اصالةاللّذّه
آری اصالةاللّذّه بودن یکی دیگر از ویژگیهای ماهیت فرهنگ غرب....
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهیت فرهنگ غرب ۳
نابود شدن بنیانهای فرهنگی و اعتقادی، عادی سازی گناه توسط فرهنگ غرب و تبیین باطن فرهنگ غرب در شماره قبل به صورت مختصر مورد بررسی قرار گرفت، در این شماره به ادامه مباحث در ارتباط با ماهیت فرهنگ غرب می پردا...
اصالةاللّذّه
آری اصالةاللّذّه بودن یکی دیگر از ویژگیهای ماهیت فرهنگ غرب است، به این معنا که لذت جویی را یک امر مطلوب و یک ارزش می دانند و اصالت را به لذت بردن می دهند و خود را در انتخاب روش رسیدن به این لذت آزاد می گذارند، ازدواج و نهاد خانواده را بیمعنا تلقی می کنند. البته در جامعه ما نیز کسانی هستند که این باور غلط را ترویج می کنند.(۱)
غرب انسان را موجودی آزاد و رها از هر بند و قیدی معرفی می کند انسان در این فرهنگ به عنوان موجودی معرفی می شود که برای برطرف کردن نیازهای حقیقی و نیازهای کاذب خود می تواند از هر طریقی اقدام کند که یکی از رکن های اساسی آن همین لذت بردن است، هر آنچه موجب لذت بردن بشود را مباح می دانند؛ یکی با اعتیاد لذت می برد، دیگری با شهوات جنسی لذت می برد، یکی با کتک زدن این و آن و...
حالا کسی نگوید که خب در اسلام هم لذت هست، بله هست اما شرایطی دارد، قوانینی دارد، راه و رسمی دارد، این طور نیست که در اسلام هرکس از هر طریقی که بخواهد بتواند لذت جویی کند، بلکه باید آن لذت بردن بر اساس دستور شریعت الهی باشد و به اصطلاح لذت حلال باشد، اما در فرهنگ غربی همانطور که اشاره شد هر آنچه موجب لذت بردن بشود را مباح می دانند و دیگر رضایت خدا برایشان مطرح نیست.
ایراد اساسی که به این فرهنگ هم وارد می شود همین است که دستورات الهی را کنار زده اند و خود خدای خود شده اند و برای روش زندگی خود به طور کامل منشان است که تصمیم می گیرد، منی که منقطع از خدا و وحی الهی ومعنویت است و همه چیز را در ماده و چگونگی استفاده آن برای لذت بردن از زندگی البته با تعریف خودشان، خلاصه کرده اند.
و اسم این انقطاع را آزادی می گذارند، البته مد نظر آنها بیشتر آزادی از حد و حریمی است که خدا تعیین کرده است، بیچارهها گمان برده اند که خدا از محدود کردن انسان نفعی می برد، خیر اینطور نیست، هر چه از سمت خدا برای ما فرستاده شده برای خود ماست، هدف خلقت را گم کرده اند، این که انسان برای چه خلق شده و اینکه ما انسانها خلق شده ایم تا چه بکنیم با اینکه خلق شده ایم تا خدا چه بکند را اشتباه متوجه شده اند.
اصلاً معاد را در نظر نمی گیرند و گمان نمی برند که کوچکترین عمل انسان در معاد او تاثیر می گذارد، نگویید که برخی از مسلمانها هم معاد و این چیز هایی که گفتید را در نظر نمی گیرند و ... ، بحث ما در اینجا این است که فرهنگ غربی در ذات خود اینگونه است، ولی اسلام و فرهنگ اسلامی و الهی در ذات خود متصل به حقیقت و در جهت رساندن انسان به هدف خلقت است. حالا اگر شخص مسلمانی از فرهنگ و شریعت الهی و اسلامی فاصله می گیرد و خود را وام دار و تحت سیطره فرهنگ غربی و هر فرهنگ غیر الهی دیگر قرار می دهد، به خواست خودش بوده ولی عواملی در سوق او به آن سمت دخیل بوده که باید آنها بررسی شوند و راه مقابله با آن نیز برای افراد مشخص شود، که ما آن را همان جهاد فرهنگی می نامیم.
یکی از دلایلی که به بررسی ماهیت فرهنگ غربی می پردازیم این است که چهره شرک آلود و دور کننده انسان از خدا و از هدفی که انسان باید دنبال می کرد تا به حضرت الله تقرب جوید آن هم در هر لحظه و در هر مکان و موقعیت، آشکار کنیم.
و جامعه خود و جامعه جهانی را از این دالان تاریک و آلودهای که هر لحظه انسان را در غفلت و دوری از خدا می کشاند نجات دهیم.
انشاء الله خداوند به ما این توان را بدهد که به کمک یکدیگر هدفی را که انبیاء و اولیا دنبال می کردند را محقق کنیم و جامعه و تمدنی ایجاد کنیم که لحظهای انسان را از یاد و ذکر خدا باز ندارد.
والسلام
محمد علی ابراهیمی
۱- قوام گرفته از بیانات رهبری ۱/۱/۱۳۹۳