شرح کوتاهی بر گوشه ای از آنچه در دیدار رهبری و هیئت دولت در 23 تیر94 جلوه کرد...
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دوستانم نظری دادند که بر اساس آن، جملاتی را که فرمودند بیشتر رویشان بحث می کنیم:
سلام برادر
(شرح دو جمله از پست قبلی) :
1-فرمان خود را به مالک اشتر صادر کردند که جای تأمل دارد.
2- از قضاوت های مردم می شود فهمید که کدام مسئول صالح است!
ضمنا اینکه نوشته اید از روی نهج البلاغه پیام دارد یعنی چی؟
خدا قوت
1-فرمان خود را به مالک اشتر صادر کردند که جای تأمل دارد.
شاید منظور این است که باید کسی می بود مانند مالک اشتر با چنان قابلیتی، که امام بتوانند به او فرمان هایی را بدهد که شاید در جای دیگر ما نمی بینیم به حاکمان دیگر بدهد بنابراین باید شخصی باشد که توانایی این امور را داشته باشد.
خب این شخص چگونه است:
در بالاترین مراتب تقوا
فوق العاده بصیر
موقعیت شناس
ولایی
و...
پس یک طرف دیگر قضیه هم این است که اگر همچون مالک بودی می توانی به اینگونه عمل کنی و این دستورات را عمل کنی و چنان قابلیتی را برای این امور پیدا می کنی.
و نکته بعدی اینکه حتی اگر مالک اشتر هم باشی از محتاج بودن به تذکر و ... بی نیاز نخواهی بود و آنجا که می فرمایند:
«توصیهی حاکمان اسلامی به تقوای الهی در هر شرایط و موقعیت»، «جدیت کامل در انجام دادن فرائض و سنن و مستحبات»، «نصرت پروردگار در قلب و در زبان و در عمل» و «مهار کردن نفس در مقابل همهی شهوات» را از فرامین مهمی برشمردند که مولای متقیان در زمینهی خودسازی به مالک اشتر نگاشتهاند.
به نظرم به همین معناست...
2- از قضاوت های مردم می شود فهمید که کدام مسئول صالح است!
این جمله را باز با توجه به کلام حضرت در نهج البلاغه فرمودند و البته برای آن شرط گذاشتند که "مردم در «قضاوتهایِ با فکر و تأمل و جمعبندی شده»، اشتباه نمیکنند بنابراین از اینگونه قضاوتهایِ مردم میتوان فهمید که کدام مسئول صالح است و کدام نه."
خب پس هر قضاوتی مد نظر رهبری نیست، بلکه "قضاوت های با فکر و تأمل و جمعبندی شده" مد نظر هستن و این را ملاک قرار می دهند.
شاید مراد از این گفته همین باشد که رهبری هم در بیانات خودشان قبلا بیان کردند با مضامین و بیاناتی همچون اینکه مردم ما هشیار هستن و بصیرند و ...
چنان چه در استقبال مردم از شهدای غواص(26خرداد94) فرمودند:
"و سپاس بیپایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظههای نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید،
سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئولیتپذیر که خطاب لطیف الهی را بهدرستی میشناسید و مینیوشید و پاسخ میگویید. حضور پرمضمون امروز شما در تشییع این دردانههای بهمیهنبازگشته یکی از بهیادماندنیترین حوادث انقلاب است."
خب یک چنین مردمی مد نظر هستن، اینها تمجید و تعریف بیگانه نسبت به مردم نیست، والبته مراد از مردم هم فقط قشر تحصیل کرده و شهر نشین و سرمایه دار هم نیست، حواسمان باشد فریب نخوریم حتی عشایر، روستاییان و تمامی قشر ها مورد نظر هستن، فقیر و غنی نمیشناسد...
نکته ای که در دل این نگاهم به این قضیه است همین است که حواستان باشد این مردم رشد کرده اند، مردم بصیر شده اند، امروز اغلب مردم ما دارای درک سیاسی و تحلیل سیاسی هستن.
خب این چیز کمی نیست...
سر این مردم با این دل های بیدار نمی توان کلاه گذاشت، نمیتوان آنها را فریب داد، نمی توان به آنها دروغ گفت، نمی توان به خاطر حقی که مال خودشان است بر سر آنان منت گذاشت.
این مردم عزیزمان بیدار و بینا هستند نسبت به مسائل و متوجه هستند که در کشور چه می گذرد، رفتار های حاکمان را مرتب مورد بررسی و تحلیل قرار میدهند، دائم مقایسه می کنند و بنابراین متوجه خواهند شد که کدام حاکم یا مسئول، صالح است و کدام نه.
ضمنا اینکه نوشته اید از روی نهج البلاغه پیام دارد یعنی چی؟
شاید یک گوشه از منظورم متوجه این نکته باشد که در دل بحث زیر به آن اشاره می کنم:
یک جایی شما می خواهید حقانیت یک مطلبی را به یک نفر و یک عده ای با توجه به عقایدی که خود آنها نیز بر آن باور دارند ثابت کنید خب مثلا با عزیزانمان در اهل سنت که می خواهید سخن بگویید به قرآن و حدیث های مورد قبول خودشان ارجاع می دهید و با یک فرد مسیحی شاید به کتاب خودشان او را ارجاع می دهید و از روی آن کتب مطلبی را که مد نظرتان است به آنها متذکر می شوید.
حال اگر آنها با شما همفکر باشند و از سوی دیگر شما را به عنوان یک مرجعیت تام فکری و علمی و عملی در آن بحث مورد نظر قبول داشته باشند و خود شما در نزد آنان از چنان مرجعیتی برخوردار باشید که حرف شما، خودش سند باشد دیگر اینجا نیاز به ارجاع نیست، بلکه حرف خود شما سند است، که البته مانند این مثال را در طول تاریخ داشته ایم که شخص آنقدر خودش شاخص بوده که همین که می گفتند که فلانی این حرف را در فلان قضیه زده، سخنش پذیرفته می شد و دیگر نیاز به ارجاع به جای دیگر نبود.
مثلا شما بیانات رهبری را با دانشجویان ببینید، خب از نوع بیانات و لحن رهبری آن صمیمیت و آن رابطه خاص که بین این دانشجویان جوان و رهبری هست چنان حکم می کند که رهبری آنگونه به بیان مطالب و نظرات خودشان بپردازند، که البته این به صورت جدا جای تامل دارد.
جوانی که آنجا آمده حقیقتا دغدغه دارد نسبت به آرمان های انقلاب و مسائل کشور و مردم برایش مهم است، مهم است برای او که چگونه بیانات رهبری را در راستای اهداف انقلاب دنبال کند و مهم است که چرا عده ای در این میان کارشکنی می کنند و کم کار هستند.
خب پس گاهی شاید شرایط به گونه ای ایجاب کند که شخص برای متذکر ساختن مخاطب خودش از روی کتابی که آنها همه بلاشک بدان باور دارند و یا اینگونه بیان می کنند که باور داریم، استفاده کند.
در پایان از اینکه این سئوالات را مطرح کردید تشکر می کنم و البته چون بحث زیبایی شد با اجازتون در یک پست جدا بر روی وبلاگم هم قرار می دادم.
محمد علی ابراهیمی 25 تیر 1394