تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

فرهنگ سقیفه ای،اسلام سقیفه ای | نویسنده: علیرضا قباشی

tavalod.blog.ir | چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ | ۱ نظر

در فرازی از زیارت عاشورا ندا سر می دهیم"اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا".

در این زیارت لعن میکنیم اولین کسانی را که در حق محمد و آل محمد و خاندانش ظلم کردند و دیگرانی که دراین امر متابعت کردند و ... .

در این فراز ممکن است که ترجمه ی کامل آن به خوبی بیان نشده باشد اما چارچوب کلی آن به  نظر همه درست می آید و باید گفت که افعال این فراز را نباید فقط در ماضی خلاصه کرد بلکه لعنتی که در این زیارت می شود،لعنت بر همه ی افرادی است که در این فرهنگ و بینشی که پس از رحلت پیامبر(ص) در سقیفه بوجود آمد،متابعت نمودند و در حال حاضر نیز در حال تبعیت کردن از آن فرهنگ هستند اما شاید فقط ظاهر و قالب آن تغییر یافته باشد.

یک شعر بسیار زیبایی است که مرحوم علامه کمپانی به زبان عربی آن را سروده است:

فما رماه اذ رماه حرمله             و انما رماه من مهد له

سهم اتی من جانب السقیفه           و قوسه علی ید الخلیفه

و ما اصاب سهمه نحر الصبی      بل کبد الدین و مهجة النبی

حرمله نبود که تیر انداخت، بلکه کسی که زمینه ساز آن بود، تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود و تیر او نه بر گلوی کودک، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر نشست.

مرحوم علامه به بهترین شکل ممکن واقعه ی عاشورا را ریشه یابی کرده است و ما را از صرف ظاهرنگری و دیدن این واقعه تنها درروز دهم محرم 61 هجری،هشدار می دهد و ما را به دیدن افق ها ی بلندتر و ریشه های این واقعه دعوت می کند.

سقیفه ای که پس از رحلت پیامبر(ص)حاکمیت امام معصوم (ع)را کنار زد و با توجیهات خودش،اداره ی جامعه را در دست گرفت؛در واقع لعنی که در زیارت عاشورا می شود لعنت بر فرهنگ و بینشی است که در سقیفه ایجاد شد و سپس لعنت بر کسانی می شود که در این نوع فرهنگ هضم شدند و آن فرهنگ را پذیرفتند و در آن فضا تنفس کردند و در آخر،این نوع فرهنگ ،منجر به پرتاب تیر بدست حرمله می شود.بنابراین باید دانست که هر نوع فرهنگی که از جنس سقیفه باشد،و انسانی  آن را بپذیرد و به آن فرهنگ عمل کند،بینش خود را با آن منطبق سازد،در واقع از آن تبعیت کرده و در زیارت عاشورا از خداوند می خواهیم که او را لعنت کند حال این شخص می خواهد کافرترین اشخاص باشد و یا از نظر ظاهری موجه ترین افراد از نظر دینی باشد چون در اینجا ملاک با بینش و فرهنگ و عمل واقعی شخص در اجتماع و به صورت شخصی می باشد و صرفا ملاک ظاهری در کار نیست چرا که اگر ملاک را ظاهر در نظر بگیریم،اهل سقیفه نیز اهل عبادات طولانی بودند و پس از اعمال حکمیت نیز از دین دم می زدند اما کدام دین؟دین بی ولایت؟مگر باطن دین چیزی جز ولایت است؟

اما مگر در سقیفه چه گذشت که اینگونه تمام آن فرهنگ مورد لعن واقع می شود؟مشکل از آنجا شروع می شود که جامعه تصور می کند برای اداره حکومت به امام معصوم(ع)نیازی نیست و خودش می تواند جامعه را اداره کند در واقع انسان کاملی که خلیفه تام خداوند بر روی زمین است را کنار می زنند و نتیجه ی این عمل این است که خلیفه ی خدا در روز عاشورا به همان شکل که همه می دانند کشته می شود و خانوا ده ی ایشان به اسارت برده می شوند.

مشکل از آنجا نشات می گیرد که اداره ی حکومت را فقط یک امر مادی بدانیم که می خواهد فقط نظم اجتماعی را در جامعه برقرار کند آن هم بر چه اساسی؟برقرای نظم اجتماعی بر اساس فکر شخص و یا حتی تدبیر عمومی و جمعی،یعنی به اسم دموکراسی،امام معصوم(ع)که مجری احکام الهی در زمین است را پس بزنی و حکومت را بخواهی فقط با تدبیر جمعی اداره کنی که در اینجا نیز شاید در ظاهر زود توجیه خود را در رای حداکثری مردم بیاوریم اما از جنبه ی آسمانی امور بازمی مانیم و مشکلات از همینجا ریشه می گیرد که امام را نباید فقط در سادگی و عدالت اجتماعی او خلاصه کرد بلکه فراتر از اینها باید به آن نگریست و آسمانی شدن بشر را به گونه ای باید دانست که کسی مدیریت جامعه را باید بدست بگیرد که به عنوان امامی معصوم(ع)با باطن قرآن مرتبط باشد.

اگر ما در آن زمان بودیم چه می کردیم؟تا در آن شرایط قرار نگیری نمیتوانی تصمیم بگیری.اما مگر سقیفه فقط در آن زمان بوده است؟ازکجا معلوم که ما هم جزو متبعین آن فرهنگ نباشیم؟اما یک سوال،ایا فرهنگ سقیفه با اسلام مخالف بود؟اگر مخالف نبود،تعریف آنها از اسلام چه بود؟در این نوع فرهنگ سقیفه ای،چون حاکم جامعه اسلامی را در نظم اجتماعی تعریف می کنند پس دین آن حاکم را هم فقط برای تنظیم روابط صرف دنیای می خواهند و شاید هم در کنار اینها به آخرت هم یک نظری داشته باشند اما "نظر" به این معنا که یک حرف ظاهری هم از آخرت بزنند برای خالی نبودن عریضه.

در این نوع فرهنگ،افراد منکر اسلام نیستند بلکه افقی را که اسلام در نهایت دنبال می کرد،نمی شناختند و تصورشان این بود که اسلام آمده تا فقط امور دنیایی را سرو سامان دهد و لذا هرجا فکر می کردند نظر اسلام برای امور کافی نیست،نظر خود را بر اسلام ترجیح می دادند به جای اینکه دستشان را به اسلام بدهند و بالا روند.در واقع این نوع بینش سقیفه ای اگر به ایمان هم نظر داشته باشد،آن ایمان را برای رونق اقتصادی و منافع صرف مادی خود می خواهد.یعنی تا زمانی که دین به سود منافع دنیایی آنها باشد،آن را قبول کرده و مدام دم از دین می زنند اما اگر دین مانعی برای رسیدن آنها به منافعشان بشود،دین را یا نادیده می گیرند و یا احکام آن را به نفع خودشان تغییر می دهند.بله،همانگونه که در بالا ذکر شد،نقش امام را فقط در نظم اجتماعی دانستند در حالی که اداره ی حکومت و جامعه ی اسلامی که باید توسط امام معصوم(ع) صورت بگیرد،زمانی معنی دار می شود که این حاکم به آسمان متصل بوده و با باطن قرآن مرتبط باشد و همه ی  امور اجتماعی زمینی بر اساس دستورات آسمانی اجرا شود که امام معصوم به عنوان نمایتده و خلیفه ی تام خداوند بر زمین باید در صدر حکومت قرار بگیرد و جان انسان ها را تربیت کند و هر کار حکومتی نیز زمانی که در مسیر امام معصوم(ع)پیش رود موجب رشد و تعالی روحی اجتماعی شده و شرایط اجتماعی را برای رسیدن به کمال خودش آماده می کند.اسلامی که مسلمانان به کمک آن در امور معرفتی و اخلاقی قدم به قدم بالا بیایند و جهت نیل به عالی ترین معارف قدسی و فضائل اخلاقی آماده شوند.در واقع زمانی که اهل بیت از مدیریت جامعه حذف شدند اسلامی به صحنه آمد که نمی توانست ابعاد الهی انسان ها را قانع کند ؛به بیان دیگر وقتی نور اهل بیت (ع)در حجاب رود،چیزهای دیگری جایگزین اسلام می شود که حقیقتا اسلام نیست و این اولین حجاب بزرگی بود که اسلام حقیقی را پوشاند.

آری،در این نوع فرهنگ است که حسین بن علی(ع)،انسان کامل و بالاترین مقام معنوی عالم به مسلخ می رود و تیر 3 شعبه ای در گلوی طفل شش ماهه اش می رود و خون این طفل توسط پدرش به آسمان پرتاب میشود و هرگز به زمین بر نمی گردد و اینگونه قانون جاذبه زمین را نقض می کندو بدن پسر بزگ او تکه تکه می شود و ابوالفضل العباس(ع) با دو دست جدا و تمام شهدای کربلا،هرکدام به نحوی تمام وجود خود را فدای امام شان می کنند و همه ی این ایثارها برای جلوگیری از این نوع تفکر و فرهنگ سقیفه ای است که یزید نماینده ی آن فرهنگ است.

این روزها باید بیشتر مواظب باشیم که در کنار زیاراتی که خوانده می شود،کاری نکنیم که بر خودمان لعن بفرستیم.شاید که ما هنوز در حال تبعیت کردن از فرهنگ سقیفه باشیم ولی خود را فردی کاملا "دین دان" و نه "دیندار"بدانیم اما نمی دانیم که اعمال ما بر اساس اسلام حقیقی است یا اسلام سقیفه ای؟     

پایان       علیرضا قباشی   93/08/26

برگرفته شده از وبنوشت جبهه حق «jebheyehagh.blog.ir»

نظرات (۱)

  • فرشاد اشتری
  • کاش اسمش رو این میذاشتید، قشنگ تر بود :
    فرهنگ سلیقه‌ای،اسلام سقیفه‌ای

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">