نامه ای به خودم و برخی از دوستان انقلابی (قسمت سوم)
هوالعلیم
بنده نگرانم که اگر صحبتی کنم شما آن را به تملق و چاپلوسی ربط دهید ولی اشکالی ندارد٬ بگذارید اگر گوشت کسی می خواهد تلخ شود٬ گوشت من تلخ شود.
ولی این را بدانید که در حدود ۱۰ سال پیش ما از خدایمان بود که یک جلسه حتی رب ساعت یکی از اساتید بیایند بالای سرمان و از آنها در ارتباط با معارف الهی و یا مسائل دیگر چیزی یاد بگیریم٬ حالا آنها به این راحتی از وقت خود و خانواده خود می گذرند تا به ما علمی بیاموزند ولی ما اینگونه بی توجهی و بی محلی می کنیم آخر کمی به خود بیاییم ٬ مگر احوالات گذشته خود را فراموش کرده ایم؟! بنده خودم نمونه ای بارز از تجلی اشتباهات در پیش خودم و خدایم بودم که الحمدالله با مراجعه به این عزیزان به اشتباهاتم پی بردم و از دستورات آن ها و پاسخ آنها به سئوال هایم کمال استفاده را نسبت به وسعم بردم.
اگر این جلساتی که می آییم واین کتاب هایی که می خوانیم روی ما اثر نگذاشته٬ باید برویم و یک خلوتی با خودمان بکنیم و ببینیم داریم چه کار می کنیم ٬ بیهوده وقت خود و دیگران را از بین نبریم.
اگر می خواهیم راه را ادامه دهیم٬ مردانه و با غیرت در صحنه باستیم و اگر هنوز تصمیم نگرفته ایم صحنه را خالی کنیم و بعد از آنکه در عزم خود راسخ شدیم به صحنه باز گردیم.
هی می گوییم امام زمان بیا٬هی اشک می ریزیم٬اینها خوب است ولی چرا با عمل ٬ کار و تلاش حرفمان را تثبیت نمی کنیم و ثابت نمی کنیم که ما حرفمان را با دلمان می زنیم و نه از روی احساسات و ...
- ۹۰/۰۷/۰۳