تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

مانع اصلی ارتباط با باطن در جوامع کنونی 1 (مقاله)

tavalod.blog.ir | پنجشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر


بسمه تعالی

مانع اصلی ارتباط با باطن در جوامع کنونی

در ابتدا به دو نکته اشاره می کنیم و سپس به بررسی آنها می پردازیم:

1-اگر انسان بخواهد با باطن ارتباط برقرار کند و در واقع متوجه به عالم غیب و ملکوت شود باید از ظاهر و از دنیا بگذرد و دنیا را به عنوان یک ابزار برای رسیدن به کمال بنگرد و از آن بهره بگیرد.(توجه تام خود را از دنیا بردارد)

2-اگر انسان بخواهد به کمال برسد باید نقص های خویش را بشناسد و آنها را مورد بررسی قرار دهد، تا بتواند برای رفع آنها تلاش کند.

رسوخ فرهنگ غرب در جوامع کنونی باعث شده است که تمام توجه انسان ها به دنیا و ظواهر آن و منافع مادی شان جلب شود.

مثل اینگونه انسان ها در این جوامع غرب زده به مانند کودکی می ماند که غذایی در جلوی او گذاشته اند که از آن بخورد و نیرو بگیرد ولی توجه آن کودک به طور کامل به رنگ و شکل غذا جلب شده و مدام با آن غذا مشغول بازی کردن است . حال ممکن است در این حین مقداری از غذا را نیز در دهان خود بگذارد ، البته هنگامی که آن کودک کمی بزرگتر شود یاد می گیرد که غذایی را که در جلوی او گذاشته اند برای بازی کردن او با آن نیست بلکه هدف از آن ، خودن غذا و نیرو گرفتن است و در آن هنگام است که بیشتر توجه او صرف خوردن غذا می شود که این نشان دهنده رشد عقلی آن کودک است.

نمی دانم چه زمانی این کودکان ریش دار می خواهند بزرگ شوند و کمی متوجه به هدف اصلی شان گردند و توجه کامل خود را از دنیا و ظواهر آن بردارند. . . .


آری؛ تمدن غرب آنقدر به رفاه انسان ها و ظواهر و زینت ها دنیوی و مادی پرداخته است و روز به روز بر آن زرق و برق ها می افزاید که گویا اکثر انسان ها فراموش کرده اند که از کجا آمده اند، برای چه آمده اند و به کجا خواهند رفت، به گونه ای زندگی می کنند که گویا از یاد برده اند که باید روزی از تعلقات مادی خود فاصله بگیرند و آنها را ترک کنند.

تمدن غرب در این چند قرن اخیر تمام تلاش خود را برای پاسخ دادن به علایق نفسانی انسان ها به کار برد و انسان ها را پیرو نفس خودشان کرد، آنقدر جذابیت های دنیوی را زیاد کرده که اصلاً به هیچ کس فرصت فکر کردن و تعقل به معنای واقعی خودش در مسیر درست و الهی و در ارتباط با اصل خویش را نمی دهد و اگر کسی هم طالب حقیقت شد، مطالبی را که اساس پایه های آن بر روی پوچی است بر او عرضه می کنند. که مثل آن به مانند شخصی است که گرسنه است ولی غذایی مسموم به او می خورانند که آن مسمومیت سبب از بین رفتن عقل او می شود. آری سیر می شود اما به چه بهایی؟!

زندگی که الآن در در بسیاری از جوامع بوجود آمده، بر اساس تمدن غرب پایه گذاری شده ؛ تمدنی که پایه های آن و ریشه ی آن بر اساس اندیشه های بشری بوجود آمده، اندیشه هایی که در آن ها از دستورات و راهنمایی که خداوند کرده است اصلاً استفاده نشده و فقط با اتکای به عقل بریده از وحی و نظریات بشری اندیشه هایی تولید کرده اند که ریشه های تمدن غرب از آن اندیشه ها تغذیه می شود، اگر عقل انسان قادر به برنامه ریزی برای یک زندگی کامل و با هدف بود که انسان بواسطه آن زندگی می توانست به هدف اصلی خویش (رسیدن به کمالات انسانی و حضرت حق)؛ دیگر چه نیازی بود که خداوند پیامبرانی را برای بشر معین کند و بواسطه ی آن ها انسان را راهنمایی کند.

پس می توان نتیجه گرفت برای زندگی بر روی زمین حتماً یک راهنما نیاز است، که خداوند نقش آن راهنما را دارد و پیامبران و اولیای الهی واسطه ی رسیدن آن راهنمایی ها و دستورات به ما هستند.

اگر قبول داریم که خداوند عالم است ، پس حتماً او علم به ضعف بشر برای رسیدن به هدف و سبک زندگی داشته است که بواسطه پیامبران و اولیای خودش ما را هدایت کرده و می کند.

حال اگر کسی ادعا کرد که به تنهایی و بدون استفاده از دستورات و راهنمایی های خداوند می توانم مناسباتی را تعریف کنم که وسیله ی آن ها بتوان یک جامعه را اداره کرد و روش زنگی کامل را بیان کرد حتماً دروغ گفته است!

چون عقل او کامل نیست و حتماً اگر نظریاتی را هم مطرح کند، نقص های فراوانی در آن وجود دارد، که هر کدام از آن نقص ها برای هلاک کردن مردم یک جامعه کافیست، البته هلاک کردن به آن معنا که از هدف اصلی دور شوند و هیچ گونه توجه ای به آن نداشته باشند که این باعث به بیراهه رفتن انسان ها و در نتیجه دچار گرفتاری های فراوان شدن است.

اگر راه رسیدن به کمال، شناختن نقص های خویشتن است و آشکار شدن این نقص ها فقط در یک جامعه می تواند آشکار شود پس:

جامعه باید به گونه ای باشد که انسان ها پی به نقص های خود ببرند. و نه اینکه نا آگاهانه بر نقص های خویش بیفزایند. در جامعه کامل و بدون نقص باید نقص های فرد در پیش خودش آشکار شود و زمینه رشد روحی و معنوی و رسیدن به کمال کاملاً برای آن شخص آماده باشد. اگر پایه های یک جامعه بر اساس شریعت الهی نباشد و ریشه های آن از معارف الهی تغذیه نکند حتماً جامعه سالمی نیست و دچار نقص های فراوان است و مطمئناً در آن جامعه که نقص ها مورد توجه نیستند و گاهی ارزش حساب می شوند، نقص های یک فرد در آن جامعه آشکار نمی شود. پس باید جامعه ای بوجود بیاید که مطابق با شریعت الهی پایه ریزی شده باشد و ریشه ی آن از معارف الهی تغذیه شود و حد الامکان هیچ نقصی در آن وجود نداشته باشد به گونه ای به انسان بفهماند که در این دنیا یک مسافر است و عمر او فرصت اوست و نه دوران فراغت او، پس آن را دریابد و در جهت رسیدن به کمال از آن بهره گیرد؛ او را دائماً متوجه به هدف اصلی خویش کند و از غفلت دورش نگاه دارد. حال در این جامعه ای که دغدغه ی همه افراد آن رسیدن به الله و کمال است ، زندگی کردن بسیار شیرین است و مطمئناً اکثر افراد با باطن به راحتی و با کمترین زحمت مرتبط خواهد شد.

محمد علی ابراهیمی 5/ 8/ 1390

  • tavalod.blog.ir

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">