تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احزاب» ثبت شده است

بِسْـــــمِ الـلَّــهِ الرَّ‌حْمَـــٰنِ الرَّ‌حِیـــــمِ
هدف از تشکیل احزاب سیاسى در شرق.
در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها- هر جمعیتى یک حزبى درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها مى‏خواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف توده‏هاى مردم استفاده کنند، یکى از راههایى که موجب این مى‏شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلى مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست مى‏کردند. این حزبْ حزبِ مثلًا «دموکرات»، این حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت»- نمى‏دانم چه. در آن وقتها یک اسماى دیگر داشت، کم کم اسما هم اروپایى شد! اینها در ممالک خودشان یک چیزى درست مى‏کنند، صورت است، واقعیت ندارد؛ به واسطه آن صورتْ ممالک دیگر را به دام مى‏اندازند، که آنها وقتى که احزاب درست مى‏کنند واقعاً با هم دشمن مى‏شوند. حزب کذا با حزب کذا، اینها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مى‏کنند در دشمنى کردن با هم. وقتى بنا شد که آن اشخاصى که مؤثر هستند، آن اشخاصى که امید این است که مملکت به واسطه آنها اصلاح بشود، اینها تمام قوایشان را صرف کنند در اینکه خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته هایشان بر ضد هم، هر کدام دیگرى را رد کند، هر کدام دیگرى را طرد کند و اینها، یا بعضى آنها دانسته این کارها را مى‏کردند، و از عمال ابتدایى خارجیها بودند، و [یا] بعضى آنها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آنها را مى‏کشند به یک راهى که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.
اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر مى‏رسد که با دست دیگران [بوده‏] براى اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک توده‏اى مى‏ترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزى، صورتى آنجا درست کردند که اینها ببینند که مثلًا در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلًا کذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشیم! اما آنها یکجور دیگر فکر مى‏کنند، اینهایى که از آنها اخذ مى‏کنند یک جور دیگرى فکر مى‏کنند. اینها وقتى که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشکیل مى‏دهند! این دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفاده‏اش را مى‏کنند! آنها بازى مى‏دهند اینها را که البته مملکت متمدن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم باید احزاب داشته باشیم! اما احزابى که ما درست مى‏کنیم اینطورى است که این حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مى‏کند در اینکه این او را بکوبد و او این را بکوبد.
از اول اینطورى زاییده شد احزاب در ایران- به حَسَب نظر من. حالا هم که به صورتهاى دیگرى درآمده است؛ حالا هم انسان مى‏بیند که اینها باز با هم همین طور دشمنى مى‏کنند و مخالفت مى‏کنند. و این را هم من احتمال مى‏دهم که یک دستى از خارج در کار باشد. همین دیشب دو- سه نفر، چند نفرى که از یک جایى آمده بودند، شکایت از این مى‏کردند که در فلان جا که ما هستیم دستجات با هم مخالفند؛ این از او بدگویى مى‏کند، او از او بدگویى مى‏کند. و این موجب تأسف است که شمایى که یک جمعیتى هستید در خارج، یک ثروتى هستید از مملکت ما در خارج، و باید اسلام، کشور شما از شما استفاده کند، فردا که وارد در کشورتان مى‏شوید باید استفاده بدهید به کشور، کشور خودتان را آباد کنید، الآن با هم در اینجا به جنگ و گریز هستید؛ و به قول‏ آن شخص هر فردى که از ایران وارد مى‏شود در مثلًا فرودگاه، یک دسته‏اى مى‏روند او را مى‏برند و بر ضد دیگرى تبلیغات مى‏کنند تا او را بکشند طرف خودشان ..
اجتناب از اختلاف.
شما مى‏دانید دارید چه مى‏کنید؟
مى‏دانید دارید چه ضررى به خودتان و به کشور خودتان مى‏رسانید؟ شما مى‏بینید که الآن در ایران که یک وحدت کلمه- فى الجمله- پیدا شده است چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتاده‏اند؟ این را مى‏بینید؟ مى‏بینید که الآن در ایران که جناحها با هم نزدیک شدند یک قدرى، دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده، بازار با دانشگاه و با روحانیت یکى شده‏اند- در صورتى که باز اختلافاتِ فى الجمله‏اى هست و بعد عرض مى‏کنم- شما مى‏بینید که الآن یک وحدت فى الجمله‏اى که در ایران پیدا شده است، امریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروى را آنجا متزلزل کرده؛ و این قلدرها هم در خود ایران به دست و پا افتاده‏اند و همین آدمکشیها و همین تشبثاتى که این مرد (1) مى‏کند براى همین است که مى‏بیند که مردم با هم مجتمع شده‏اند و چه بکنیم که این اجتماع رفع بشود، چه بکنیم که به هم بزنیم این را!.
آفات اختلاف و تفرقه.
شما بدانید که این کارهایى را که مى‏کنید یا از دست غیر دارید، اتّباعِ (2) از غیر مى‏کنید و دیگران شما را وادار مى‏کنند به اینطور کارها، براى اینکه این وحدتى که الآن در ایران پیدا شده [و] در این جناحهاى خارجى، که اینها هم اشخاص مؤثرى هستند، در خارج هستند، در اینها هم اگر یک وحدتى پیدا بشود ضرر زیاد مى‏شود براى خارج، دنبال این افتادند که جناح داخل را به یکجور با هم مخالف کنند، جناح خارج را هم به یکجور با هم مخالف کنند، اینها را هم با آنها با یکجور دیگر مخالف کنند. شما مى‏دانید که دارید به نفع دیگران فعالیت مى‏کنید [و] خودتان متوجه نیستید؟ مى‏دانید که این مخالفت امروز در یک وضعى که ایران واقع شده است، در یک وضع حساسى که بین موت و حیات الآن ایران واقع شده، این مخالفتهاى شما با هم چه ضررى به این نهضت اسلامى ایران مى‏زند؟ اگر شما با هم اجتماع کنید، این جبهه‏ هاى مختلفى که دارید، هر ده تاى شما، صدتاى شما با هم جمع شدید یک اسمی روى آن گذاشتید، این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همان طورى که مى‏بینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را، این قدرت شما هم در خارج به ایران مُنْضَم مى‏شود و بیشتر آنها متزلزل مى‏شوند لکن آنها از شما مى‏خواهند الآن استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کى است؟ جبهه ملى! آن کى است؟ نهضت آزادى! آن کى است؟ جوانانِ چه! آن کى است؟ گروهِ کذا! آن کى است؟ گروهِ کذا! گروههاى مختلف، متعدد؛ پیش هرکس که بروى از دیگرى تکذیب مى‏کند؛ هر جناحى دشمن جناح دیگر است. این چه معنا دارد بین یک توده هایى، که اینها با هم در یک مقصد عالى شریکند و آن اینکه باید ریشه این ظلم کنده بشود، باید دست این ابرقدرتها از مملکت ما کوتاه بشود؛ همه‏تان موافقید با این.
این اختلاف شما که الآن هست و هر روز هم ریشه دارتر مى‏شود و من در این سه ماهه که بودم نتوانستم که این معنا را از بین ببرم و مأیوس شدم از شماها، شماها مى‏دانید چه ضررى دارید به اسلام مى‏زنید، چه ضررى دارید به کشور خودتان مى‏زنید و چه خدمتى دارید به امریکا مى‏کنید و شوروى یا انگلستان؟ خدمت لازم نیست که شما بیرق آنها را به دوش بکشید و دور بیفتید؛ همین خدمت است که شما خودتان را از ارزش مى‏اندازید، خودتان را از فعالیت مى‏اندازید، تمام قواى شما صرف اختلافات بین خودتان مى‏شود، صبح تا عصر با هم دعوا دارید. شما با هم یک کلمه بشوید به ضد دیگرى، بعدها فرصت هست از براى اینکه شما یک مقاصد شخصى- اگر خداى نخواسته داشته باشید- اعمال بکنید. چرا مقاصد شخصى خودتان را داخل مى‏کنید در این امور؟ چرا در یک نهضت اسلامى اینقدر هواى نَفْس دارید شماها که نمى‏گذارید با هم مجتمع بشوید و نمیتوانید باهم مجتمع بشوید؟ یک قدر کنار بگذارید این هواهاى نفسانیه را.
__________________________________________________
 (1)- شاه..
 (2)- تبعیت و دنباله‏روى کردن..
                        صحیفه امام، ج‏5، ص: 278
  • tavalod.blog.ir