گویی
زمانه به گونه ای پیش رفته که انسان فراموش کرده ممکن الوجودی بیش نیست، تمدن غرب
نیز به این مسئله دامن زد و به گونه ای تلاش کرد تا این فراموشی و غفلت را نهادینه
کند،آنقدر انسان را گرفتار ظواهر و وهمیات پوچ کرد که فراموش کرد که از کجا آمده،
برای چه آمده و به کجا خواهد رفت، یک علت ایجاد کبر نیز شاید همین باشد که انسان
فراموش کرد که ممکن الوجودی بیش نیست.
در
خیالات و وهمیات،خود را بالاتر از دیگران می داند و کمالاتی را برای خود در نظر می
گیرد و بقیه افراد را فاقد آن می داند .
کبر
همیشه آشکار نمی شود و گاهی به صورت مخفی در قلب انسان ریشه دوانده است به گونه ای
که شاید انسان خیال کند که اصلاً کبری در وجود خود ندارد.
درجه
نازله ی کبر برای عالم آن است که از مردم رویگرداند و جواب آنها را ندهد و درجه
نازله آن برای عابد آن است که خود را برای مردم عبوس کند و...
تقوا
تقوا
در قلب است و به گردن کج کردن و ... نیست، پیامبر(ص) در روایتی قریب به این می
فرمایند که:تقوا اینجاست و اشاره به قلب خودشان میکنند.
انسان
باید قلب خود را محیا و آماده کند و آن را همچون آیینه ای پاک نگاه دارد تا حق در
آن جلوه کند.
در
کنار مراقبه و تقوا انسان باید آنقدر علم خود را زیاد کند تا بتواند قلب خود را
تنظیم کند.
...