى‌کردند. تفریحات ما اینها بود.

البته من آن زمان ورزش مى‌کردم؛ الان هم ورزش مى‌کنم. متأسّفانه مى‌بینم جوانان ما در ورزش سستى مى‌کنند که این خیلى خطاست. آن زمان ما کوه مى‌رفتیم و پیاده‌رویهاى طولانى مى‌کردیم. من با دوستان خودم، چند بار از کوههاى اطراف مشهد، همین‌طور کوه به کوه و روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم. از این‌گونه ورزشها داشتیم. البته اینها تفریحات سرگرم کننده‌اى بود که خارج از محیط شهر محسوب مى‌شد.

حالا در تهران، این دامنه زیباى البرز و ارتفاعات به این قشنگى و خوب هست؛ من خودم هفته‌اى چند بار به این ارتفاعات مى‌روم. متأسفانه مى‌بینم نسبت به جمعیت تهران، تعداد کسانى که آن‌جا مى‌آیند و از این محیط بسیار خوب و پاک استفاده مى‌کنند، خیلى کم است! تأسف مى‌خورم که چرا جوانان ما از این محیط طبیعى و زیبا استفاده نمى‌کنند! اگر آن زمان در مشهدِ ما چنین کوههاى نزدیکى وجود داشت - چون ما آن وقت در مشهد، کوههاى به این خوبى و به این نزدیکى نداشتیم - ما بیشتر هم استفاده مى‌کردیم.

* با تشکر از عنایت معظّمٌ‌له براى این دیدار، انتظار دارید نوجوانان در حال و آینده فرهنگ، اقتصاد و سیاست این مرز و بوم، چگونه گام بردارند؟

من البته انتظار دارم نوجوانان - همان‌طور که قبلاً گفتم - به جاى این‌که خیلى به آینده نگاه کنند، به حال بنگرند؛ یعنى الان شما در یک دوران طلایى زندگى مى‌کنید. این دوران - بین سنین ده، یازده سالگى، تا بیست‌ودو سه سالگى - حقیقتاً یک دوران طلایى است؛ دوران یاد گرفتن، آماده‌سازى ذهن و فکر خود براى آینده است، بخصوص که امکانات روز در کشور ما فراهم است. من مى‌ترسم اگر بچه‌ها امروز خیلى به فکر این باشند که «فردا چه‌کاره خواهیم شد»، در تخیّلاتِ زیاد و غیرعملى بروند - تخیّلاتى که خیلى به عمل نزدیک نیست و بیشتر یک حالت موهومات و افسانه‌پردازى ذهنى را به انسان، القا مى‌کند - و از زمان حالشان بمانند.

آن چیزى که من توصیه مى‌کنم، این است که بچه‌ها از استعداد و از وقت خودشان استفاده کنند؛ خوب درس بخوانند. ما بیشترین چیزى که امروز لازم داریم، این است که بچه‌ها به طور جدّى درس بخوانند.

من مى‌بینم با این‌که برنامه‌هاى مدارس ما برنامه‌هاى خیلى غلیظِ شدیدِ پُر و پیمانى نیست، بعضى از جوانان ما غالباً گله مى‌کنند که درس، ما را خسته کرده است، نمى‌توانیم بخوانیم. طبق اطّلاعاتى که من دارم، در بسیارى از کشورهاى دیگر - کشورهایى که امروز از لحاظ علمى و صنعتى و فنآورى پیشرفته‌تر از کشور ما هستند - درسهاى دوره راهنمایى و دبیرستان، از درسهاى مدارس ما - هم حجمش بیشتر و هم دشوارتر است؛ یعنى بر ذهن قابل کشش جوانان واقعاً تحمیلِ مطلب مى‌کند.

ذهن جوان، خیلى قابل کشش است، توانش براى کشیدن بار معلومات، خیلى زیاد است؛ محفوظات زیادى به آنها مى‌دهند. من مى‌بینم با این‌که درسهاى موجود، از لحاظ حجم و محتوا خیلى سنگین نیست، بعضى از جوانان ما فرصتى براى خودشان نمى‌بینند که بتوانند مطالعات جنبى کنند؛ در حالى که به نظر من، جوان مى‌تواند هم درس بخواند، هم مطالعه و هم ورزش کند.

وقتتان را صرف کارهاى جدّى کنید و همه اینها جدى است - ورزش و بازى هم جدّى است - براى جوان این‌طور است. البته بعضى از کارها جدّى نیست. فرض کنید انسان ساعتها بنشیند - البته جمعاً ساعتها - و تبلیغات تلویزیون را تماشا کنند؛ چون مثلاً بیست دقیقه قبل از این‌که فیلمى را به ما نشان دهند، تبلیغات مى‌کنند! این بیست دقیقه‌ها، خودش خیلى مى‌شود. من با این‌طور وقت‌گذرانى خیلى موافق نیستم؛ که ممکن است جمعاً ساعتها از وقت ما را بگیرد. بعضى از کارها، کارهاى زایدى است؛ اما درس خواندن، مطالعه و ورزش کردن، کارهاى لازمى است. جوانان در این سنین از همه اینها مى‌توانند استفاده کنند و خودشان را براى آینده بسازند. شما نگاه کنید که چه استعدادى خودش را در شما نشان مى‌دهد. اگرچه باید کسانى بنشینند و استعدادها را در افراد کشف کنند؛ اما حقیقت این است که استعداد در وجود جوان و نوجوان، به هر شکلى خودش را نشان مى‌دهد. توجّه مى‌کنید؟ بعید است که انسان بااستعدادى تا سنین حدود هجده، نوزده و بیست سالگى، خودش حس نکند که شوق و گرایش و علاقه و توانایى بیشترى براى کدام کار و به کدام سمت دارد. وقتى که فهمیدید استعدادتان در کدام طرف است - حالا یا خودتان کشف کردید، یا معلّم، مدرسه، یا پدر و مادر به نحوى کشف کردند - آن وقت به آن سمت بروید؛ هرچه مى‌خواهد باشد، نگویید این کوچک است، این کم است.

کشور ما به همه چیز احتیاج دارد. کشور به رئیس جمهور احتیاج دارد، به صنعتگر احتیاج دارد، به وزیر و طبیب هم احتیاج دارد. هر کشورى به همه‌نوع انسانى احتیاج دارد. این‌طور هم نیست که ما فرض کنیم اگر آن شغل را گرفتیم، زندگى ما بهتر خواهد شد و بعد راحت‌تر به اهداف زندگى خواهیم رسید؛ نخیر، این‌طور هم نیست. گاهى انسان در آن‌جایى که خیال نمى‌کند، هم زندگیش خوشتر مى‌گذرد، هم به هدفهاى والاى زندگى که جلب رضاى الهى است، نزدیکتر مى‌شود و مى‌تواند محصول صحیحى از زندگى خودش به دست آورد.

بنابراین آن چیزى که من مى‌توانم به جوانان و نوجوانان عزیز توصیه کنم، این است که از وقت - از حال - حداکثر استفاده را بکنند. البته این هم بدون برنامه‌ریزى نمى‌شود؛ باید بنشینند و با همان ذهن خودشان برنامه‌ریزى کنند. برنامه‌ریزى هم یک الگوى همگانى ندارد که من بگویم همه باید این‌طور برنامه‌ریزى کنند؛ نه. هر کسى بر حسب سنّش، بر حسب وضع زندگى خانوادگى و امکاناتش، بر حسب آن شهر و خانواده‌اى که در آن زندگى مى‌کند، ممکن است یک‌طور برنامه‌ریزى کند و یک طور امکان داشته باشد. همه باید برنامه‌ریزى کنند و از وقتشان با برنامه، حدّاکثر استفاده را بکنند.

* به علت جلوگیرى بیگانگان، ما از فنآورى غرب دوریم. جوانان ما چطور مى‌توانند از فنآورى غرب استفاده کنند، در حالى که اسیر آن نشوند؟

چرا اسیر و مسحور شوند؟ این یک استعداد بشرى است. یک نفر فکر و ذهن خودش را به کار انداخته و توانسته است چیزى را در این عالم طبیعت - در این طبیعت بزرگ و همچنان عمدتاً ناشناخته - به دست آورد. شما خودتان هم مى‌توانید این کار را بکنید؛ خودتان هم مى‌توانید ذهنتان را به کار بیندازید و این را به دست آورید.

اگر مسحور شدن به معناى این است که انسان، چیزى را تحسین کند، این اشکالى ندارد؛ بله، باید تحسین کند، چه مانعى دارد؟! هر پدیده علمى، هر پدیده حاکى از پیشرفت و برجستگى ذهن یک انسان، در خور تحسین است. اشکالى ندارد که ما هم تحسین کنیم؛ اما این‌که مسحور شود، یعنى خودش را در مقابل آن کوچک ببیند، خودش را تحقیر کند؛ نه، به‌هیچ‌وجه.

شما هم اگر همین امکان را در اختیار داشته باشید، همان و بهتر از آن را پدید مى‌آورید؛ کمااین‌که اگر شما در این چند ساله ملاحظه کنید، در همین زمینه‌هایى که جوانان و نوجوانان ما وارد شدند - در المپیادهاى ریاضى، فیزیک، رایانه و... - مى‌بینید که بچه‌هاى ایرانى از امثال و اقران خودشان جلو افتادند؛ یعنى از بیشتر کشورهاى جهان جلو افتادند دیگر. غیر از این است؟ با این‌که عمر این امتحان و آزمایششان خیلى کوتاه است!

بنابراین ما مى‌توانیم بفهمیم؛ یعنى یک نوجوان ایرانى راحت مى‌تواند کشف کند، اگر ذهن و استعدادش را به کار بیندازد، اگر واقعاً درس بخواند و بخواهد، او هم مى‌تواند کارهاى بزرگى انجام دهد.

البته من بارها به اندیشمندان خودمان گفته‌ام - آن نکته‌اى که شما گفتید - «غرب از ما خیلى جلواست»؛ این حقیقتى است. ما اگر بخواهیم از همان راهى که غرب حرکت کرده، دنبالش برویم تا به آن نقطه‌اى که امروز هست، برسیم، عمرها و قرنها طول خواهد کشید و نخواهیم توانست. ما احتیاج به راههاى میانبُر داریم. آیا راه میانبُرى وجود دارد؟ حتماً وجود دارد. کو؟ من نمى‌دانم؛ بروید تا پیدا کنید.

تمام این اکتشافات فعلى، راههاى میانبُرند. ببینید؛ زمانى حرکت با نیروى بخار نبود، با استفاده از نیروهاى دیگرى غیر از نیروى بخار بود؛ اما یک نفر نیروى بخار را به دست آورد. یعنى چیزى در طبیعت وجود داشت، نیروى بخار از اوّلِ عالَم وجود داشته، کسى آن را کشف کرد. این یعنى یک راه میانبُر.

راههاى میانبُر را کشف کنید. این نیروى الکتریسته که شما مشاهده مى‌کنید - که در واقع امروز همه کارهاى دنیا، یا قسمت مُعْظمى از آن را انجام مى‌دهد - همیشه در طبیعت وجود داشته، این‌که به وجود نیامده است؛ یک نفر رفت، این راه میانبُر را یافت و از آن عبور کرد.

خیلى خوب؛ هنوز بسیارى از راههاى میانبُر وجود دارد. دانشمندان بزرگ تصریح مى‌کنند که ما هنوز به بیشترى از اسرار عالم طبیعت - از جمله به بیشترى از اسرار وجود انسان - پى نبرده‌ایم؛ هنوز خیلى چیزها را کشف نکرده‌ایم. چه کسى مى‌تواند کشف کند؟ آن کسى که بتواند فکر کند، عالِم و دانشمند شود و از علوم روز استفاده نماید. او مى‌تواند راههاى جدید را کشف کند و به دست آورد. شما آن کس باشید. جوان ایرانى آن کس باشد؛ چرا باید خودش را در مقابل کسانى که این راه را تا به حال رفته‌اند، کوچک ببیند؟!

* ما شخصیت دیگرى از شما که پدر و رهبرمان هستید، با نام مستعار «امین» مى‌شناسیم. «دلم قرار نمى‌گیرد از فغان بى‌تو اسپندوار ز کف داده‌ام عنان بى‌تو». مى‌خواهیم جناب «امین» از نوشته‌ها و شعرهاى حتّى عارفانه‌شان براى جوان امروزى بگویند. بفرمایید چه شعرهایى داشته‌اید و مى‌خواستم از «امین» براى ما بگویید.

عرض کنم حضور شما که ماجراى «امین»، ماجراى دیگر و عالَم دیگرى است، عالَم شعر و احساس و اینهاست. البته مقدارى راجع به شعر با شما صحبت کرده‌ام؛ چند کلمه دیگر هم صحبت مى‌کنم:

من در دوره جوانى شعر گفتن را شروع کردم و گاهى شعر مى‌گفتم؛ منتها به دلایلى تا سالهاى متمادى شعرم را در انجمن ادبى - که آن وقت در مشهد تشکیل مى‌شد و من هم شرکت مى‌کردم - نمى‌خواندم. حالا عیبى ندارد آن دلیلى را که گفتم به آن دلیل نمى‌خواندم، بگویم.

علّت این بود که من سابقه زیادى با شعر داشتم، شعر را مى‌شناختم؛ یعنى خوب و بد شعر را مى‌شناختم. در آن انجمن، وقتى که شعرى خوانده مى‌شد و اشخاص نامدارى هم در آن انجمن بودند - که بعضى از آنها امروز هم هستند، بعضى هم فوت شده‌اند - نقدى که من نسبت به شعر انجام مى‌دادم، نقدى بود که غالباً مورد تأیید و تصدیق حضّار - از جمله خود سراینده شعر - قرار مى‌گرفت. وقتى که شعر خودم را، با دید یک نقّاد نگاه مى‌کردم، مى‌دیدم این شعر، مرا را راضى نمى‌کند؛ لذا نمى‌خواستم شعرم را بخوانم.

یعنى اگر شعرى بود که از شعر آن روز بهتر بود، حتماً مى‌خواندم؛ لیکن مى‌نشستم، فکر مى‌کردم، شعر را مى‌گفتم، مى‌نوشتم و پاکنویس مى‌کردم؛ اما در آن انجمن نمى‌خواندم. چرا؟ چون سطح آن انجمن به خاطر همین نقدهایى که مى‌شد - از جمله خود من زیاد نقد مى‌کردم - بالاتر از این شعر بود. شاید شعرهایى خوانده مى‌شد که از سطح آن شعر بالاتر نبود؛ اما مورد نقد قرار مى‌گرفت. به‌هرحال، مى‌توانم این‌طور بگویم که آن شعر، مرا به عنوان یک ناقد، راضى نمى‌کرد. اتّفاق افتاده بود که در غیر از آن انجمن - انجمنهاى دیگرى در بعضى از شهرهاى دیگر؛ یک شهر از شهرهاى معروفِ شعرخیز ایران که حالا نمى‌خواهم اسم بیاورم - شرکت کرده بودم و آن‌جا دیدم سطح آن انجمن، سطح نقد انجمن ما را در مشهد ندارد؛ از من شعر خواستند، لذا من خواندم - همان سالهاى قدیم.- این‌که مى‌گویم، مربوط به سالهاى 1336 و 37 و آن وقتهاست که در حدود سنین بیست، بیست‌ویک ساله، یا حداکثر بیست‌ودو ساله بودم. البته این تا سالهاى 1342 و 1344 - تا آن وقتها - ادامه داشت که بعد دیگر غرق شدنِ در کارهاى مبارزات، ما را از کار شعر به کلّى دور کرد؛ انجمن هم دیگر نمى‌رفتم.

به‌هرحال، آن زمان شعر مى‌گفتم؛ بعد شعر گفتن را رها کردم و نمى‌گفتم، تا چند سال قبل از این‌که تصادفاً یک طورى شد که دوباره احساس کردم مایلم گاهى چیزى بر زبان، یا بر ذهن، یا روى کاغذ بیاورم؛ آنها هم در بین مردم پخش نشده است - حالا شما یک بیت را خواندید - از شعرهایى که من گفته‌ام، چند غزل بیشتر در دست مردم نیست؛ نمى‌دانم شما این را از کجا و از چه کسى شنیده‌اید! این غزلى که مطلعش را خواندید، مالِ خیلى دور نیست؛ خیال مى‌کنم مربوط به همین سه، چهار سال قبل است.

* مى‌خواستم چون فرزندى از محضر پدر، این سؤال را بکنم که شما در دوره نوجوانى چه تصوّرى از خدا داشتید؟ حالات و روحیّات شما در این دوره چگونه بود؟ شما به نوجوانان توصیه مى‌کنید که چگونه با خدا حرف بزنند، چه چیزهایى از خدا بخواهند و رابطه‌شان با خدا چگونه باشد؟

عرض کنم که من در دوره نوجوانى - یعنى همان دورانى که تازه از دبستان بیرون آمده و طلبه شده بودم - به دعا و توجّه و توسّل خیلى اهتمام مى‌ورزیدم؛ اما این را که چه تصوّرى از خدا داشتم، الان نمى‌توانم چیزى به یاد بیاورم که درباره‌ى خدا چگونه فکر مى‌کردم، کمااین‌که انسان درباره ذات مقدّس پروردگار هم نباید خیلى فکر کند و راجع به ذات مقدّس پروردگار، در فکر فرو برود.

وجود خداى متعال، یک وجود بدیهى و روشن و واضحى است که همه وجود یک انسان، به او گواهى مى‌دهد؛ یعنى اگر انسان دچار وسوسه نشود و خودش را در وسوسه‌ها غرق نکند، ذهن انسان، دل و جان انسان به وجود خدا گواهى مى‌دهد. واقعاً وجود خدا حتّى به برهان و استدلال، احتیاج ندارد؛ اگر چه برهان و استدلال زیادى هم در مورد وجود پروردگار هست.

آنچه که آن وقت براى من مطرح بود و عملاً وجود داشت، این بود که اهل دعا و ذکر و دعاهاى مأثور و اعمالى که وارد شده بود، بودم. مثلاً یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم. اعمال آن روز، طولانى هم هست - لابد آشنا هستید؛ خیلى از جوانان با آن اعمال آشنا هستند - چند ساعت طول مى‌کشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع مى‌شود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب - روزهاى نه چندان بلند - به طول مى‌انجامد.

آن وقت من یادم است که با مادرم - چون مادرم هم خیلى اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّى بود - مى‌رفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکى داشت - آن‌جا فرش پهن مى‌کردیم - چون مستحب است که زیر آسمان باشد - هوا گرم بود؛ آن سالهایى که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه مى‌نشستیم و ساعتهاى متمادى، اعمال روز عرفه را انجام مى‌دادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم مى‌خواند، من و بعضى از برادر و خواهرها هم بودند، مى‌خواندیم. دوره جوانى و نوجوانى من این‌گونه بود؛ دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش.

البته ما آن وقت از یک امتیاز برخوردار بودیم که اگر آن امتیاز، امروز در جوانى باشد، دعا و ذکر و نماز براى او شیرین خواهد بود و مطلقاً خسته کننده نخواهد شد؛ و آن توجّه به معانى است. ببینید؛ هر کس که از نماز خسته مى‌شود، یا معناى نماز را نمى‌داند، یا توجّه نمى‌کند، والّا اگر کسى معناى نماز را بداند و به نماز هم توجّه کند، امکان ندارد از نماز خسته شود؛ اصلاً امکان ندارد.

اگر کسى معناى دعا، مثلاً دعاى ابى‌حمزه ثمالى، یا دعاى امام حسین علیه‌السّلام در روز عرفه را بفهمد و توجّه کند - که هر دو خیلى طولانى هستند و چون گاهى انسان معنا را هم مى‌داند، اما توجّه نمى‌کند، ذهنش جاهاى دیگر مى‌رود - امکان ندارد از این دعاى به این بلندى خسته شود. یعنى این گفتگویى که در این دعا انجام گرفته، بین آن بنده برگزیده و شایسته و بامعرفت و خدا، این‌قدر پُرجاذبه و نافذ و حقیقى است - یعنى بیان کننده آن خواستهاى فطرى انسان است - که امکان ندارد کسى هیچ وقت از آن خسته شود. من توصیه‌ام به جوانان این است که عبادت را با توجّه انجام دهند. من اصرار نمى‌کنم که زیاد عبادت کنید؛ نه. شما خواستید زیاد عبادت کنید، خواستید کم عبادت کنید؛ ولى آنچه انجام مى‌دهید با توجّه باشد. البته همه باید عبادت واجب را انجام دهند؛ آن‌که قابل اغماض و اینها نیست. هر کسى باید عبادت واجبش را انجام دهد. عبادات واجب، چیزى هم نیست، فقط هفده رکعت نماز در شبانه‌روز، عبادت واجب ماست که این چیز زیادى نمى‌شود. هفده تا یک دقیقه، یا حداکثر هفده تا دو دقیقه چیزى نمى‌شود. من نمى‌گویم جوانان عبادات مستحبّه - مثل دعا خواندن، تلاوت قرآن، یا نمازهاى مستحبى - را زیاد انجام دهند؛ اما مى‌گویم همان مقدارى که انجام مى‌دهند با توجّه باشد. اگر با توجّه انجام دادند، بهره مى‌برند؛ حقیقتاً از آن چیزى که مى‌خوانند، استفاده مى‌کنند. حالا ممکن است بعضى عربى بلد نباشند، ترجمه‌هاى خوبى شده است؛ من بعضى از ترجمه‌هاى دعاها را دیده‌ام، واقعاً خوب است. بد نیست شما این را بدانید. من با دید ادبى که به این دعاها نگاه مى‌کنم، جزو زیباترین سخنان زبان عربى است. همین دعاى کمیل، یا دعاى امام حسین علیه‌السّلام در عرفه، یا همین دعاى ابى‌حمزه، یا آن مناجات شعبانّیه، اینها در زبان عرب، جزو زیباترین متنهاى ادبى است؛ خیلى زیباست؛ البته این دعاها متنهاى قدیمى است. مى‌دانید که زبان، تحوّل پیدا مى‌کند؛ مثلاً به صورت یک تشبیه ناقص، گلستان سعدى قدیمى است، زبان قدیمى دارد، اما کسى که آن را بخواند و اهل ادبّیات و هنر باشد، از زیبایى آن بهره مى‌برد. این تعبیرات، بسیار زیباست؛ هم الفاظ زیباست، هم معانى زیباست.

مفاهیم و معارفى که در صحیفه سجّادیه است، به قدرى زیباست که! انسان گاهى اوقات حیرت مى‌کند این چه ذهنى است، چه مغزى است که اینها را توانسته است کنار هم بنشاند و چنین تعبیراتى را درست کند! لذا من توصیه مى‌کنم که ارتباطات بچه‌ها با خدا، ارتباطاتِ با توجّه و با حالى باشد؛ بخصوص نمازها را با حال بخوانند. دعا که مى‌خوانند، با حال و با توجّه بخوانند و بدانند با چه وجودى حرف مى‌زنند و چه مى‌خواهند و بدانند این خواست، پاسخ دارد. در قرآن، به ما گفته شده است: «ادعونى استجب لکم»(6)؛ مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم. یک جا دارد: «واسئلوا اللَّه من فضله»(7)؛ از فضل خدا طلب کنید و بخواهید. اینها وعده‌هاى الهى است و وعده‌هاى الهى، صادقترین وعده‌هاست و حتماً چنانچه از خدا بخواهید، خدا به شما پاسخ خواهد داد. اگر اُنس پیدا کنید، خواهید دید که خیلى از پاسخها همانى است که در همان لحظه به شما داده مى‌شود؛ یعنى آدم نباید خیال کند که پاسخ دعا حتماً همان پولى است که از خدا خواسته است و باید برسد! گاهى اوقات پاسخ، همانى است که در آن لحظه به شما مى‌دهند. آن‌چنان نورانیتّى در دل شما به وجود مى‌آید که مى‌بینید اصلاً پاسختان را همان ساعت گرفته‌اید. آن حالتى را که انسان در دعا پیدا مى‌کند، گاهى احساس مى‌کند که دیگر غیر از آن، هیچ چیز نمى‌خواهد. وقتى یاد پروردگار در دل انسان، زنده باشد، این‌گونه است.

* سؤالم را طور دیگرى مطرح مى‌کنم: شما خدا را چگونه شناختید؟

البته من به صورت ایمانى، از خانواده گرفتم و به صورت معرفتى، بعدها با فکر و با مطالعه کتابهاى استدلالى، توانستم به معرفت استدلالى دست پیدا کنم. عزیزان من! مى‌توانم به شما بگویم که معرفت استدلالى لازم است؛ اما آن چیزى که انسان را نجات مى‌دهد و به حرکت وا مى‌دارد، همان معرفت ایمانى است. یعنى وقتى که ابوذر مسلمان شد، پیامبر اسلام نرفته بود برهان نظم و برهان خلف و برهان علّت اُولى‌ را براى او بیان کند و بگوید به این دلیل خدایى هست و خدا یکى است و این بتها خدا نیستند. نخیر؛ با آن بیان پُرجاذبه خودش، ایمانى را در دل ابوذر انداخته بود. مى‌دانید، آن بیانى که بر اثر نورانیّتِ ایمان در دل انسان به وجود مى‌آید چقدر ارزشمند است! حالا چه آن را پدر و مادر به انسان بدهند، چه یک بزرگتر دیگر، چه یک حادثه که گاهى آن ایمان ناب را به انسان مى‌بخشد که آن براى انسان، خیلى بیشتر به کار مى‌آید، تا آن استدلالها. اگر چه آن استدلالها حتماً لازم است؛ زیرا در آن ایمانى که گفتم، ممکن است گاهى وسوسه بشود، بعضى بیایند و خدشه کنند. انسان براى این‌که خودش را از آن وسوسه‌ها به جاى امنى برساند، به آن استدلال احتیاج دارد. آن استدلال، مثل ستون و دیوارى است که انسان به آن تکیه مى‌دهد و خیالش آسوده است که جاى وسوسه و دغدغه نیست؛ یعنى کسى نمى‌تواند در انسان، تردید ایجاد کند. اما آن چیزى که انسان را به کار مى‌آید، به حرکت وادار مى‌کند و در میدانهاى زندگى کمک مى‌کند، همان اعتقادى است که از ایمان، از محبّت، از جاذبه و از شور و عشق، حاصل مى‌شود.

* یک نوجوان، در دعا از خدا چه بخواهد؟

هر چه بخواهد عیبى ندارد؛ یعنى نوجوان، آرزوهایى دارد دیگر. گاهى آرزوهاى انسان در یک اتاق خلاصه مى‌شود - در اتاق خودش که در خانه دارد، یا با خانواده‌اش زندگى مى‌کند - یعنى خیلى کوچک است؛ همان را هم از خدا بخواهید، مانعى ندارد. از خدا همه چیز بخواهید؛ یعنى هیچ چیز را نگویید کوچک است، یا بد است که از خدا بخواهیم همه چیز را مى‌شود از خدا خواست.

فرق خدا و بندگان خدا این است که بندگان خدا به گونه‌اى هستند که گاهى بد است انسان چیزهایى را از آنها بخواهد؛ اما از خدا، هیچ چیز بد نیست که شما بخواهید. خدا قدرتش زیاد است، علمش هم زیاد است، نیاز شما را هم مى‌داند و آن چیزى که از شما مى‌پسندد، ارتباط با اوست. این ارتباط، با درخواست حاجت است. بسیار خوب؛ حاجت بخواهید، خدا هم ان‌شاءاللَّه عطا خواهد کرد. اگر مصلحت شما باشد، خدا آن حاجت را روا خواهد کرد. آینده‌تان را بخواهید، توفیقات و پیشرفتتان را بخواهید، سلامت خودتان را بخواهید، ایمان قوى را از خدا بخواهید. مى‌دانید، یکى از خواسته‌هایى که در دعاهاى ما خیلى روى آن تکیه شده، همان ایمان و یقین ثابت و روشن و شورانگیز است؛ این را هم از خدا بخواهید. این را هم خدا به شما مى‌دهد. دنیا بخواهید، آخرت بخواهید، براى پدر و مادرتان و براى دوستانتان بخواهید. دعا این است.

* از چه زمانى به فعالیتهاى سیاسى علاقه‌مند شدید و مطالعات سیاسى را آغاز کردید؟

من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوى» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خیلى جاذبه داشت و به کّلى مرا مجذوب خودش کرد. هر کسى هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مى‌شد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من مى‌توانم بگویم که آن‌جا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه که به آن مبارزه سیاسى مى‌گوییم، علاقه‌مند شدم. البته قبل از آن، چیزهایى مى‌دانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال 1329 وقتى که مصدّق تازه روى کار آمده بود و مرحوم «آیةاللَّه کاشانى» با او همکارى مى‌کردند - مرحوم آیةاللَّه کاشانى نقش زیادى در توجّه مردم به شعارهاى سیاسى دکتر مصدّق داشتند - لذا کسانى را به شهرهاى مختلف مى‌فرستادند که براى مردم سخنرانى کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانى مى‌آمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملاً یادم است. آن‌جا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد.

در سال 1332 که قضیه 28 مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنى من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبى که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آن‌جاها را غارت مى‌کردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است!

بنابراین من مقوله‌هاى سیاسى را کاملاً مى‌شناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسى به معناى حقیقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌که مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایى در دلهاى جوانانى که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق کار مبارزاتى ما به این دوران برمى‌گردد؛ یعنى به سالهاى 1333 و 34 به بعد.

* از نحوه زندگى در دوران پهلوى و در طول مبارزات، که چقدر در زندان و تبعید به سر برده‌اید، بفرمایید.

من بارها بازداشت شدم. مرا شش مرتبه بازداشت کردند؛ یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعاً این دورانها نزدیک به سه سال طول کشیده است. دوره زندگى ما در آن زمانها، براى ایرانیها دوران بسیار بدى بود.

اوّلاً نکته خیلى مهمّى که امروز شاید شما واقعاً نتوانید آن را درست تصوّر کنید، این است که آن دوران، مسائل کشور - سیاست و دولت - مطلقاً براى مردم مطرح نبود. امروز مردم ما در کشور، وزرا را مى‌شناسند، رئیس جمهور را مى‌شناسند، آن وقتى که نخست‌وزیر بود، او را مى‌شناختند، کارهاى عمده را مى‌دانند، در مبارزات سیاسى خیلى چیزها را خبر دارند که دولت، امروز چه اقدامى کرده و چه تصمیمى گرفته است؛ ولى آن زمان، دولتها مى‌آمدند و مى‌رفتند و اصلاً مردم نمى‌فهمیدند! یک نخست‌وزیر مى‌رفت، یک نخست‌وزیر دیگر مى‌آمد، کابینه عوض مى‌شد، انتخابات مى‌شد و اصلاً مردم خبر نمى‌شدند! توجّه مى‌کنید؟! به کل نسبت به مسائل دولت، بى‌تفاوت بودند. دولت براى خودش کارهایى مى‌کرد، مردم راه خودشان را مى‌رفتند، دولت راه خودش را مى‌رفت، فشار روى مردم، خیلى زیاد بود و آزادى اصلاً نبود.

من یادم است که دوستى از دوستان ما از پاکستان آمده بود، براى ما نقل مى‌کرد که بله، من در داخل پارک، فلان کس را دیدم که اعلامیه‌اى را به فلانى داد؛ من تعجّب کردم که مگر در پارک کسى مى‌تواند به کسى اعلامیه بدهد! او از تعجّب من تعجّب کرد و گفت: چرا نشود؟! پارک است دیگر، انسان اعلامیه را درمى‌آورد و به آن طرف مى‌دهد. گفتم: چنین چیزى مى‌شود؟! این مربوط به دوران مبارزات ما بود که من دوره نوجوانى را هم گذرانده بودم؛ یعنى اختناق در ایران آن‌قدر زیاد بود که اصلاً تصوّر نمى‌کردیم ممکن است کسى بتواند به زبان صریح، روشن، روز روشن، جلوِ چشم مردم، حرف سیاسى به کسى یا به دوستى بزند، یا کاغذى را به او بدهد، یا کاغذى را از او بگیرد! از بس فشار و خفقان بود. به کوچکترین سوءظن، افراد را مى‌گرفتند و به خانه‌هاى مردم مى‌ریختند!

بارها به منزل ما ریختند و منزل ما را گشتند - منزل پدرم، منزل خودم - کاغذها و نوشته‌هاى مرا بارها بردند! خیلى از نوشته‌ها و یادداشتهاى علمى و غیر علمى من از بین رفته و غارت شده است؛ بردند، جمع کردند و بعد دیگر ندادند! یا وقتى دادند، همه‌اش را ندادند!

زندگى از لحاظ سیاسى، زندگى سختى بود؛ یعنى زندگى سیاسى بسیار زندگى سختى بود. خفقان بود و آزادى نبود. من در دوره مبارزات، براى جوانان و دانشجویان در مشهد، مدّتها درس تفسیر مى‌گفتم. یک وقت به بخشى از قرآن رسیدیم که راجع به قضایاى «بنى‌اسرائیل» بود؛ قهراً راجع به بنى‌اسرائیل هم تفسیر قرآن مى‌گفتیم. یک مقدار راجع به بنى‌اسرائیل و یهود صحبت کردم؛ بعد از مدّت کمى مرا بازداشت کردند! البته نه به آن بهانه، به جهت و به عنوان دیگرى بازداشت کردند و به زندان بردند. جزو بازجوییهایى که از من مى‌کردند، این بود که شما علیه اسرائیل و علیه یهود حرف زده‌اید! توجّه مى‌کنید؟ یعنى اگر کسى آیه قرآنى را که راجع به بنى‌اسرائیل حرف زده بود، تفسیر مى‌کرد و درباره آن حرف مى‌زد، بعد باید جواب مى‌داد که چرا این آیه قرآن را مطرح کرده است! چرا این حرفها را زده و چرا راجع به بنى‌اسرائیل، بدگویى کرده است! یعنى وضع سیاسى، این‌گونه وضع سخت و دشوارى بود و سیاسها این‌قدر ضدّ مردمى و وابسته به خواست اربابها بود!

البته با این دو سه کلمه نمى‌شود اوضاع و احوال دوران اختناق را بیان کرد. من این را به شما بگویم که حقّاً و انصافاً اگر ده جلد کتاب هم نوشته شود و همه آنها تشریح و توصیف آن دوران باشد، باز هم نمى‌شود بیان کرد! البته بعضى از حرفها هست که اصلاً نمى‌شود با زبانِ معمول بیان کرد؛ بعضى از تصوّرات هست که جز با زبان ادب و هنر بیان نمى‌شود. در شعر مى‌شود بیان کرد، در کارهاى ادبى و هنرى مى‌شود بیان کرد؛ اما خیلى از آنها را در زبان معمولى نمى‌شود گفت.

* خاطره‌اى از دوران انقلاب و به طور اخص، خاطره‌اى در رابطه با امام راحل بفرمایید.

البته خیلى خاطره هست؛ یعنى همه محفوظات ما به یک معنا خاطره است. یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواست جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.

من شما جوانان عزیز - پسرها و دخترها - و همه جوانان و نوجوانان ایران بزرگ و عزیزمان را به خدا مى‌سپارم. ان‌شاءاللَّه که همه‌تان موفّق و مؤیّد باشید. ان‌شاءاللَّه زندگى جوانى را که زندگى تکامل و تعالى عملى و اخلاقى و همه‌جانبه است، به بهترین وجهى طى کنید و از خطراتى که سر راه انسانها قرار دارد، به سلامت عبور کنید و در آینده‌اى که چندان دور نیست، یعنى بیست سال دیگر - به نظر شما زمانِ خیلى طولانى‌اى است؛ لیکن کسى که چند تا بیست سال عمر کرده است، مى‌داند که بیست سال، زمان خیلى کوتاهى است؛ برخلاف تصوّر جوانان که خیال مى‌کنند بیست سال، خیلى طولانى است؛ بیست سال مثل یک ساعت براى انسان مى‌گذرد - ان‌شاءاللَّه هر کدام از شما بتوانید براى کشورتان یک شخصیت مفید و سودمند و پیش‌برنده، و براى هم‌میهنانتان یک الگوى مناسب و براى نوجوانان آن روز، شخصیتهایى باشید که به شما اقتدا کنند؛ از شما یاد بگیرند و از وجود شما استفاده کنند. ان‌شاءاللَّه در دوره جوانى و در همه عمرتان بتوانید رضاى خداوند را جلب کنید و ان‌شاءاللَّه در راهى که خداى متعال براى انسان خواسته - که راه سعادت و خوشبختى همان است - به بهترین وجهى حرکت کنید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) اشاره به مسؤولان برنامه کودک و نوجوان صدا و سیم
2) گزارش مسؤول برنامه، قبل از شروع سؤالات‌
3) اشاره به مسؤول برنامه‌‌
4) سؤال کننده ‌
5) مقصود گردانندگان صداوسیماست.‌
6) غافر: 60‌
7) نساء: 32‌
  • tavalod.blog.ir

رییس‌جمهور سه‌شنبه شب در یک برنامه زنده تلویزیونی از شبکه اول سیما، گزارش ۱۰۰ روز عملکرد دولت تدبیر و امید را تشریح کرد.


رییس‌جمهور سه‌شنبه شب در یک برنامه زنده تلویزیونی از شبکه اول سیما، گزارش ۱۰۰ روز عملکرد دولت تدبیر و امید را تشریح کرد.

شناسه خبر: ۷۲۹۸۸ - 

چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۵

  -  فرجاد غلام‌نیا

متن کامل این گفتگو به این شرح است:
مجری:مردم ایران سلام، شب شما بخیر ۱۰۱ روز پیش، دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران به ریاست حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی کار خود را شروع کرد. آقای دکتر روحانی وعده دادند که پس از گذشت ۱۰۰ روز، گزارشی از آن چه در این مدت انجام دادند، به اطلاع من و شما برسانند. امشب بنده به همراه سرکار خانم سپانلو و آقای احمدی افزادی به دفتر کار آقای دکتر روحانی آمدیم. شب بخیر. تبریک می‌گویم، ۱۰۰ روز گذشت.
رییس‌جمهور: شب شما هم بخیر. بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و درود بر سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش و همه بسیجیان دلاور که این هفته به یاد و نام آنهاست و به همه مردم خوب، باوفا، دلاور و مهربان ملت بزرگ ایران سلام عرض می‌کنم؛ به همه آنها شب بخیر می‌گویم و امیدوارم ساعات و ایام خوبی را سپری کنند. همانطور که اشاره کردید، من در ایام تبلیغات انتخاباتی، به مردم بزرگ ایران وعده داده بودم که علاوه بر برنامه چهارساله دولت تدبیر و امید، برنامه کوتاهی هم برای یک دوره ۱۰۰ روزه داشته باشم و در پایان ۱۰۰ روز کار دولت، عملکرد دولت را در طول آن ۱۰۰ روز، به ملت عزیز گزارش دهم.
مجری:این عدد ۱۰۰ را چرا انتخاب کردید؟ عدد خوش یمنی بوده در زندگی شما یا اینکه نشان کثرت بوده؟ چرا ۱۰۰؟ می‌توانست ۲۰۰ یا ۱۱۰ باشد یا اینکه داستان، انتخابات است و ایده‌های زودگذر؟
رییس‌جمهور:بالاخره ۱۰۰ یک معیاری است. می‌دانید که در نمره دادن، بعضی از نمره‌ها به جای ۲۰، ۱۰۰ هستند، نمره بالا و ۱۰۰ روز، در ادبیات، در شعرهای ما همواره از آن گفته شده است، یک دوره زمانی است که نه خیلی کوتاه است که نشود گزارش داد و نه نشود برنامه‌ای را تهیه و اجرا کرد و نه اینکه آنقدر طولانی است که بهرحال گزارش بسیار مطول بشود. مبنا این بود که یک برنامه کوتاه مدت سه ماهه مورد نظر دولت باشد و به مردم گزارش دهد، البته باید بگویم این گزارش سه بخش دارد، یک بخش همین است که امشب رییس‌جمهور منتخب مردم به مردم عزیز گزارش می‌دهد، یک بخش گزارش مکتوب است که این گزارش مکتوب در رسانه‌های مکتوب منعکس خواهد شد و بخش سوم هم گزارشی است که توسط وزرا و سایر مسئولین و معاونین در بخش‌های خودشان به اطلاع مردم خواهد رسید.
مجری:بلافاصله یعنی در روزها و شب‌های بعد؟
رییس‌جمهور:بله، بلافاصله، یعنی از فردا آنها هم به تدریج با صدا و سیما و روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها مصاحبه کرده یا به صورت مکتوب گزارش خود را ارائه خواهند کرد.
مجری: قبل از اینکه به گزارش برسیم، تصور می کنم الان در روز صد و یکم باشیم، با روزی که شروع کردید چقدر متفاوت است؟ شما روزهای ریاست جمهوری تان را واقعا می‌شمارید یا نه؟
رییس‌جمهور:به آن صورتی که شما الان می‌گویید نه، به هر حال هر روزش برای من بسیار مهم است. دولت همه تلاشش این است که حداکثر استفاده را از این دوره چهارساله برای خدمت به مردم بکند، شاید برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران، من در روز تحلیف، دولت را به مجلس معرفی کردم و برای رأی اعتماد اسامی را در اختیار مجلس شورای اسلامی گذاشتم، این به آن معناست که، دولت تلاش می‌کند هیچ فرصتی را که در اختیار دارد، از دست ندهد و حداکثر استفاده را از فرصت‌ها داشته باشد، گر چه، همین‌طور که این دولت، اولین دولتی است که اسامی وزرا را به مجلس داده، آخرین وزیری را هم که ما رای اعتماد گرفتیم، هفته پیش بوده است، یعنی هفته قبل در آستانه صدمین روز، دولت کامل شده است. در عین حال می‌خواهم از مجلس شورای اسلامی، از نمایندگان محترم و از همه مردم سپاسگزاری و تشکر کنم. البته ارایه گزارش دولت، مخصوص برنامه ۱۰۰ روزه نیست، از این به بعد در هر مقطعی به طور منظم دولت به مردم گزارش کار خواهد داد. دولت باید در برابر مردم پاسخگو باشد و افتخارش پاسخگویی در برابر مردم است. مردم باید از جزئیات برنامه ها باخبر و مطلع باشند، چرا که این دولت بدون همراهی و همکاری مردم نخواهد توانست مسئولیت سنگین اداره کشور را به مقصد برساند، به اضافه اینکه، دولت با این گزارش‌دهی، می‌خواهد مردم و دولت از لحاظ اطلاعات خیلی نزدیک یکدیگر باشند و اطلاعات در اختیار مردم قرار گیرد.
مجری:آیا منظور از اطلاعات، روند اجرایی امور است؟
رییس‌جمهور:روند حتی مشکلات، دولت ممکن است مشکلات فراوانی داشته باشد، حتماً این مشکلات را با مردم در میان خواهد گذاشت. دولت ممکن است، پیشرفت داشته باشد، حتما آن را به مردم خواهد گفت، ممکن است، برنامه بلند مدت داشته باشد، حتما، به اطلاع مردم خواهد رساند. حتماً مردم بویژه صاحب‌نظران، اندیشمندان، اهل اندیشه و قلم می‌توانند به دولت کمک کنند، با نقد، با نصیحت و با پیشنهادات شان به دولت کمک کنند، دولت تعلق به مردم دارد و افتخار می‌کند که بتواند خدمتگزار این مردم خوب و عزیز باشد.
مجری: امیدوارم امشب و شب‌ها و روزهای بعد که فرمودید همکارانتان گزارش می‌دهند، این ۱۰۰ روزه نسبتا سکوت شما و همکارانتان جبران مافات شود، چون این ۱۰۰ روز، نزدیک به سکوت بود و کمتر شما و همکارانتان صحبت کردید و این را می‌شد حس کرد. این یک طراحی و یک نوع تقسیم کار نسبت به گذشته بود؟ به جای اینکه شلوغ کنیم که چه و چه و ارزیابی کنیم، امور را مایلیم الان درباره اشان صحبت کنیم؟
مجری:یک کمی عجله دارم آقای دکتر روحانی که وارد مسایل اقتصادی شویم، چرا که مشکلات زیادی پیش روی دولت بوده که بخش عمده‌ای از آن در حوزه اقتصاد است، تصور می‌کنم بخش عمده‌ای از انتظارات مردم هم از این گزارش ۱۰۰ روزه، عملکرد اقتصادی دولت است. از این مشکلاتی که فرمودید. اصلی ترین و فوری ترین اقدامات که مجبور بوده دولت شما از روز آغاز کار خود تصمیمی بگیرد، در چه زمینه‌ای بوده است؟
رییس‌جمهور: البته در گزارش امشب ضمن اینکه گزارش عملکرد ۱۰۰ روزه داده خواهد شد، به همان صورت به مردم خواهم گفت که در چه شرایطی ما کار را شروع کردیم، در واقع از دولت گذشته چه ارثی به ما رسید و ما با آن ارث کار را آغاز کردیم، اولین روزهای بعد از انتخابات، من با اولین مشکلی که مواجه شدم، شرایط کالاهای اساسی در کشور بود، در همان روزهای اولیه، اولین گزارشی که من از وزارت صنعت، معدن و تجارت گرفتم این بود که وضع کالاهای اساسی در کشور چگونه است و گزارشی که به من داده شد، من را بسیار نگران کرد، یعنی ما در کالاهای اساسی برخلاف آنچه در ذهنم بود، دچار مشکل بودیم. من فکر می‌کردم، دولتی که بر سر کار می‌آید، به طور طبیعی تا سه یا ۴ ماه انبارها پر است و کالاهای اساسی وجود دارد، ولی یک گزارشی در همان روز سوم یا چهارم همان هفته اول به دستم رسید که البته هنوز تحلیف و تنفیذ انجام نگرفته بود، یعنی اواخر خرداد و اوایل تیر، گزارشی که به دستم رسید این بود که کشور از لحاظ کالاهای اساسی و از جمله گندم دچار مشکل است، گزارشی رسید که در یکی از استان‌ها گندم تنها برای سه روز در سیلو وجود دارد، بلافاصله برخی از مسئولین اجرایی در همان دولت را خواستم و با آنها نشستم و صحبت کردم، مشکلاتی که برای تأمین ارز بود، مشکلاتی که برای خرید بود، مشکلاتی که برای برخی از کالاهای وارداتی در راه بود، برخی از این کالاها رسیده بودند و در بندر بودند و ما داشتیم دموراژ می‌دادیم، بخاطر مشکلاتی که بین بانک مرکزی و بخش تجارت وجود داشت، این اولین مشکلی بود که من با آن روبه‌رو شدم. خوشبختانه اقدامات بسیار خوبی انجام گرفت، از وقتی که دولت کارش را شروع کرد، تقریباً یک ذخیره قابل توجهی فراهم شده بود و بعد از شروع دولت، اولین اقدام فوری این بود که این ذخایر را به رقم قابل قبولی برسانیم و این کار را شروع کردیم و انجام دادیم و امروز هم الحمدالله در همه کالاهای اساسی، انبارهای ما به اندازه کافی پر است و مشکل نداریم، برای آینده دور هم خرید انجام گرفته وکالاها به دست مردم خواهد رسید. این اولین مساله‌ای بود که من با آن مواجه شدم که الحمدلله این کار انجام گرفت با برخی از مسئولین دولت سابق و بعد در دولت جدید کارها بحمدالله انجام شد.
مجری:این بخش تمام شد، آقای دکتر روحانی؟
رییس‌جمهور: فوری ترین مسئله که شما سوال کردید، موضوع کالاهای اساسی بود، البته مسأله دومی که بعد از شروع کار دولت یعنی در مرداد ماه با آن مواجه شدیم، در واقع آن تعبیری است که من یک بار در یک سخنرانی اشاره کردم به عنوان خزانه خالی. می‌دانید که خزانه کشور آنجایی است که درآمدهای دولت به آنجا منتقل می‌شود، حساب‌های دولت آنجاست و مخارج هم از همان خزانه تأمین می‌شود. طبق قانون بودجه، می‌بایست ماهانه ۱۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان درآمد می‌داشتیم، چون طبق قانون بودجه، درآمد و به همان نسبت مخارج ما ۲۱۰ هزار میلیارد تومان در طول سال بوده است که برای یک ماه، ۱۷ هزار و پانصد میلیارد تومان می‌باید تا پایان مرداد در خزانه می‌داشتیم. روزی که من کار را شروع کردم، یعنی ۱۲ مرداد، موجودی خزانه حدود ۱۲۸۰ میلیارد تومان بود، آخر ماه که ما می‌بایست حقوق را پرداخت می‌کردیم بویژه برای مواردی ضروری در بخش حقوق، ما می‌بایست ۷۵۰۰ میلیارد تومان پرداخت می‌کردیم، نه برای بحث بودجه عمرانی بلکه بحث حقوق جاری کارمندان، از این ۷۵۰۰ میلیارد تومان که باید به عنوان حقوق پرداخت می‌کردیم فقط ۲۸۷۰ میلیارد تومان در خزانه بود، یعنی بیش از ۴۰۶۰ میلیارد تومان ما می‌بایست از بانک استقراض می‌کردیم، برای اینکه بتوانیم حقوق آن ماه را پرداخت کنیم، بنابراین در همان ماه مرداد، دولت برای پرداخت حقوق، تقریبا ۴۶۰۰ میلیارد تومان بدهکار بود و می‌بایست تامین می‌کرد در حالی که کل موجودی حدود ۲۸۰۰ میلیارد تومان نبود، بنابراین ما با یک مشکلی به نام عدم تامین درآمدها مواجه بودیم. شما می‌دانید در ۵ ماه اول از آن مقداری که در بودجه پیش‌بینی شده بود فقط ۴۷ درصد آن تأمین شده است. در طول پنج ماه، البته اگر بودجه مصوب را حساب کنیم، الان ما حدود ۵۶ الی ۵۷ درصد منابع را می توانیم تامین کنیم، یک مقدار وضع بهتر از آن زمان است. لذا ناچار شدیم، بودجه را اصلاح کنیم و آمار و ارقام بودجه را واقعی کنیم، ما با دو فوریت بلافاصله اصلاحیه بودجه را به مجلس دادیم، البته هنوز از مجلس برنگشته و تا امروز هم در مجلس، اصلاحات شورای نگهبان راجع به اصلاحیه بودجه، مطرح بود. به هر حال بودجه ۲۱۰ هزار میلیارد تومانی به ۱۷۱ هزار میلیارد تومان تبدیل شد، یعنی خود مجلس حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان کسر کرد، به دلیل اینکه ارقام بودجه ارقام واقعی و قابل تامین نبود، البته از همین رقم هم، پیشنهاد دولت ۱۵۰ هزار میلیارد تومان بود که برای اصلاح، ۲۰ هزار میلیارد در مجلس اضافه شد، حالا هر مقدار که تامین شود.
به هر حال این شرایطی بوده که از لحاظ اقتصادی کشور را تحویل گرفتیم، برای اینکه مردم خیلی دقیق‌تر بدانند وضع چه بوده، من چند بار تاکید کردم که شرایط اقتصادی کشور، شرایط رکود تورمی بود، سال‌هایی در کشورمان بوده که ما دارای رکود بودیم و تولید، رشد کافی نداشت، مثلاً در یک سال‌هایی بوده که رشد اقتصادی ما منفی بود، حتی منفی ۹ درصد بوده است.
مجری:چه سالی؟
رییس‌جمهور:در سال ۱۳۶۵، رشد ما منفی ۹ درصد بوده است، اما در عین حال در همان سالها که رشد منفی داشتیم، تورم ما در آن سال زیاد نبوده است. تورم در آن سال ۲۳ درصد بود، ولی یک سال‌هایی در کشور بوده که تورم زیاد بود، یعنی یک سالی تورم حدود ۴۰ درصد بود، در سال ۱۳۷۴ تورم ما ۴۹ درصد بود، اما در عین حال رشد هم ۳ درصد بوده است. اما اینکه تورم بالای ۴۰ درصد باشد و رشد هم منفی باشد یعنی رکود هم باشد، شما در سال ۹۱ می‌بینید که شرایط رشدمان منهای ۵.۸ دهم است و از سوی دیگر، تورم ما بالای ۳۰ درصد است، در آن شرایطی که ما دولت را تحویل گرفتیم، شرایطی بود که تورم در مجموع ۴۰ درصد بود، بنابراین وضعیتی که این حد رکود و تورم با هم داشته باشد،در تاریخ ۵۰ ساله کشور بی‌سابقه است؛ به غیر از سال ۵۷ و ۵۸ که سال انقلاب بود و شرایط خاصی بر کشور حاکم بود در ۵۰ سال گذشته یک همچون رکود تورمی در کشور سابقه نداشته است. این آمار و ارقام نشان می‌دهد که چه شرایطی از دولت گذشته به ما ارث رسید و در چه شرایطی می‌بایست با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کردیم، البته اینکه این آمار و ارقام را می‌گویم بخاطر این است که مردم بدانند شرایط چه بوده نه اینکه ما از مشکلات بترسیم و بهراسیم، مشکلات را به حول و قوه الهی و با کمک و حمایت مردم حل خواهیم کرد، از تنگناهای اقتصادی عبور خواهیم کرد، شما می‌بینید در همین مدت کوتاه ۱۰۰ روزه، در تورم توانستیم یک قدم مهم برداریم، اینقدر موضوع تورم برای من به عنوان رییس دستگاه اجرایی مهم است که تقریباً هر دو سه روز یکبار از مسئولین سوال می‌کنم و هر هفته آمار می‌خواهم از وضعیت تورم کشور. شما می‌دانید در ماه‌‌های گذشته، هر ماه نسبت به ماه قبل، تقریباً ۲.۲ روند صعودی تورم بوده، این دو ماه اخیر روند شده ۱.۲ یعنی یک واحد کاهش پیدا کرده و این خیلی برای ما مهم است. در حالی که در پایان ماه مرداد و شهریور، تورم نقطه به نقطه ۴۳ درصد بود، در پایان مهرماه تورم نقطه به نقطه ۳۶ درصد شد و این خبر بسیار خوشی است، ما از ۴۳ درصد رسیدیم به حدود ۳۶ در تورم نقطه به نقطه. بنابراین رشد تورم و صعود تورم را تلاش کردیم مهار کنیم و در این مدت هم مهار کردیم. تلاش ما این است که تا پایان سال، تورم را از این حدی که هست به یک نقطه مطلوب برسانیم و در سال آینده یکی از برنامه‌های اساسی دولت، مهار تورم خواهد بود. برنامه‌ریزی ما برای سال آینده این است که تا پایان سال تلاش کنیم، تورم به کمتر از ۲۵ درصد برسد، یعنی از ۴۳ درصد تا تورم ۲۵ درصد خواهیم رفت. البته با اینکه ماه‌های پایانی سال کنترل تورم بسیار سخت‌تر می‌شود، اما در عین حال قول مسئولین ما این است که تا پایان سال جاری تورم به ۳۵ درصد خواهد رسید، بنابراین ما یک قدم مهم در بحث تورم در ماه‌های آینده برخواهیم داشت و بحمدالله در این یکی دو ماه قدم‌های خوبی در این زمینه برداشتیم.
مجری: در بحث اقتصادی همین که می‌فرمایید کاهش تورم، چه جوری اتفاق افتاده است؟ دغدغه اصلی شما چرا بحث اقتصادی و تورم است؟ چرا بیکاری، رشد منفی اقتصادی و تورم را انتخاب کردید و رصد می‌کنید؟ از این فرصت استفاده می‌کنم و با توجه به شاخص‌های کلانی که شما آمارش را فرمودید، بپرسم که چه جوری این اتفاق افتاده که ما بین سالهای ۸۴ تا ۹۰ بیشترین درآمد‌های نفتی تاریخ کشورمان را داشتیم، ولی این اتفاق افتاده است؟ چه تعهداتی برای دولت بوجود آمده؟ تعهدات دولت زمانی که شما کار را به عهده گرفتید چه بوده؟ و چه قدرش باقی مانده است؟
رییس‌جمهور: البته دولت گذشته یعنی ۸ سال گذشته دولت نهم و دهم، پولدارترین، دولت، حداقل در درآمدهای ارزی، درآمدهای نفتی و غیرنفتی بوده است. شما می‌دانید که در طول ۸ سال گذشته درآمد نفتی ما حدود ۶۰۰ میلیارد دلار بوده که این رقم بی‌سابقه است. در ۸ سال قبل هر چه نگاه کنید چنین رقمی را پیدا می‌کنید، به اضافه اینکه ما درآمدهای دیگری داشتیم، کشور از لحاظ درآمدهای ارزی حدود ۷۵۰ میلیارد دلار درآمد داشته در طول ۸ سال. دولتی که پولدارترین دولت بوده ولی متأسفانه بدهکارترین دولت بود، یعنی دولتی که به ما به ارث رسید. چند رقم را می‌گویم و مسئولین اجرایی بعد ارقام را کامل و دقیق می‌گویند. بدهی دولت به سیستم بانکی در روزی که ما دولت را تحویل در مرداد ماه گرفتیم، بیش از ۷۴ هزار میلیارد تومان بوده است. بدهی دولت به صندوق تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی ۶۰ هزار میلیارد تومان بوده است. آمار و ارقامی که بخش‌های مختلف دولت به من دادند، بدهی دولت به پیمانکاران و بخش‌های مختلف و بخش خصوصی، حدود ۵۵ هزار میلیارد تومان است. یعنی شما همین ۳ رقم را کنار هم قرار دهید، ۷۴هزار، ۶۰هزار و ۵۵ هزار میلیارد تومان که ارقام دیگری هم هست، بدهی صندوق‌های بازنشستگی نیروهای مسلح، رقم‌های عجیب و غریبی گزارش دادند که خودشان بعداً برای مردم توضیح می‌دهند، رقم خیلی بالاتر از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان است. البته می‌دانستیم که دولت بدهکار است، اما اینکه دولتی که بیشترین درآمد ارزی را در هشت سال گذشته، داشته است، وقتی دولت را تحویل می‌دهد به منتخبین بعدی مردم، این همه بدهکاری و به اضافه تعهدات دیگر، حالا اینها بدهکاری است، یکسری تعهدات هم هست. من نمونه‌ای برای مردم می‌گویم. در این هشت سال در سفرهای استانی، تعهداتی که داده شده ۲۱۱ هزار میلیارد تومان است. از این تعهد فقط ۳۲ درصد انجام شده است. ۶۸ درصد برای دولت‌ بعدی باقی مانده است. از آن طرف اعتبارات و تسهیلاتی که در همین سفرهای استانی به مردم تعهد شده، ۳۰ درصد این تسهیلات تحقق یافته و ۷۰ درصد باقی مانده است. در مجموع اگر بگوییم که ۳۰ درصد تعهد داده شده و ۷۰ درصد تعهد باقی مانده، اگر همان پول و امکانات باشد، یعنی ۱۶ سال طول می‌کشد تا آن تعهدات را بخواهیم عملی و اجرایی کنیم. آمار و ارقامی که مسئولین به من داده اند پروژه‌های عمرانی که در کشور، کلنگ زده و شروع شده و فقط بخشی از آن اجرا شده، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان تعهد است؛ یعنی سالیان دراز برای اجرای آنها زمان لازم است. حالا امسال که در آن ۵ ماهی که دولت قبلی بوده در بخش عمرانی ۳ درصد منابع تحقق پیدا کرده است؛ از ۱۰۰ درصد ۳ درصد.
من در اینجا می‌خواهم اشاره کنم به آن سوالی که شما کردید که با این مشکلات می‌گویید تورم تا حدی مهار شده و رشد تورم کاهشی شده است؟ شما اگر در بخش‌های مختلف آمار و ارقام نگاه کنید، می‌بینید آن رشد حالت تنزل پیدا کرده، البته تورم باقی است و باید این تورم به تدریج به نقطه مطلوب برگردد، اما این تورم چرا درست شد و اینگونه شد؟ می‌خواهم دو نکته را اینجا به عرض ملت بزرگ ایران برسانم، اولین عامل بزرگ که موجب تورم شده، رشد بی حساب نقدینگی در جامعه‌ بود. در سال ۸۴ نقدینگی، ۶۸ هزار میلیارد تومان بود، در پایان دولت رقمی در حدود ۴۷۰ هزار میلیارد تومان که درحال حاضر هم از مرز ۵۰۰ هزار میلیارد تومان عبور کرده است. شما ۶۸ را نسبت به ۵۰۰ در نظر بگیرید، هفت برابر شده است، یعنی نقدینگی کشور ۷ برابر شده است. برای اینکه موضوع روشن‌تر شود عرض کنم که یک بخشی از این نقدینگی مربوط می‌شود به بدهی دولت به سیستم بانکی و شما می‌بینید که وقتی نقدینگی اضافه شده و تعهد دولت اضافه شود از بانک مرکزی مرتب استقراض شود، آن هم پول پرقدرت، چه مشکلی را برای مردم ایجاد می‌کند.
نکته دیگری را در بحث نقدینگی و تورم عرض کنم، مسکن مهر برای افراد کم‌درآمد جامعه طراحی شد. همه گفتیم کار خوبی است و هیچ کس نمی‌تواند منکر شود که ساخت مسکن برای مردم کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است و هیچ کس منکر این نیست. اما آیا محاسبه دقیق شد که چگونه مسکن بسازیم، کجا بسازیم، با چه شرایطی بسازیم، حجمش چه مقدار باشد و از همه مهم‌تر پولش را از کجا بیاوریم؟ اگر ما پول مسکن را از جیب تک تک مردم درآورده باشیم چه؟ تا کنون ۴۳ هزار میلیارد تومان برای مسکن مهر از بانک مرکزی استقراض شده است، یعنی پول از بانک مرکزی گرفته شده و داده شده به بانک مسکن. کل پایه پولی کشور از آن اولی که پول خلق شده تا حالا ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است. از این ۱۰۰ هزار، ۴۳ هزار میلیارد تومان برای مسکن مهر است؛ یعنی ۴۳ هزار میلیارد تومان از این پایه پول و نقدینگی. این پایه پولی که وقتی در جامعه می‌آید و پول پر قدرت چند برابر می‌شود، ۴۳ هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی استقراض شده است، یعنی چه؟ بخش بزرگ تورم ما از اینجا نشات می‌گیرد. شما وقتی پول پرقدرت را از بانک مرکزی وارد جامعه می‌کنید، آن پول حدود ۵ برابر می‌شود، آن نقدینگی است که تورم را بوجود می‌آورد. می‌توان گفت تورمی که مردم دارند و تحت فشار قرار گرفتند، یک بخش بزرگش مربوط به مسکن مهر است. من خواهش می‌کنم از مسئولین محترم بخش‌های مختلف دولت برای مردم توضیح دهند، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد توضیح دهند که این ۴۳ هزار میلیارد تومانی که از بانک مرکزی برای مسکن مهر گرفته شده، چه مقدار تورم خلق کرده است؟
البته در پرانتز بگویم، مقصود من از این بحث این نیست که ما مسکن مهر را تکمیل نکنیم، به هر حال تعهدی که دولت قبل به مردم داده، این دولت خودش را به اجرای آن متعهد می‌داند. قراردادهایی که دولت قبل با مردم درباره به مسکن مهر داشته، این قراردادها از نظر ما محترم است و این دولت برای مسکن مردم متعهد خواهد بود، طرح خواهد داشت و بعداً این طرح را به مردم عرضه خواهد کرد،اما می‌خواهم بگویم این تورمی که شما سوال کردید از کجاست، یک بخش بزرگش مربوط به مسکن مهر می‌شود؛ یعنی ما یک وقت کاری را انجام می‌دهیم یک بخش آن به نفع مردم است، اما چون تدبیر نیست، حساب و کتاب نیست، تورم ایجاد می‌شود، تورم یعنی مالیات فقرا. آیا از مردم اجازه گرفتیم، آیا از مردم اذن گرفتیم که از پول جیب فقرا ما بگیریم برای عده‌ای مسکن درست کنیم؟ ساخت مسکن خیلی خوب است، خیلی کار ارزشمندی است و آنهایی هم که صاحب مسکن شدند حتماً نفس راحتی کشیدند؛ حالا ضمن اینکه این مسکن مهر مشکلات فراوانی ایجاد کرده است، مشکلات تسهیلات دارد، حمل و نقل دارد، مسایل جنبی‌اش باید مراعات شود، حالا آنها سر جای خودش و باید تکمیل شود به هرحال تعهدی است که دولت به مردم داده است و باید تکمیل شود. می‌خواهم به سوال شما پاسخ دهم که این تورم چه جور درست شد و چه جور می‌توانیم آن را مهار کنیم؟ ما باید رشد نقدینگی در جامعه را مهار کنیم و الان آمار و ارقام نشان می‌دهد در همین دو سه ماهه؛ این رشد متوقف شده و حالت نزولی پیدا کرده است. دلیل اینکه در ماه‌های گذشته رشد تورم ۲.۲ بوده و حالا ۱.۲ شده. همین است که ما نقدینگی را داریم کنترل و مهار می‌کنیم، مخصوصاً آنجایی که بحث پایه پولی است و بحث پول بانک مرکزی است که باید حواسمان جمع باشد چه کار کنیم و چه جوری از این پول استفاده و بهره‌برداری ‌کنیم؟
مجری:شما چگونه می‌خواهید تورم را کنترل کنید در حالیکه می‌خواهید هدفمند کردن یارانه‌ها را نیز ادامه دهید و می‌گویید در رشد نقدینگی نیز تاثیر داشته و از سوی دیگر می‌خواهید مسکن مهر را هم اجرا کنید؟ به نظر می‌رسد بین تعهدات شما و اهدافی که دولت شما در حوزه اقتصاد دارد کمی تعارض وجود دارد؟ شما انتقاد کردید از نحوه اجرای هدفمند کردن یارانه‌ها در کشور و قاعدتاً ملزم به اجرای فاز دوم هدفمندی هستید، چگونه این کار شکل می‌گیرد که هم تورم کنترل شود و هم این کارها انجام شود؟
رییس‌جمهور:شما در واقع دو مبحث را مطرح کردید؛ یکی بحث یارانه‌ها را مطرح کردید که دولت می‌خواهد چه کار کند؟ من در اینجا لازم است به عرض مردم شریف برسانم که دولت برای پرداخت و ادامه پرداخت یارانه نقدی هر ماه باید ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان پول برای این یارانه پرداخت کند. طبق قانون، باید پول یارانه از افزایش قیمت‌های حامل‌های انرژی و سایر موارد به دست بیاید و از آن طریق تامین شود. تقریباً آن پول یک چیزی حدود نصف این مبلغ را تامین می‌کند و بقیه آن باقی می‌ماند و یک بخشی ما باید از مصوبات مجلس و منابع بودجه‌ای استفاده کنیم و استفاده می‌کنیم، اما در عین حال هر ماه ما کسر داریم، برای اینکه این ۳۵۰۰ میلیارد تومان را به عنوان یارانه پرداخت کنیم؛ دولت حتماً باید روند پرداخت یارانه‌ها را اصلاح کند. ما دو راه داشتیم، یا می‌بایست یارانه ‌را کاهش دهیم برای اینکه این کسری تامین شود که دیدیم مردم و اقشار کم درآمد روی این یارانه حساب کرده اند و اگر بخواهیم این یارانه را کم کنیم برای اقشار کم درآمد خیلی مشکل‌آفرین خواهد بود، راه حل دیگر این بود که به یک بخش از جامعه یارانه ندهیم. یعنی بخشی که کم‌درآمدند یارانه بگیرند چون اساساً یارانه برای این بود که وقتی قیمت‌ها افزایش پیدا می‌کند یارانه آن را در زندگی اقشار کم‌درآمد جبران کند، منتها دولت مشکل داشت برای اینکه یارانه را به کسی پرداخت کند و به کسی پرداخت نکند؟ در نهایت به همه یارانه داد. ما خیلی فکر کردیم که چگونه افرادی که نیازمند نیستند یارانه نگیرند و بقیه مردم بگیرند؛ راه‌های مختلفی پیش‌بینی شد و به هرحال امسال از آن طرح‌هایی که پیش‌بینی شده بود صرف‌نظر کردیم؛ چون برای اینکه بفهمیم چه کسی به یارانه نیاز ندارد، راه حل‌هایی پیش بینی شد که دیدیم برای اجرای آنها باید در زندگی خصوصی مردم دخالت کنیم، یعنی باید برویم نگاه کنیم در حساب‌های بانکی مردم چه خبر است؟ املاک مردم چگونه است؟ دخالت در زندگی خصوصی مردم و مطلع شدن از حساب‌های بانکی مردم ممکن است برای کوتاه مدت و برای یک موضوعی مفید باشد ولی حتماً به ضرر کشور است. باید به مردم اطمینان بدهیم، مردم باید به سیستم بانکی اعتماد کنند اگر بخواهیم در زندگی خصوصی مردم اینچنین مداخله کنیم اعتماد مردم سلب خواهد شد و رونق اقتصادی از بین خواهد رفت.
یکی از هدف‌های دولت در همین بحث تورمی که شما اشاره کردید یک طرفش کنترل نقدینگی است، یک طرفش بهبود و رونق فضای کسب و کار و تولید است. می‌شود رونق تولید را در جامعه بوجود آورد و فضای کسب و کار بهبود پیدا کند، اما در عین حال اینکه برویم در زندگی خصوصی مردم کند و کاو کنیم که چه کسی چه میزان پول دارد و چه کرده است، نتیجه مناسبی ندارد.
مجری: البته کند و کاو نیست. واقعاً می‌شود به شیوه‌های بانکی یا شیوه‌هایی که در امور داخلی زندگی مردم دخالت نشود، این کار انجام شود؟
رییس‌جمهور: همین می‌شود که مردم آن وقت به بانک اعتماد نمی‌کنند و پول را از بانک خارج می‌کنند و در مجموع ضررش بیشتر از نفعش خواهد بود. برای اینکه مردم دغدغه خاطر پیدا نکنند؛ دولت تصمیم دارد یارانه را به همین صورت تا پایان سال ادامه دهد؛ هر فکری که دولت دارد برای سال آینده است. دولت حتماً شیوه پرداخت یارانه را می‌خواهد اصلاح کند. دولت قصد دارد هم روی دهک‌ها و هم شیوه مطالعه کند که دقیق باشد؛ البته مرحله دوم یارانه را هم دولت مصمم است سال آینده عملیاتی و اجرایی کند نه امسال. می‌خواهیم اول تورم را تا حدی مهار کنیم، سیستم بانکی را تا حدی اصلاح کنیم و همزمان می‌رویم بحث دوم در بخش یارانه. البته اقدام کوچکی هم دولت امسال برای اقشار کم‌درآمد انجام خواهد داد، در حد توان این دولت که به هر حال آغاز کار است و مشکلاتی که دولت دارد، ان شاءالله به اقشار کم درآمد جامعه تا پایان سال دو بسته کالایی تقدیم خواهیم کرد.
مجری:گروه‌هایی که تحت پوشش هستند یا شیوه‌های دیگری هم است؟
رییس‌جمهور:کارمندان دولت، اقشار کم‌درآمد، تا پایان سال البته یارانه را دست نمی‌زنیم، در کنار آن برای اقشار کم درآمد در دو نوبت دو بسته کالایی مد نظر قرار می‌گیرد.
مجری: چقدر ارزش آن است تقریباً؟
رییس‌جمهور: زمان و مقدارش اعلام خواهد شد. البته یک گزارشی هم وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی داده بود درباره وضع دانش‌آموزان در مدارس و ضرورت اینکه باید از لحاظ سلامت و رشد این دانش‌آموزان دولت یک اقدامی بکند؛ دولت تصمیم گرفت از همین ماه آذر توزیع شیر رایگان را برای مدارس انجام دهد، هم برای دوره ابتدایی در سراسر کشور؛ هم آن بخش اول متوسطه؛ سه سال اول متوسطه در واقع از کلاس اول تا کلاس نهم با روش قدیم؛ ان‌شاء‌الله از همین ماه شروع می‌شود. اینها قدم‌های کوچکی است که دولت ان‌شاء‌الله تا پایان سال بر خواهد داشت. هم دو بسته کالایی و هم توزیع شیر رایگان.
اما اقدامات اساسی را که دولت در بخش اقتصاد قصد دارد انجام دهد، برنامه‌ریزی می‌کند برای سال آینده. در سال آینده همانطور که اشاره کردم چند هدف مهم را دولت دنبال خواهد کرد. تکیه دولت به رونق بخشیدن به فضای کسب و کار است که بخش خصوصی در جامعه فعال‌تر شود و بتوانیم تسهیلات لازم را فراهم کنیم، قبلاً من به عرض ملت ایران رساندم که در دولت برای تسهیل در مسائل اقتصادی بویژه در تولید، صادرات و در بحث گمرکات و پیش‌پرداخت‌هایی که مردم می‌خواهند انجام دهند و ال‌سی‌هایی که می‌خواهند باز کنند و پیش پرداخت‌هایی که می‌خواهند انجام دهند، تسهیلات گمرکی که باید انجام بگیرد؛ ۳۵ مصوبه گذراندیم که این مصوبات اعلام شد. الان می‌توانم بگویم که همه این ۳۵ مصوبه عملیاتی و اجرایی شده است. علاوه بر این، در بخش کشاورزی دولت تلاش زیادی کرد، می‌دانیدکه نهاده‌های کشاورزی که کشاورزان در تهیه آنها دچار مشکل بودند، دولت توانست تامین کند؛ ان‌شاء‌الله با کاری که دولت انجام داده من امیدوارم سال آینده وضع محصولات کشاورزی از آنچه که امسال شاهد آن بودیم؛ بسیار بهتر باشد.
شما می‌دانید که امسال ناچار شدیم برای واردات بیش از ۷ میلیون تن گندم اقدام کنیم. امیدواریم که سال آینده وضع بهتر شود، نه تنها در گندم بلکه در تمام محصولات کشاورزی. می‌دانید قیمت تضمینی را برای اولین بار در شهریور ماه اعلام کردیم برای اینکه کشاورزان مطمئن باشند و بتوانند تلاش کنند؛ تسهیلاتی که لازم بوده در بخش‌های مختلف در اختیار کشاورزان قرار دادیم؛ در ماشین آلات اقدامات موثری در بخش کشاورزی شده است. حتماً ان‌شاء الله اقداماتی انجام می‌دهیم، می‌خواهم سلام خودم را به همه کشاورزان عزیز برسانم که واقعاً بار امنیت غذایی بر دوش آنهاست، بار استقلال کشور در بخش مواد غذایی و محصولات کشاورزی بر دوش آنهاست و حضور آنها در حماسه ۲۴ خرداد بسیار ارزشمند بود؛ ان‌شاء الله برای کشاورزان و روستائیان عزیز در این زمینه اقدام خوبی انجام می‌گیرد.
ضمن اینکه می‌دانید در بخش دارو هم دولت اقدامات بسیار مهمی انجام داده، تقریباً کمبود دارو به طور کامل مرتفع شده و قیمت دارو نسبت به گذشته بسیار متناسب شده است. برای آنهایی که بیماری‌های صعب‌العلاج و خاص دارند تسهیلات لازم برای تامین دارو پیش‌بینی شده است. وضع دارو با اقداماتی که دولت انجام می‌دهد ان‌شاء‌الله بهتر هم خواهد شد؛ اصولاً بخش سلامت قدم‌های جدی بر می‌دارد و دولت کمبودهای پولی را جبران و مرتفع خواهد کرد.
می‌دانید تیم‌های مختلفی از جمله متخصصین برای امر سلامت مردم در بخش‌های مختلف کشور اعزام می‌شوند.
دولت در این ۱۰۰ روز اقدامات بسیار خوبی را نه در شأن ملت، بلکه در حد توان و امکانش و فرصت ۱۰۰ روزه، انجام داده است. در عین حال دولت برای آینده برنامه‌ریزی‌هایی دارد. برای سال آینده چند برنامه را مد نظر داریم؛ یکی از آنها بحث مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها است که داریم فکر و طراحی می‌کنیم که سال آینده اجرا شود. دیگری مهار تورم است که سال آینده برنامه این است که تورم را می‌خواهیم به زیر ۲۵ درصد برسانیم و امسال هم به ۳۵ درصد برسانیم. در رشد اقتصادی که طبق آمار منهای ۵.۸ است، اقتصاد ایران در سال گذشته ۶ درصد کوچک شد، یعنی سفره مردم هم حداقل ۶ درصد خالی شد، حداقل. تلاش ما این است که امسال یعنی در سال ۹۲، به حول و قوه الهی در پایان امسال کاری بکنیم که این منهای ۵.۸ دهم درصد را به صفر و یا حتی به درصدی اندک برسانیم، ولی سال آینده ان‌شاءالله تلاش دولت این است که رشد اقتصادی حداقل مثبت ۳ باشد. یعنی در پایان سال بعد به ۳ درصد برسیم. امیدواریم؛ دولت تلاش خود را خواهد کرد ولی می‌دانید رشد اقتصادی سالانه باید ۸ درصد باشد.
البته بحث مهار تحریم را هم داریم. برای سال آینده تلاشمان این است که اگر بتوانیم نرخ ارز را هم یکسان کنیم. یکسان سازی نرخ ارز جزو هدف‌های دولت در سال ۹۳ است، چرا که می‌دانید این تفاوت نرخ ارز مشکلات زیادی درست می‌کند؛ اصلاً یکی از مشکلاتی که این دولت با آن مواجه شد، یکی از مواردی که دولت واقعاً دچار مشکل شد همین بود که مجلس گفته بود دلار از حدود ۱۲۰۰ باید بشود ۲۵۰۰ تومان، تقریباً براساس قانونی که مجلس در قانون بودجه اعلام کرد، دولت می‌بایست در اول تیرماه نرخ دلار را از ۱۲۰۰ می‌برد به ۲۴۷۷؛ متاسفانه دولت قبل این کار را نکرد و ما وقتی آمدیم با این مشکل مواجه شدیم، در واقع دولت یازدهم قیمت ارز را باید دو برابر می‌کرد، یعنی همه کالاهایی که وارد می‌شود دو برابر شود. محاسبه کردیم دیدیم مردم دچار معضل بزرگی خواهند شد، لذا طراحی و برنامه‌ریزی کردیم و بعضی از موارد را با پرداخت یارانه، مثل نان و گندم و اینها را به همان قیمت نگه داشتیم و یک بخش‌های دیگر را هم با یک شیب بسیار ملایمی رساندیم به همان قانون ۲۵۰۰ تومان؛ اما با یک شیب ملایمی که فشار به مردم وارد نشود.
این که بعضی از مردم می‌گویند چرا در دولت جدید بعضی کالاها گران شد دلیلش این بوده است، گر چه خیلی شیب ملایم بوده و تلاش کردیم به مردم فشار نیاید.
برخی از موارد من خودم مداخله کردم برای اینکه قیمت‌ها خیلی بالا نرود و فشار به مردم نیاید، اما مردم بدانند که باری به دوش این دولت افتاد تا قیمت دلار را طبق قانون مجلس دو برابر کند، در حالی که در دولت قبلی باید این کار انجام می‌شد، بحمدالله از این پیچ‌ها به خوبی و به سلامت عبور کردیم و مردم البته خیلی یاری و کمک کردند؛ حضور، تلاش، حمایت، دعای مردم؛ ما اینقدر از مردم ممنونیم که حد ندارد و اگر حضور و تلاش و حمایت آنها نبود و هدایت مقام معظم رهبری نبود ما خوبی نمی‌تونستیم از این مشکلات به این خوبی عبور کنیم.
مجری:دولت در این مدت کوتاه از ابزار سیاست خارجی به خوبی استفاده کرد و به معنایی در سیاست خارجی گل اقتصادی زد، دکتر ظریف هم نوک حمله بودند، با چه روشی در این مدت به این ظرفیت و به این سطح پیشرفته از سیاست خارجه رسیدید؟
رییس‌جمهور: سیاست خارجی جزو اولویت‌های دولت تدبیر و امید بود و همین را هم به مردم اعلام کرده بودیم، البته این معنایش این نیست که از نظر دولت، سیاست‌های فرهنگی یا سیاست داخلی یا اجتماعی اهمیت‌اش کمتر است، بخاطر مشکلی که بهرحال کشور با آن مواجه بود، به این دلیل دولت برای سیاست خارجی اولویت قایل بود.
می‌دانید که متاسفانه دشمنان، یک ایران هراسی را در سراسر جهان بوجود آورده بودند، روابط ایران با دنیا در حد بسیار پایینی قرار گرفته بود و به جز یک تعداد محدودی از کشورها، روابط با سایر کشورهای دنیا کاهش پیدا کرده بود، مشکلات فراوانی برای ایرانیان داخل و خارج ایجاد شده بود. در سفرهای خارجی به بیشکک و نیویورک، وقتی با ایرانیان روبه‌رو شدیم، دیدیم که واقعاً چه شور و عشقی نسبت به وطن‌شان دارند، واقعاً همان عشقی که مردم داخل به وطنشان دارند، شاید حتی یک مقدار بیشتر، آنها از آب دور شدند و قدر آب را بیشتر می‌دانند به هر حال، واقعاً سرمایه بسیار بزرگ انسانی داریم در خارج از کشور که ان‌شاء‌الله آنها می‌آیند و کمک می‌کنند، البته کمک کردند در این چند ماه و حتماً به کمک‌شان اضافه می‌کنند.
مجری: منظور کمک مالی و اقتصادی که نیست ؟ چراکه معمولا به آنها به عنوان سرمایه ای اقتصادی و مادی نگاه کردیم؟
رییس‌جمهور:به هر حال کشور مال خودشان است، کمک مالی و علمی هم که بکنند، کشور مال آنها است، حمایت معنوی هم بکنند، کشور مال خودشان است. ایرانیان یک قدرت بسیار بزرگی در دنیا هستند. در همین دیپلماسی عمومی، ایرانیان نقش بسیار زیادی در سراسر جهان می‌توانند داشته باشند. تقریبا در همه کشورها، بخش بزرگی از ایرانیان از نخبگان آن جامعه هستند؛ اساتید، بزرگان، پزشکان، متخصصین که می‌توانند بسیار نقش داشته باشند. به هر حال یک شرایطی برای ایرانیان داخل و خارج ایجاد شده بود و از طرفی هم یک فشار ظالمانه‌ای به مردم به بهانه مساله هسته‌ای وارد شده بود، شما می‌دیدید که مردم چه وضعی دارند، البته نمی‌خواهم بگویم که همه مشکلات اقتصادی در ایران مربوط به تحریم است، مشکلات اقتصادی عمدتاً مربوط به بی‌تدبیری بود، شما ببینید، درست در شرایطی که می‌رفتیم به سمت تحریم و دولت هم می‌دانست به سمت تحریم می‌رویم و می‌گفت تحریم‌ها همان کاغذ پاره بیش نیست، وابستگی‌اش را به خارج در بخش اقتصادی بیشتر می‌کرد. شما می‌دانید در سال قبل از ۸۴، واردات کشور حدود ۳۸ میلیارد دلار بود ولی بعد به کجا رسید؟ در سال ۹۰ به ۷۵ میلیارد دلار رسید. می‌بینید وقتی با دنیا در حال مبارزه هستید باید به خودتان و داخل تکیه کنید، با شعار که نمی‌شود مقابله کرد، باید تدبیر کنیم و در برابر زورگویی‌ها بایستیم. اولین راهش این است که به خودمان متکی شویم و واردات را کم کنیم، اینکه مقام معظم رهبری بر اقتصاد مقاومتی بارها و بارها تاکید کردند، به همین دلیل است که کشوری که می‌خواهد بایستد، باید روی پای خودش بایستید، نه اینکه به دیگران بیشتر تکیه کند.
اجازه دهید آماری را ارائه کنم، از سال ۱۳۷۹ تا سال ۱۳۸۳ در بحث گندم، هر سال خرید دولت از کشاورز داخلی یک میلیون تن اضافه شد. به طور طبیعی خریدها از خارج یک میلیون تن کمتر شد، تا سال ۱۳۸۳ که در تولید گندم خودکفا شدیم. در سال ۱۳۸۳، بیش از ۱۱ میلیون تن گندم از کشاورزان خریده شد و هیچ نیازی به خارج نداشتیم، از سال ۱۳۸۴، ۸۵ و ۸۶، هر سال خرید داخلی یک میلیون تن کم و خرید از خارج یک میلیون تن اضافه شده است، تا جایی که امسال ناچاریم ۷.۲ میلیون تن گندم وارد کنیم. وقتی می‌خواهیم مقابل زورگویی قدرت‌‌های غربی مقابله کنیم، باید خودمان را آماده کنیم، متاسفانه اینکه عمل ما با شعار ما سازگار نبود، یکی از مشکلاتی بود که کشور با آن مواجه بود.
ان شاء‌الله قدم به قدم حرکت ما به سمت خوداتکایی بیشتر و تکیه بر کشاورزان داخلی باشد، البته در سال‌های اخیر، شغل زیاد درست کردیم، منتها برای چینی‌ها و کره جنوبی مرتب شغل اضافه کردیم. در داخل مشکل اشتغال داشتیم و حضور اقتصادی ما در صحنه بین‌المللی چقدر ضعیف بود ولی امروز ان‌شاء‌الله به تدریج دارد شرایطی ایجاد می‌شود که حضور ما در صحنه بین المللی در همه زمینه‌ها بیشتر شود. شما اشاره کردید به آن نکته ای که در سیاست خارجی چه توفیقاتی به دست آوردیم؟ البته اینجا از آقای دکتر ظریف و از همه وزرا و مسئولین تشکر و سپاسگزاری می‌کنم. انصافا تلاش مجدانه‌ای کردند و ان‌شاءالله هر یک از وزرا گزارش ۱۰۰ روزه را اعلام خواهند کرد، همه در حد خودشان تلاش وافری کردند، در سیاست خارجی قدم‌های بسیار خوبی برداشته شد، از اولش هم با بهار خوبی آغاز شد، سالی که نکوست از بهارش پیداست. در روز تحلیف دیدید که ۵۵ هیات از دنیا در تحلیف شرکت کردند، نه درسطح پایین، این ۵۵ هیات متشکل از ۱۰ رییس‌جمهور، ۲ نخست وزیر، ۶ رییس مجلس و ۱۱ وزیر خارجه بودند و بقیه وزرا نیز بودند؛ ۵۵ کشور در مراسم شرکت کردند. بعد از آن در اجلاس شانگهای در بیشکک، شرایطی پیش آمد که ما با دو قدرت بزرگ از ۵ قدرت شورای امنیت یعنی چین و روسیه توانستیم ملاقات‌های بسیار مهمی داشته باشیم و پایه ریزی بسیار خوبی کردیم برای روابط بین ایران و روسیه و ایران و چین و بحمدالله اجرای آن توافقی که در بیشکک کردیم، عملاً آغاز شده است.
مجری: خلاصه بگویید چه توافق مهمی کردید؟
رییس‌جمهور: توافق ما با این کشورها هم در بخش اقتصادی، هم سرمایه گذاری آنها در ایران، هم در بخش فاینانس و هم بخش سیاسی و فرهنگی بود، البته با بعضی از این کشورها در زمینه برخی از فناوری‌های علمی نیز توافق این بود که همکاری با هم داشته باشیم. قدم‌های بسیار خوبی برداشته شد با ۵ قدرت که از چین شروع کردیم بعد روسیه و اخیراً هم با آقای کامرون انگلیس بود.
مجری: گفتگوی تلفنی با نخست وزیر انگلیس، پیشنهاد از طرف شما بود یا از طرف آنها؟
رییس‌جمهور: ما برای اجلاس ژنو به هر ۵ کشور پیغام داده بودیم که می‌خواهیم مذاکراتی داشته باشیم، آنها تلفن کردند، اما پیغام اولیه با ما بود که هم با چین، روسیه و انگلیس صحبت کردیم.
مجری:آقای روحانی هیچ کس به اندازه شما ظرف ۱۰ سال گذشته با قضیه هسته‌ای گره نخورده است، در آن شرایط سخت مذاکرات سعدآباد هم خیلی خوب می‌توانستید با آنها تعامل کنید، یک رفاقتی ضمن مساله داشتید ولی قفل هسته‌ای آنجا باز نشد، اتفاقی که الان دارد می‌افتد اینست که صدای باز شدن این قفل را مردم دارند می‌شنوند و یک نگرانی هم هست که مبادا کلید شما در قفل گیر کند و بشکند؛ واقعاً می‌خواهم بدانم شیخ دیپلمات توانست که این مسیر طولانی را در دو ماه به سرعت طی کند، می‌تواند گره اصلی سیاست خارجی را باز کند یا این مسائل همچنان وجود دارد؟
رییس‌جمهور: کلید برای ما نیست برای مردم است، همه جا کلید دست مردم بوده است؛ این را باور کنید. حضور مردم، حمایت مردم، اصلاً این مردم دنیایی از شورند، من که به عنوان یک عضو کوچک از این مردم هستم. انسان احساس کوچکی می‌کند در برابر عظمت و فداکاری این مردم . چه کسی باعث شد قفل باز شود؟ ایستادگی، مقاومت و حضور مردم در انتخابات ۲۴ خرداد باعث شد. اگر آن حماسه سیاسی که مقام معظم رهبری بر آن تاکید کردند، اجرا نمی‌شد و اگر مردم نمی‌آمدند و حضور فعال پیدا نمی‌کردند کنار صندوق‌های رأی، آیا ما کلید داشتیم؟ کلید، حضور و حمایت مردم است. البته دولت هم به عنوان خادم مردم و به عنوان کسی که کارگزار از طرف مردم است، تلاش می‌کند.
مجری: آیا این در به طور کامل باز شده است؟
رییس‌جمهور: یک قفل که نیست، فعلاً یکی از آنها باز شده؛ بچه‌ها را می‌دیدید که در مغازه‌های قدیم می‌رفتند و شکر را در آب حل می‌کردند و در قفل می‌ریختند که صبح اصلا باز نمی‌شد، یک عده‌ای در دنیا به دنبال این هستند که کاری کنند که این قفل باز نشود، حالا ممکن است در داخل هم بعضی‌ها باشند که کودکانه عمل کنند، البته الحمدالله در داخل و در مسایل ملی، ما شاهد وحدت و انسجام بسیار خوبی هستیم؛ هر چند هنوز خیلی راه باقی است و من حالا از بحث شما می‌روم به یک بحث دیگر. هر چه ما بخواهیم بدست بیاوریم، از وحدت و انسجام داخلی می‌توانیم به دست بیاوریم، با تفرقه و اختلاف نمی‌شود. آتشی که دیگر نیست، اما یک عده ای باز فوت می‌کنند و هیزم می‌آورند؛ بعضی‌ها انگار از این شعله آتش اختلاف خوششان می‌آید. باید دست به دست هم بدهیم، فقط با انسجام می‌توانیم از تمام پله‌های پیشرفت بالا برویم و به بام برسیم؛ به بام پیشرفت بلند در منطقه و جهان. در هسته‌ای اگر امروز پیشرفت داریم، بخاطر هدایت مقام معظم رهبری و بخاطر حمایت و حضور مردم است، البته کارشناس‌ها و دیپلمات‌های ما سعی و تلاش و کوشش می‌کنند. من در بحث هسته‌ای به مردم اطمینان می‌دهم که به تعبیر شما اولین قفل باز شد، آن ساختمان تحریم را لرزاندیم، مردم هیچ شکی نکنند. حالا بعضی‌ها شعار می‌دهند و در دنیا چیزهایی می‌گویند، چاره‌ای ندارند، به هر حال باید صورت خود را سرخ نگه دارند، اما پایه تحریم را لرزاندیم، به هر حال سیستم بانکی و روابط بانکی ان شاء الله وقتی در آخر ماه این توافقات اجرایی شود، متحول می‌شود. در این توافق آمده، دیگر هیچ تحریم جدیدی اجرا نخواهد شد، خود این یعنی محدود کردن و مهار تحریم. خیلی‌ها تلاش می‌کردند که ایران منزوی باشد، اما امروز چه کسی منزوی است؟ دشمنان ما منزوی هستند.
ایران از همیشه بیشتر در صحنه بین‌المللی فعال است. واقعاً آن فضایی که ما در نیویورک و بیشکک دیدیم، همانی که وزیر خارجه ایتالیا گفت که فضا، فضای رقابت به سمت ایران است.
مجری: شنیدیم که صف‌هایی برای ملاقات با جنابعالی تشکیل می‌شد.
رییس‌جمهور:البته با همه تا حد توان ملاقات کردیم، اما وقت نبود، واقعاً این شور و شوق برای چه بود؟ حسن روحانی کسی نیست که به قول شما برای ملاقاتش صف ببندند، بلکه نماینده ملت ایران مهم بود؛ فردی که منتخب ملت ایران است برای آنها مهم بود، این انتخابات دنیا را تکان داد.
مجری:این انتخابات باعث شد که شما جامعة کمی خسته و تا اندازه‌ای فرسوده را تحویل بگیرید، ولی مردم به لحاظ روحی خود را ترمیم کردند و پر از نشاط و امید شدند و به شما گفتند که شما روی ما هم حساب کنید.
رییس‌جمهور:واقعاً این مردم، مردم بزرگی هستند.
مجری:چگونه می‌خواهید این روحیه و انسجام ملی را حفظ کنید؟
رییس‌جمهور: من یک جمله درباره مسأله هسته‌ای بگویم و بعد به سوال شما پاسخ می دهم که سوال بسیار مهمی است.
در مسأله هسته‌ای، می‌خواهم به مردم اطمینان دهم اصولی که مدنظر مردم است، حقوقی که متعلق به مردم است و چارچوبی که مقام معظم رهبری ترسیم کردند، این اصول تا پایان، مراعات خواهد شد، یعنی در کشور، حق هسته‌ای با قدرت و شفافیت بیشتر عملیاتی و اجرایی می‌شود، حتی بخش غنی‌سازی که یک بخش از حقوق هسته‌ای ماست، ادامه پیدا می‌کند، امروز و فردا هم ادامه خواهد داشت و هیچ وقت غنی‌سازی متوقف نخواهد شد؛ این خط قرمز ماست.
غنی‌سازی در ایران متوقف نخواهد شد، این به عنوان خط قرمز است و غنی‌سازی حق روشن ماست. حالا بعضی‌ها خوششان بیاید و یا بدشان بیاید، ان‌پی‌تی را بخواهند طور دیگری تفسیر کنند، حالا حقوقدان هم نیستند ولی متأسفانه تعبیراتی می‌کنند که از یک سرهنگ بر می آید نه یک حقوقدان.
به هر حال روشن است که طبق ان‌پی‌تی غنی‌سازی حق ماست، اینکه هر کشوری برای فعالیت‌ها و توسعه خودش حق آزادی عمل دارد که غنی‌سازی هم یکی از آنهاست، هر چیزی که در مقررات بین‌المللی ممنوع نشده، آزاد است و فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای از جمله غنی‌سازی یکی از آنهاست. الان می‌خواهیم نیروگاه اتمی داشته باشیم، چگونه باید سوخت آن را تامین کنیم؟ مگر سوخت نیروگاه را بدون غنی‌سازی می‌توان تامین کرد؟ آنها می‌گویند، انرژی صلح‌آمیز، انر‌ژی صلح‌آمیز، مگر همین تولید برق هسته ای صلح‌آمیز نیست؟ چگونه این برق را تولید کنیم؟ سوخت اتمی می‌خواهد. پس غنی‌سازی می‌خواهد و اقدامات دیگری که بعد از غنی‌سازی باید انجام شود؛ مواد غنی شده باید تبدیل به قرص سوخت شود، میله‌های زیرکونیوم درست شود و همه اینهایی که در نهایت به سوخت تبدیل می‌شود. پس ما بر روی آن چارچوب‌های اصلی ایستاده‌ایم، مردم کاملاً مطمئن باشند؛ در عین حال باید ظلمی که بر مردم شده برداشته شود، هدف ما این است که تهدیدها را دفع و رفع کنیم، تحریم‌ها را بشکنیم و تحریم را از سر مردم برداریم، هدف این است که فرصت لازم را در صحنه‌ بین‌المللی ایجاد کنیم، همانی که از اول به تعامل سازنده با جهان تعبیر کردیم.
ما با دنیا یک تعامل سازنده خواهیم داشت، ان‌شاء‌الله قدم به قدم پیش می‌رویم تا جایی که به توافق کامل برسیم با ۱+۵. البته راه طولانی است، اما در عین حال این راه را طی خواهیم کرد و به موفقیت می‌رسیم.
شما سوال کردید چگونه انسجام را حفظ می‌کنید؟ ببینید، اولین مسأله این است که همه به حقوق یکدیگر احترام بگذارند. آن منشور حقوق شهروندی که به ملت عزیزمان قول داده بودم، امشب پیش‌نویس آن در سایت قرار گرفت، برای اینکه فرهیختگان، خبرگان و مردم بخوانند و درباره آن نظر بدهند. البته این پیش‌نویس اولیه است که بخش حقوقی ریاست جمهوری تهیه کرده و می‌خواستند بدهند به من که تصحیح نهایی کنم، ولی گفتم اول در اختیار مردم قرار گیرد.
مجری: در سایت ریاست جمهوری؟
رییس‌جمهور:بله، این در اختیار مردم است، مردم نگاه کنند و مطالعه کنند. مخصوصاً حقوقدانان، اساتید، دانشگاهیان، صاحبان اندیشه که با نظرات آنها ان‌شاء الله این منشور را کامل می‌کنیم؛ اولین قدم این است که به حقوق همدیگر همه احترام بگذاریم، دوم اینکه در جامعه همه احساس آرامش کنند. یکی از نکات مثبتی که از آغاز این دولت تا حالا مشاهده شده این است (حس من این است که ان‌شاء الله حس همه مردم این است) که یک آرامش بوجود آمده، نه فقط در بازار سکه و دلار و مسکن و اینها، بلکه اصلاً در جامعه همه یک احساس آرامش می‌کنند، در دانشگاه، بازار، مدارس و ورزش و ... احساس آرامش بوجود آمده است. وقتی در ورزش سیاست را بر می‌داریم؛ این دولت که هنوز کاری نکرده برای ورزش، در والیبال، فوتبال ساحلی و در همه جای ورزش، این جوان‌های ما هستند که واقعاً‌ چه می‌کنند، آنها پیروزی می‌آفرینند. حالا یک عده‌ای هم می‌گویند، روحانی متشکریم. به هر حال همه باید از ملت عزیزمان متشکر باشیم، خوب اینها افتخار آفریدند، ما که کار زیادی در این ۱۰۰ روز نکردیم، مخصوصاً وزیر ورزش، آخرین وزیر بود که توانستیم از این کوچه پر پیچ و خم پارلمان عبورش دهیم.
مجری: قطعاً در بحث گفت و گو با سایر کشورهای جهان، نحوه تعامل با همکاران خودتان و شکل حرف زدنتان با مردم، آیا قبول ندارید ویژگی خاصی در رفتارتان هست؟
رییس‌جمهور: ما یک عضو کوچکی از این ملت بزرگ هستیم، واقعاً این چنین است و غیر از این نیست، این ملت بزرگ هستند و خدمت به این مردم واقعاً افتخار است. ما برای ورزش کاری نکردیم، این همه پیروزی برای چه است، این بخاطر این است که سایه سیاست را از روی ورزش مقداری برداشتیم. ما در فرهنگ کار زیادی نکردیم چرا اصحاب فرهنگ همه خوشحالند؟ برای اینکه فضای امنیتی را یک مقداری کنار بردیم، بقیه‌اش را هم ان‌شاء الله می‌بریم.
باید دست به دست هم دهیم. مردم عزیز باید بدانند که دولت همه امکانات در اختیارش نیست و هر کاری نمی‌تواند انجام دهد، دولت چارچوب وظایفش در چارچوب قانون اساسی تعریف شده است، اما رییس‌جمهور مسئول اجرای تک تک اصول قانون اساسی است. پای اجرای تمام وعده‌هایی که به مردم دادم، ایستاده‌ام؛ در زمینه مسایل سیاست داخلی، انسجام و وحدت را خواستارم و می‌دانم راه طولانی پیش روی ماست. اصلاً از نزاع خوشم نمی‌آید، نزاع به نفع ملت نیست. بعضی‌ها می‌خواهند پیروز شوند، اما پیروز شدن با دعوا و روبه رو شدن نیست. آدم هنر خودش را نشان می‌دهد، هر جناحی هنر خودش، خدمت بیشترش و محبوبیت بیشترش را نشان دهد.
مجری: بعضی‌ها هنرشان همان است، هنر دیگری ندارند؟
رییس‌جمهور: این بی‌هنری است. واقعاً اگر اسمش را بگذاریم هنر، بی‌هنری است؛ واقعاً نیاز به انسجام داریم.
مجری:ساز و کار دولتی دارید و فکر می‌کنید برای آن؟ چون بخشنامه توصیه‌ای کفایت نمی‌کند.
رییس‌جمهور: اولاً با قوای دیگر باید دست به دست هم دهیم.
مجری:الان که رابطه‌تان خیلی خوب است.
رییس‌جمهور: حتماً باید رابطه‌مان خوب باشد.
مجری:سال‌های عجیب و غریب را یادمان است.
رییس‌جمهور: روابط‌مان بسیار خوب است. هم مجلس شورای اسلامی لطف و محبت دارند و هم قوه قضائیه؛ همین طور است. یکی از افتخارات ما این است که در این دولت یک آرامشی بین روابط قوا ایجاد شد، قبلش تا مرز شکایت از همدیگر در دادگاه رفتند، تا اینجا هم پیش رفت و مردم واقعاً از اختلاف رنج می‌برند و سودی از آن نمی‌برند؛ البته این انسجام و وحدت یک عاملش این است که ما رهبری مقتدر در کشور داریم و همه قوا به رهبری احترام می‌گذارند؛ رهبری در واقع هماهنگ کننده قوا است، اما الحمدلله امروز بین قوا یک تعامل سازنده برقرار است. این تعامل سازنده البته با دنیا نیست، بلکه اول تعامل با خودمان است، اول تعامل سازنده با خودمان باید داشته باشیم.
مجری:این دلیلش این نیست که شما عقب‌نشینی می‌کنید در داخل و خارج و اینجوری آرامش را برقرار می‌کنید؟
رییس‌جمهور:عقب‌نشینی نمی‌کنیم.
مجری:از بعضی چیزها می‌گذرید و یک تاخیر زمانی به آن می‌دهید، وقتی فضا آرام‌تر شود، سخت نمی‌گیرید، آیا این استراتژی‌تان نیست؟
رییس‌جمهور:امید، آرامش و کرامت؛ این ۳ را باید مدنظر قرار دهیم. اولاً این امید در حد بسیار عالی موجود هست، آرامش هم الحمدلله هست. دولت هر کاری که بتواند درباره امید و آرامش و کرامت برای مردم انجام می‌دهد. آن حقوق شهروندی بخشی از تلاشی برای ایجاد آن کرامت است و همه باید به هم احترام کنیم. دولت واقعاً از نقد بدش نمی‌آید؛ الان صدا و سیما. من اصلاً به مردم می‌گویم ما از رسانه همیشه متشکر بوده و هستیم. رسانه ملی رفتارش با دولت نسبت با دولت‌های قبلی در ماه های اول و دوم آیا یک طور است؟ نه! رفتار رسانه ملی با این دولت مثل ماه‌های آخر دولت‌های پیش است.
مجری:یعنی چه جوری؟
رییس‌جمهور: یعنی خیلی راحت انتقاد می‌کند. البته نقد حق رسانه ملی و سایر رسانه‌هاست. نقد اتفاقاً به نفع ما است، مگر ما معصوم هستیم؟ مگر خطا نمی‌کنیم؟ ما هم خطا و اشتباه می‌کنیم. نقد اگر سازنده باشد، به نفع همه است و همه نفع می‌بریم. رسانه ملی هم نقد کند، ما واقعاً استقبال می‌کنیم. همه باید آستانه تحمل‌مان را بالا ببریم، همدیگر را تحمل کنیم و بدانیم با تحمل بیشتر، نفع بیشتر، عاید این مردم می‌شود. در هسته‌ای چگونه پیش رفتیم. اگر مجلس، سایر ارگان‌ها و مقام معظم رهبری کمک نمی‌کردند و هدایت مقام معظم رهبری نبود، می‌رسیدیم؟ نمی‌رسیدیم.
دست به دست هم دادیم و بعد همه قوا به رهبری احترام کردیم، چارچوب هدایت ایشان را قبول کردیم و پذیرفتیم. امروز بحمدالله یک قدم خوب، پیش رفتیم. من خوشحالم که همه دوستان ما در دنیا، از این توافق ژنو خوشحالند. به نظر من، همه ملت‌ها هم خوشحالند، حالا یک رژیمی است، آن را ولش کنید و آن رژیم، رژیمی است نامشروع و اشغالگر و بنیانش بر ظلم و جور و دعوا است. در دنیا کم هستند، یک عده محدود جنگ طلب و یک کشورهایی هستند که روی یک اغراضی ناراحت باشند، ولی دنیا و ملت‌ها واقعاً خوشحالند و یک آرامش درست شد. اصلاً در سیاست خارجی ما اولین قدمی که در این منطقه برداشتیم، تلاش کردیم در سوریه جنگ نشود. این اولین قدم ما بود. نمی‌خواهم بگویم که فقط قدم؛ آن تماس تلفنی که بین بنده و آقای پوتین برقرار شد و همکاری‌هایی که آغاز شد؛ خیلی‌ها کمک کردند؛ ما هم به سهم خود کمک کردیم. خود دولت سوریه، بیشترین کمک را کرد. الحمدلله از آن شبه جنگی که می‌توانست برای منطقه خطرناک باشد، عبور کردیم و اصولاً در بحث توافق اخیر، می‌بینیم کل منطقه یک مقدار احساس آرامش و امید می‌کند.
مجری:حتی کشورهای عربی که گاهی حمایت می‌کنند؟
رییس‌جمهور: کشورهای عربی هم. حالا باید همه خوشحال باشند. من فکر نمی‌کنم توافق ژنو ... .
مجری: خبر درست به آنها نرسیده، به نظرم گفتگوهای شما خیلی معطوف به آن نطقه نیست؟
رییس‌جمهور: چرا، ما برای دوستان و همسایگانمان پیغام دادیم. فکر می‌کنم به ضرر هیچ یک از همسایگان ما نیست. بعضی‌ها فکر می‌کنند، جمهوری اسلامی ایران، دنبال ساخت بمب هسته‌ای است. ایران هیچ وقت دنبال ساخت سلاح کشتار جمعی نبوده و از جمله سلاح هسته‌ای و امروز هم نیست و فردا هم نخواهد بود. آنچه هدف ما است، توسعه و پیشرفت است و ان شاء الله آن را دنبال خواهیم کرد، تا به نتیجه برسیم.
مجری:قبل از اینکه وارد بحث فرهنگ بشوم و فرهنگ هم که مظلوم است، برخی شائبه‌ها این است که در جزئیات سند امضا شده ایران و شش کشور، چیزهایی هست که در سند نیامده است، آیا این درست است؟ مثلاً گزارشی که آمریکا منتشر می‌کنند، آن رقم ۴۰۰ میلیون را عنوان می‌کند برای دانشجویان ایرانی خارج از کشور، این معنی خاصی دارد؟ این داستان با سند خیلی متفاوت است.
رییس‌جمهور:سند توافق ما همین است. ضمیمه، ممکن است که باشد ضمیمه اجرایی است.
مجری: چیز پنهانی وجود ندارد؟
رییس‌جمهور:هیچ چیز پنهانی وجود ندارد. ممکن است ضمیمه برای اجرای این مراحل باشد، چون الان توافق این است که چند بانک در دنیا بتوانند فعالیت‌های بانکی ایران را ساپورت و دنبال بکنند، اینکه در این بانکها چگونه تعامل بکنیم را یک کمیته مشترکی هست که به هر حال باید این توافق را دنبال کند برای اجرایی شدن آن و نظارت کند، ممکن است که ما یک سند ضمیمه‌ای و الحاقیه‌ای را برای اجرا داشته باشیم، اما سند همین است، همین چیزی که منتشر شده یعنی همه آن اصول اصلی است. اصلاً در این توافق مهم نیست که در این شش ماه چه انجام می‌گیرد، مهم این است که سر اصول توافق کردیم؛ یعنی ایران حقوق هسته‌ای‌اش، طبق ان‌پی‌تی محفوظ است، می‌تواند فعالیت غنی‌سازی داشته باشد، در مراحل آخر تمام تحریم‌ها برداشته خواهد شد، کشورهای دیگر در مراحل نهایی با ایران همکاری هسته‌ای خواهند داشت و آخرین بندش هم این است که بعد از همکاری نهایی، ایران همانند همه کشورهایی است که ان‌پی‌تی را امضاء کردند و از حقوق خودشان استفاده می‌کنند.
بنابراین آنچه انجام گرفته، قدم بسیار مهم و مثبتی بوده است، البته راه طولانی در پیش داریم، ان‌شاء الله این را با کمک مردم و با هدایت مقام معظم رهبری انجام می‌دهیم و ان‌شاء الله به نتیجه می‌رسیم.
مجری: شما بعد از توافق ژنو در آن نشست خبری، از فعالان اقتصادی دعوت کردید که وارد عرصه شوند و گفتید نوبت اقتصادی‌هاست که فعالیت کنند، این توافق چه تاثیری در فعالیت‌های فعالان اقتصادی دارد؟
رییس‌جمهور: مقام معظم رهبری، امسال را سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی لقب دادند. تا حالا همه در فضای سیاسی بودیم و الحمدلله سیاست داخلی و خارجی همه در فضای حماسه سیاسی بود. در اقتصادی هم حرکت‌هایی شروع شده، مردم و دولت شروع کردند، اما حماسه از امروز باید شروع شود، چرا؟ برای اینکه فضا مناسب‌تر شده است.
امروز فضا، فضای بهتری است. دیروز اگر فضا این بود که فردا یک تحریم جدید می‌شود، پس فردا دیگر تحریم وجود ندارد؛ طبق این توافق دیگر تحریم جدید نخواهد بود. اگر قبلاً فضا این بود، مثلاً در سرمایه‌گذاری‌ها و اشتغال، معلوم نبود که فردا چه می‌شود، اما حالا آینده روشن‌تر شد، فضای آینده کاملاً روشن‌تر شد. از این به بعد شما خواهید دید که توافقات با کشورهای خارجی، سرمایه‌گذاری‌ها، تردید نکنید که سرمایه‌گذاری‌ها و فعالیت‌های اقتصادی در ایران بیشتر می‌شود. اینکه شما می‌بینید در همین چند روزه در بازار بورس، صف می‌بندند و هجوم می‌آورند، مخصوصاً در آنجاهایی که تحریم برداشته شده است، مثل پتروشیمی، ماشین‌سازی و صنعت اتومبیل، می‌بینید که مردم دارند به سمت بازار سرمایه می‌آیند. این هجوم به سمت بازار سرمایه، یک فرصت و فضایی در بخش اقتصادی ایجاد می‌کند.
همه تلاش ما این است که ان‌شاء الله فضای کسب و کار را بیش از پیش بهبود ببخشیم و ان‌شاء الله همه بخش‌ها از جمله بخش خصوصی و دولتی فعال شوند و دست به دست هم دهیم تا شاهد یک تحول بسیار خوب در کشور باشیم. بسیار به آینده این کشور امیدوارم، البته این گزارش همانطوری که اشاره کردم، تنها گزارش دولت به مردم نخواهد بود، هم گزارش کتبی خواهیم داد و هم بخش‌های مختلف، وزرای مختلف می‌آیند و گزارش کار را به مردم خواهند داد.
مجری: ما به آن مطلب شما نزدیک می‌شویم؛ هم سانتریفیوژها و هم کارخانه‌های‌مان می‌چرخند، یعنی یکی مقابل دیگری قرار نمی‌گیرد. سوالی که سرکار خانم کردند که حالا وقت اقتصاددانان و اهل اقتصاد است.
رییس‌جمهور:قول ما به مردم این بود که در کنار اینکه سانتریفیوژ می‌چرخند، زندگی مردم و اقتصاد هم بچرخد. امروز الحمدلله به این نکته رسیدیم، یعنی هم سانتریفیوژها می‌چرخد و هم ان‌شاء الله از این به بعد زندگی مردم بهتر خواهد چرخید و وضع کشاورزان و کارگران بهتر خواهد بود و بهرحال در همه زمینه‌ها ان‌شاء الله شاهد رونق خواهیم بود.
مجری:آقای رییس‌جمهور در مورد همه گفتیم و همه باز هم این کار را کردیم، فرهنگ اما مظلوم است. دولت‌های گذشته هم این جمله را شنیدند و همین کار را هم با آن کردند. بخصوص آن بخشی که حوزه‌های تصدی دولتی در مجموعه فرهنگ می باشد، مدنظر من است، می‌خواهم بدانم نسبت دولت شما با فرهنگ چطور تعریف می‌شود؟ چون بالاخره فرهنگ دولتی برای بعضی‌ها، امر ممدوحی است. این را قدری توضیح بفرمایید که شما می‌خواهید از حضور دولت در عرصه فرهنگ فاصله بگیرید؟ الان تقریباً در همه جا حضور دارد، یعنی دیگر بخش خصوصی فرهنگ، جای چندانی برای تنفس ندارد، نمی‌خواهم اغراق بکنم.
رییس‌جمهور:سیاست این دولت این است که مداخلاتش را در امر فرهنگ به حداقل ممکن برساند، حالا البته یک بخشی از فرهنگ، آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها، ورزش، ارشاد و خیلی از بخش‌های مختلف، فرهنگ به معنای عام کلمه، دولت حضور دارد و طبق قانون اساسی وظایفی به عهده دارد، اما در جایی که دخالت دولت، ضرورت نداشته باشد، دولت حتماً خودش را کنار می‌کشد. تصدی‌گری دولت در امر فرهنگ باید به حداقل ممکن برسد. صاحبان فرهنگ باید بیایند، آنها باید بیایند تصدی فرهنگ را به عهده بگیرند. در بخش‌های مختلف باید اهالی فرهنگ بیایند و حضور پیدا کنند و صاحبان فرهنگ بیایند در کنار این فرهنگ؛ انجمن‌های علمی و پیشکسوتان در بخش فرهنگ باید بیایند.
مجری:جهت‌گیری و سیاست فرهنگی چه می‌شود؟
رییس‌جمهور:قانون باید جهت‌گیری فرهنگی را مشخص کند. شورای انقلاب فرهنگی در برخی موارد جهت‌گیری‌های فرهنگی را مشخص می‌کند، اما یک نکته من می‌خواهم بگویم؛ ما باید به صاحبان فرهنگ اعتماد کنیم. صاحبان فرهنگ در این کشور، فرهیختگان و بزرگان ما هستند، خیلی به آنها برخی در بعضی از مقاطع بی اعتمادی نشان دادند. ما باید به نویسندگان و فیلم‌سازان اعتماد کنیم. ما در همین ۱۰۰ روزه وقتی دیدیم خیلی از کتاب‌هایی که ممنوع شده بود، می‌شد آزاد کنیم، آن را آزاد کردیم. خیلی از نویسنده‌ها ممنوع‌القلم شده بودند، آنها را تبدیل به سریع‌القلم کردیم، بجای ممنوع‌القلم تا بروند قلم بزنند و هر چه می‌خواهند، در چارچوب قانون بنویسند. البته خود آنها اهل این کشورند، وطن دوستند، به هر حال علاقمند به این کشور هستند. خیلی از مقررات دست و پا گیر هستند و این مقررات را هم در بخش اقتصاد و هم در بخش فرهنگ داریم کم و روانسازی می‌کنیم. فضای امنیتی را از فرهنگ باید کنار بزنیم، همانطوری که گفتم قدم به قدم، باید کالاهای فرهنگی را بیشتر اقتصادی کنیم.
مجری: اینها را به عنوان وظایف دولتی دارید، بیان می‌کنید؟
رییس‌جمهور: دولت نظرش این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست.
مجری: گروه‌هایی در جامعه انتظار ویژه‌ای از شما دارند و به دولت می‌گویند این چه کتاب و این چه فیلمی است؟
رییس‌جمهور:وقتی فیلمی ساختند، مردم نرفتند و بی‌اعتنا شدند، آن فیلمساز می‌داند خود چه کار کند؟ من نمی‌خواهم بگویم در امور فرهنگی، ما قانون نداشته باشیم؛ باید قانون شفاف هم داشته باشیم، اما بحث قانون نیست، قانون شفاف باید وجود داشته باشد، ولی مداخلات دولت باید به حداقل برسد و باید بتوانیم در امر فرهنگ اعتماد کنیم به انجمن‌های فرهنگی، صنفی و آنها خود صلاحتیت‌شان از خیلی از کارمندان دولتی که می‌خواهند مداخله کنند، بیشتر است. اینجور نیست که صلاحیت آن کارمند از آن نویسنده و فیلمساز بالاتر باشد، البته باید با هم تعامل کنیم و باید در کنار هم قرار بگیریم، باید فضای مناسب برای آنها ایجاد کنیم.
من یک نکته می‌خواهم بگویم و آن اینکه این دولت دنبال آشتی است و می‌خواهد با همه آشتی کند. دولت در گذشته با کارشناس‌ها فاصله گرفته بود. سازمان مدیریت برنامه و بودجه تعطیل شد و درش قفل شد، ما می‌خواهیم آن را باز کنیم. کارشناسان باید بیایند. ما با اصحاب فرهنگ می‌خواهیم آشتی کنیم و دولت هم آشتی کرده است، شما امروز این مسأله را می‌بینید. فضای فرهنگی کاملاً با دیروز متفاوت است، این دولت می‌خواهد با همه دانشجویان آشتی کند، اینها عزیزان ما هستند.
مجری: ولی شرایط رکود تورمی در اقتصاد فرهنگ هم هست، شما که پول ندارید، آنجا هم که افسردگی است. تا بخواهد راه خود را پیدا کند، این تعارضات را چگونه حل می‌کنید؟
رییس‌جمهور:ما یک فضای رقابتی خوب در فرهنگ ایجاد می کنیم. مردم ما خواهان کالای خوب فرهنگی هستند، مگر می‌شود مردم کالای فرهنگی نخواهند؛ کالای فرهنگی غذای روح مردم است.
مجری:مصرف آن در ایران پایین است. الان جمع تیراژ روزنامه‌های رسمی کشور به یک میلیون نسخه نمی‌رسد.
رییس‌جمهور:البته نه اینکه ما به بخش فرهنگی کمک نکنیم، اما می‌خواهیم مداخله را کم کنیم. می‌خواهیم کمک‌ دولت را عادلانه به لحاظ اقتصادی ادامه دهیم و حمایت‌های سیاسی را نیز، می‌خواهیم عادلانه رفتار کنیم. به هرحال نمی‌خواهیم تحت یک عناوین خاص، یک افراد خاصی به هر حال بخواهند، سوءاستفاده کنند.
شما در همین بحث یارانه مطبوعاتی، اخیرا دیدید خیلی فضا عادلانه‌تر شده است و ما می‌خواهیم در یک چارچوب عادلانه‌ای دولت کمک کند. صندوقی را در بخش هنری فعال کردیم.
به هر حال نه اینکه دولت کمک نکند، دولت حمایت خواهد کرد. دولت اول با همه اهل فرهنگ آشتی کرده است و این آشتی خود را ادامه خواهد داد و رابطه خودش را تعمیق می‌کند و حمایت و کمک هم خواهد کرد.
مجری:مثل خانه سینما یکی دو جا دیگر هم شرایط مشابه دارند، خانه سینما که خیلی سریع باز شد.
رییس‌جمهور: مردم ما که کلید دارند، به هر حال اگر قفل دیگری هم هست، باز می‌کنند.
مجری:پس اراده‌ای برای باز کردن آن مراکز هم وجود دارد؟
رییس‌جمهور: حتما اینطور هست.
مجری:این فضای امنیتی که حضرتعالی هم مایل هستید برطرف شود و خودتان اشاره کردید، چگونه و آیا راه سریع‌تری برای برطرف کردن آن دارید؟
رییس‌جمهور: فضای امنیتی خیلی کمتر شده است، اما بیینید یکسری مسایل هست که زمان لازم خودش را می‌طلبد. همین‌ بحث انسجام و وحدت و نزدیک شدن به همدیگر و اینکه حتی جناح‌ها و تشکل‌ها به هم نزدیک شوند؛ نه اینکه رقابت و اختلاف نظر نباشد، اینها باید باشد.
مجری:یعنی بقیه جریان‌های اجتماعی و فرهنگی خود به خود این را حل می‌کنند؟
رییس‌جمهور:همه باید کمک کنیم؛ هدف ما باید این باشد.
ببینید هدف باید این باشد که دل‌ها از کینه‌ها شسته شود؛ چرا که کینه چیزی را حل نمی‌کند. رقابت عیب ندارد، رقابت سالم خیلی خوب است، رقابت سالم داشته باشیم، هر کسی به دنبال اهداف مدنظر و اهداف قانونی برود.
ما به دنبال آزادی سالم و مسئولانه در جامعه هستیم و همه چیز در جای خودش هست، اما در عین حال باید کاری بکنیم که آن نزدیکی و الفت باشد. الان احساس من این است که مذاهب، ادیان و اقوام مختلف در ایران احساس آزادی بیشتری می‌کنند.
مجری:چرا، چون سهم شان را در مدیریت‌ها دارند، بیشتر می‌بینند؟
رییس‌جمهور: هم به طور روانی این احساس را می‌کنند و هم واقعاً دولت، نسبت به اقوام، مذاهب و ادیان مصمم است. اصلاً این داستان حقوق شهروندی یک هدف بزرگش همین است. همه شهروندان ایرانی، هر که تبعه این کشور است و آنهایی که در خارج هستند نیز حقوق شهروندی دارند، آنها هم باید بیایند و بروند، فرزندان آنها هم حقوق شهروندی دارند. این حقوق شهروندی برای این است که ایرانی‌ها همه باید احساس بکنند زیر یک چتر واحد هویت ایرانی و فرهنگ بلند ایرانی زندگی می‌کنند، همه به این فرهنگ و هویت ایرانی افتخار کنند که البته همه افتخار می‌کنند و در سایه این افتخار بتوانند، الفت و برادری خودشان را بیشتر کنند.
مجری:احیای اخلاق یکی از شعاریتان بوده است.
رییس‌جمهور:احیای اخلاق یکی از شعارهایی بوده است که ما به دنبال آن هستیم. الحمدلله این احیای اخلاق را ما شاهدیم و می‌بینیم که این اخلاق دارد، احیاء می‌شود.
مجری: شما خسته شدید؟
رییس‌جمهور: من خسته نشدم، سوال دارید، بفرمایید ما خسته نشدیم. البته می‌شود بخش‌های دیگری را گزارش داد. من می‌خواهم که بینندگان عزیز و ملت‌ عزیز که این برنامه را مشاهده می‌کنند، خسته نشوند. البته امشب مجری‌های خوبی داریم و شما با اجرای بسیار خوبتان نمی‌گذارید به هر حال کسی خسته شود، بهرحال لشکر شما زیاد است، سه نفری آمدید؛ خیلی خوب بود.
من متشکرم. فکر می‌کنم خیلی از سوالات را شما مطرح کردید و بحث را یادم آوردید، حس می‌کنم حداقل شما خسته نشدید و من هم خسته نشدم، اگر بدانیم، بینندگان ما هم خسته نشدند، ادامه می‌دهیم.
ان شاء الله باز هم در فرصت‌های آینده و در مقاطع آینده، بنده به عنوان خادم مردم در خدمت مردم خواهم بود و از برنامه‌های بعدی به مردم گزارش خواهم داد. راجع به ۱۰۰ روز هم، باز بقیه همکاران من می‌آیند، به مردم در بخش‌های مختلف گزارش می‌دهند. ممکن است سوالات دیگری هم برای مردم مطرح باشد که باید آن سوالات را پاسخ دهیم.
من در پایان می‌خواهم که از مردم بسیار خوب و عزیز تشکر کنم، می‌خواهم به مردم عزیز بگویم که ما این راه را با هم شروع کردیم، آمدیم تا ۲۴ خرداد ۹۲ و مردم چه حماسه بزرگی را آفریدند؛ بعد از اعلان انتخابات مردم در خیابان‌ها چه کردند، شادی آفریدند، امید آفریدند و تا امروز مردم در کنار دولت بودند و دولت در کنار مردم بوده است؛ من به مردم عزیز عرض می‌کنم، ما با هم و در کنار هم خواهیم بود، با کمک مردم این دولت مسیر را ادامه می‌دهد و ان‌شاء‌الله تا پایان کار در کنار هم فعال خواهیم بود و دست به دست هم می‌دهیم.
من سپیده را می‌بینم؛ سپیده‌ای که منجر به صبح روشنایی خواهد شد. من توسعه را برای سال‌های آینده این کشور به خوبی می‌بینم. ما کشور بسیار بزرگ و غنی هستیم؛ دومین منابع گاز دنیا اینجاست، چهارمین منبع نفت دنیا اینجاست، ۶۰ نوع منابع معدنی در این کشور وجود دارد، در سطح دنیا در رتبه پانزدهم هستیم، از لحاظ نیروی انسانی بسیار قوی هستیم و دانشمندان، اندیشمندان و فرهیختگان فراوانی داریم. موضوع هسته‌ای گوشه‌ای است از کاری که فرهیختگان ما انجام دادند و مردم ما حتماً آن صبح را خواهند آفرید و واقعاً «الیس الصبح بالقریب»؛ مردم در سایت‌ها و جاهای مختلف با بیان زیبایشان گفتند، روحانی متشکریم. من امشب به همه ملت ایران بگویم، مردم از شما متشکرم.
  • tavalod.blog.ir

هوالقادر

+ بیا عزیزم تو فقط بیا این کاغذ ها را بگیر و طرح هاش را رنگ کن!

- نه من می خواستم خودم طرح بکشم، این ها رنگ کردنش 4 سال طول میکشه!

+ آخه تو هنوز عقلت کامل نشده،طراحیت هم خوب نیست، کاغذها را خراب می کنی مگه نمی خوای بعد اینرا بری نشون بدی، حداقل رنگشون بکن.

+ بیا بیا تو فعلاً فقط رنگ کن بعد اگه پسر خوبی بودی بهت برداشتن مداد طراحی را بهت یاد میدم، البته اگه اون را توی چشم کسی کردی دیگه هیچ وقت بهت چیزی یاد نمی دم.

- اگه رنگ نکنم چی میشه؟!

+ خب اونهایی که آوردن رسوندنت دم این اتاق میان اتاق را رو سرت خراب می کنن!

- نه اونها من را دوست دارن من بهشون گفتم می رم طرح های خشکل می کشم اون ها هم تا اینجا من را رسوندن.

+ تو که رنگ کردن هم بلد نیستی میگی مشکله،مداد رنگی ها کمه داره تمام میشه، جای رنگ کردن نداره، کاغذش خوب نیست، حالم بده و نمی تونم چرا دروغ گفتی؟!

- من فکر کردم قلم را که روی کاغذ بذارم  خودش میره!

- من می خوام بیرونش را رنگ کنم اون روش تو را قبول ندارم، اصلاً می خوام یکم از کاغذ را پاره کنم مگه چی میشه؟!

+ خب اونهایی که آوردنت اینجا بعد می فهمند که تو کاغذاشون را پاره کردی!

- نه از ته کاغذش را پاره می کنم که کسی نفهمه! تو برو بیرون خودم میخوام هم طرح بکشم هم رنگ کنم؟!

( + ) بیرون رفت و چیزی نگفت و سکوت کرد.

100  روز بعد ... 

ادامه دارد...

محمد علی ابراهیمی ساعت 23:00 / 5 آذر 1392

  • tavalod.blog.ir

 بسم الله الرحمن الرحیم

تولد: صبح امروز متوجه شدیم که مذاکرات ژنو به نتایجی رسیده است که در اخبار مفاد آن را شنیدیم

ولی برای ما جالب این است که نامه ای از سوی آقای روحانی در صبح امروز به رهبری نوشته می شود که در آن فقط به نتیجه ای اشاره میشود که از حقوق مسلم قبلی ما بوده یعنی حق غنی سازی اورانیوم؛ بر اساس بند 4 معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای، غنی سازی به عنوان حق مسلم همه دول عضو معاهده معرفی گردیده است . هانس بلیکس مدیر کل اسبق سازمان انرژی اتمی در این خصوص میگوید: (مطابق تفسیر  ماده چهارم معاهده منع گسترش سلاح‌های اتمی (ان‌پی‌تی)، غنی‌سازی اورانیوم حق همه کشورهای عضو  است.) که البته اکنون آمریکا در رسانه ها به اینگونه وانمود می کند که حق غنی سازی را به ایران نداده ایم، ما توانستیم جلوی پیشرفت برنامه هسته ای ایران را بگیریم و در برخی موارد او را به عقب برگردانیم و ...


  • سئوال اول: البته گرچه این را به ناحق از حقوق ملت ما نمیدانستند ولی آیا لزومی داشت که برای غنی سازی ای که در حال انجام آن بودیم و پیشرفت های فوق العاده ای در آن بدست آورده بودیم این همه امتیاز به آنها بدهیم و از ادامه پیشرفت هایمان در غنی سازی چشم پوشی کنیم؟! آیا این همان بازی برد-برد است؟!
  • سئوال دوم: چرا همه ابعاد مذاکره را برای همه مردم در رسانه ها و برای رهبری در نامه ای که نوشته اید مرقوم نکرده اید؟! و فقط امتیاز هایی که گرفته اید بیان می کنید؟! 
  • سئوال سوم: چرا به گونه ای به رهبری نامه مینویسید که جواب دلخواه خود را بگیرید و با آن مهر تاییدی بر کارهای خود بزنید؟!
  • سئوال چهارم: چرا رهبری جواب سلام را در نامه نداده اند؟!

این را بدانید که این جواب فقط برای آن چیزی است که در نامه مرقوم کرده اید و لاغیر و به زودی همه ابعاد  این مذاکرات و نظر کامل رهبری پیرامون همه ابعاد آن و نه آن چیزی که فقط شما گزارش می دهید بلکه آن چیزی که اتفاق افتاده است بر همگان روشن می شود.

امید است مردم از دیدن خورشید ژنو 3 که بعداً از زیر ابرهای ایران بیرون می آید خوشحال شوند و نایب انسان کامل بر روی زمین نیز از این واقعه خرسند شوند و رضایت خداوند جلب شود.

در ادامه جواب امام خامنه ای به نامه آقای روحانی، امتیازاتی که ایران واگذار کرده( آنهایی که تاکنون از منابع مختلف بیان شده) و نامه آقای روحانی می آید، امید است این مطالب مقدمه ای برای تدبر خواننده در این مسائل باشد. محمد علی ابراهیمی 1392/9/3


پاسخ به نامه رئیس‌جمهور در خصوص روند مذاکرات هسته‌ای

بسمه تعالی
جناب آقای رئیس‌جمهور
دستیابی به آنچه مرقوم داشته‌اید در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته‌ئی و دیگر دست‌اندرکاران است و میتواند پایه‌ی اقدامات هوشمندانه‌ی بعدی قرار گیرد. بی‌شک فضل الهی و دعا و پشتیبانی ملت ایران عامل این موفقیت بوده و در آینده نیز خواهد بود ان‌شاءالله. ایستادگی در برابر زیاده‌خواهیها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد، و چنین خواهد بود ان‌شاء الله.
سیّد علی خامنه‌ای
۳ آذر ۹۲


امتیازاتی که ملت ایران به طرف مقابل واگذار کرده است(به گزارش نکات پرس):
از مجموع بیانات و اظهارات مقامات غربی که تا لحظه نگارش این گزارش مورد تکذیب طرف ایرانی قرار نگرفته، واگذاری امتیازاتی که به آنها اشاره میشود  تقریبا قطعی است: 
٭  ایران متعهد شده  که غنی‌سازی بالاتر از 5 درصد را متوقف کند و تجهیزات فنی لازم برای غنی‌سازی بالای 5 درصد را نیز برچیند.
٭ ایران تعهد کرده  همه‌ ذخایر اورانیوم غنی شده تا نزدیکی 20 درصد خود را به زیر 5 درصد تضعیف کرده و یا به شکلی تبدیل کند که برای غنی‌سازی بیشتر مناسب نیست.
٭ ایران متعهد شده است که پیشرفت توانایی غنی‌سازی‌اش را متوقف کند.
٭ ایران تعهد کرده  هیچ‌گونه سانتریفیوژ نسل جدید برای غنی‌سازی اورانیوم نصب نکند یا از آن‌ها استفاده ننماید.
٭ دولت جمهوری اسلامی متعهد شده تقریبا نیمی از سانتریفیوژهای نصب شده در نطنز و سه چهارم سانتریفیوژهای نصب شده در فردو را به کار نیندازد؛ طوری که نتوان از آن‌ها برای غنی‌سازی اورانیوم ( حتی با غنای 3.5 درصد) استفاده کرد.
٭  ایران تولید سانتریفیوژش را به تعدادی که برای تعویض ماشین‌های خراب شده لازم است محدود میکند؛ طوری که ایران نتواند در این شش ماه برای جمع‌آوری سانتریفیوژها اقدامی کند و یا سانتریفیوژ جدیدی را نصب نماید. 
٭  ایران متعهد شده است که ذخایر اورانیوم با غنای پایین 3.5 درصد خود را نیز  افزایش ندهد، طوری که میزان آن در پایان شش ماه نسبت به آن‌چه در آغاز (این مدت زمانی) داریم بیشتر نشود و هرگونه اورانیوم غنی شده‌ی 3.5 درصدی که به تازگی غنی‌سازی شده به اکسید تبدیل شود.
٭ ایران متعهد شده  که فعالیت‌هایش در اراک را بیشتر از این پیش نبرد و پیشرفت در زمینه‌ مسیر پلوتونیوم را متوقف کند. ایران نباید رآکتور اراک را راه‌اندازی و سوخت‌گذاری کند و باید تولید سوخت برای رآکتور اراک را متوقف کند. سوخت رآکتور اراک را نیز نباید بیشتر از این آزمایش کند. هیچ‌یک از قطعات اضافی رآکتور در اراک را نصب نکند و سوخت و آب سنگین را به سایت رآکتور منتقل نکند. همچنین تاسیساتی که قابلیت بازفرآوری داشته باشد، نسازد.
٭  ایران در خصوص مکانیزم راستی آزمایی اقداماتش نیز متعهد شده دسترسی روزانه به نطنز و فردو را در اختیار بازرسان آژانس قرار دهد. این دسترسی روزانه به بازرسان اجازه می‌دهد که تصاویر دوربین‌های امنیتی را بررسی کنند تا از نظارت جامع مطمئن شوند. این دسترسی اجازه‌ شفافیت بیشتر در زمینه‌ غنی‌سازی را در این سایت‌ها می‌دهد و زمان تشخیص هرگونه خودداری از پایبندی (نسبت به تعهدات) را کوتاه‌تر می‌کند.
٭ایران باید دسترسی به تاسیسات مجموعه سانتریفیوژها را برای آژانس فراهم کند و دسترسی به تاسیسات تولید و انبار قطعات گرداننده‌ی سانتریفیوژها را نیز برای آژانس فراهم نماید.
٭ایران دسترسی به معادن و کارخانه‌های تولید اورانیوم را برای آژانس فراهم میکند و دسترسی به اطلاعات طراحی رآکتور اراک را که غرب از مدت‌ها پیش خواستار آن بود فراهم مینماید. این اقدام،  اطلاعاتی بسیار مهم را درباره‌ این رآکتور که پیش از این در دسترس قرار نداشت، ارایه می‌کند.
ایران همچنین دسترسی بیشتری به رآکتور اراک را برای بازرسان فراهم میکند. 
ایران از سوی دیگر پذیرفته برنامه هسته ای خودش را به صورت بی سابقه ای در اختیار مونیتورینگ جهانی قرار دهد.



متن نامه رئیس جمهور و پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24450/C/13920820_3624450.jpgبسم‌ الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دامت برکاته
باسلام و تحیات وافره،
خدای بزرگ را سپاس می‌گویم که در نخستین ماه‌های شروع کار دولت تدبیر و امید، فرزندان انقلابی شما توانستند در مذاکراتی دشوار و پیچیده، حقانیت ملت ایران در فعالیت‌های هسته‌ای را در صحنه بین‌المللی اثبات کنند و گام نخست را به گونه‌ای پیش برند که حقوق هسته‌ای و حق غنی‌سازی ملت ایران مورد اذعان قدرتهای جهانی -که سالها سعی بر انکار آن داشتند- قرار گیرد و راه برای گام‌های بلند بعدی در حراست از پیشرفت‌های فنی و اقتصادی کشور گشوده شود.
توفیق در این مذاکرات نشان داد که می‌توان با رعایت همه اصول و خطوط قرمز نظام، با ارائه منطقی و مستدلِ مواضع ملت ایران و اتمام حجت برای افکار عمومی جهان، قدرتهای بزرگ را نیز به احترام به حقوق ملت ایران فراخواند و گام‌های بعدی را نیز در مسیر حل و فصل نهایی اختلافات با استحکام برداشت.
بی‌شک این موفقیت، حاصل عنایات حق و رهنمودهای رهبری عالیقدر نظام و حمایت بی‌دریغ ملت ایران بوده است و توفیق نهایی نیز دراین مسیر در گرو تداوم ارشادات جنابعالی و حمایت و یاری مردم شریف و صبور ایران خواهد بود.
دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته‌شدن حقوق هسته‌ای ایران و حراست از دستاوردهای هسته‌ای فرزندان این مرز و بوم بوده است و در کنار آن با توقف روند تحریم‌های ظالمانه، بخشی از فشارهای غیرقانونی در تحریم‌های یک‌جانبه برداشته و فروپاشی سازمان تحریم آغاز شده است. درنتیجه این ابتکار ایران اسلامی و استقامت ملت بزرگ ایران، قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند که تحریم و فشار، راه به جایی نخواهد برد و همان‌گونه که ایران از آغاز اعلام کرده بود، برای کسب توافق، راهی جز احترام متقابل و مذاکره عزتمندانه وجود ندارد، موضوعی که متأسفانه طرف مقابل با تأخیر به درک آن رسید. بی‌تردید حصول این توافق، به نفع همه کشورهای منطقه و صلح و پیشرفت جهانی در راستای رویکرد برد-برد خواهد بود.
اینجانب با تبریک این توفیق الهی به حضور رهبری معظم انقلاب، از هدایت و حمایت جنابعالی سپاسگزارم و با تقدیر و تشکر از پشتیبانی‌های بی‌شائبه ملت بزرگ ایران و گرامیداشت یاد شهیدان هسته‌ای، عهد خالصانه این دولت را در خدمت به این ملت قدرشناس تجدید می‌کنم و استمرار دعای خیر جنابعالی و آحاد ملت را مسئلت دارم.
حسن روحانی
۳ آذر ۹۲


منابع:

http://farsi.khamenei.ir/

http://nocutpress.com

  • tavalod.blog.ir
  • tavalod.blog.ir

این مقام مسئول با بیان اینکه پرداخت یارانه‌ها به مردم میراث گذشته است، اظهار داشت: " تداوم ارائه یارانه ها باعث تحریص مردم خواهد شد."

 

 

این عضو هیئت مدیره شرکت ملی پالایش و پخش نفتی با بیان این که سوء مدیریت در سال‌های اخیر باعث شده تا در تامین منابع مالی با مشکلات مختلف روبرو باشیم اظهار کرد: تحریم‌های ظالمانه از یک سو و مشکلات مدیریت از سوی دیگر باعث کاهش درآمدهای نفتی در کشور شده است.(خبرگزاری مهر)

.: تولد :.
.: از کوزه همان برون تراود که در اوست  گر  دایره   کوزه    ز   گوهر    سازند:.
این جمله اکنون از روی سایت شانا حذف شده اما آیا با حذف این جمله تفکر اینگونه اشخاص اصلاح می شود؟!

.: برخی از بیانات دکتر احمدی نژاد درباره یارانه ها:

  • باید مراقب بود تا افرادی که مخالف اجرایی شدن طرح هدفمند کردن یارانه ها هستند در مسیر حرکت این طرح مشکل ایجاد نکنند، چرا که اجرای این طرح گامی بزرگ در مسیر عدالت است. (دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹)
  • دولت از مدتهای قبل بیش از ۳ سال، کار را مطالعه کرده است .عزیزان من .در همین موضوع انرژی ۷۰ درصد مردم یعنی همان ۵۰ میلیون نفر، فقط از سی و پنج درصد انرژی استفاده می کنند ،یعنی هفتاد درصد مردم از ۳۵ درصد یارانه ها بهره می برند و بقیه یارانه ها ۶۵ درصد نصیب کمتر از ۳۰ درصد می شود که نوعا نیازی به یارانه دولت ندارند، آنها عزیز ما هستند،مردم ما هستند اما به لطف خدا به گونه ای زندگی می کنند که نیاز به یارانه دولتی ندارند. اما آن ۷۰ درصدی که باید از یارانه استفاده کنند کمتر از ۳۵ درصد یارانه ها را استفاده می کنند.(چهارشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۸ )

  • tavalod.blog.ir
  • tavalod.blog.ir