تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

تولد

اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است. "امام خامنه ای"

شریعت شناسی (3)-نحوه برخورد با اعتبارات شریعت بشری

tavalod.blog.ir | دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۴۶ ب.ظ | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تا حدودی منظور از شریعت بشری اعتباری و اعتبارات صرفاً بشری را در مقاله شریعت 2 توضیح دادیم حال به نحوه برخورد با این اعتبارات می پردازیم.

در ابتدا توجه شما را به بیانات امام خامنه ای در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) مورخ ۱۳/۱۱ /۱۳۷۷ جلب میکنم.

تقاضا دارم با دقت و تامل هم سئوال و هم جواب خوانده شود.

«"جوانانى که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبى لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلى چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولى جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنى از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعى است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجى را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌هاى استعمار را در میهن اسلامیمان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفى غرب به میان مى‌آید، به دلیل همین تصویر روشنى که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفى فنآورى به ذهنشان مى‌رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌اى تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌اى پذیرش غرب را نفى ارزشها و اصول اسلامى و ملى دانسته‌اند و با توجّه به این که نفى غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصى داشته است، مى‌خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعى از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ مى‌کنیم، با حفظ اصول و ارزشهاى اسلامى و ملى‌مان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟

این سؤال خیلى مهمّى است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض مى‌کنم. اوّل این که نفى غرب، به هیچ‌وجه به معنى نفى فنآورى و علم و پیشرفت و تجربه‌هاى غرب نیست و هیچ عاقلى چنین کارى را نمى‌کند. نفى غرب، به معناى نفى سلطه غرب است که هم سلطه سیاسى مورد نظر است، هم سلطه اقتصادى و هم سلطه فرهنگى. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله مى‌گویم، شاید ان‌شاءاللَّه براى شما مفید باشد.

ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌اى از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمى‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگرى، حتماً زیباییهایى هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌اى این‌گونه برخورد نمى‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روى این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجاى دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌اى از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را مى‌گیرد، به فرهنگ خودش مى‌افزاید، فرهنگ خودش را غنى مى‌سازد و آن بدیها را رد مى‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایى، غرب، امریکایى، امریکاى‌لاتین، آفریقا و ژاپن فرقى نیست و هیچ تفاوتى ندارد و در این حکمى که مى‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگى که قرار مى‌گیریم، به‌طور طبیعى تا آن جایى که مى‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایى که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایى که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّى است. منتها در زمینه فرهنگ غربى نکته مهمّى وجود دارد که من دلم مى‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنى فرهنگ اروپاییها - عیبى دارد که فرهنگهاى دیگر، تا آن جایى که ما مى‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبى» است. این، قطعاً دلایل انسانى و جغرافیایى و تاریخى‌اى دارد. از اوّلى که اینها در دنیا به یک برترىِ علمى دست یافتند، سعى کردند همراه با سلطه سیاسى و اقتصادى خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتى مى‌گوید فرهنگ من باید در این کشور جارى شود! این چیز قابل قبولى نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتى که این فرهنگ بر او تحمیل مى‌شود، این را نمى‌پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهاى خودتان، ترجیح مى‌دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخورى! وقتى کارى زورکى و تحمیلى شد؛ وقتى از موضع قدرت انجام گرفت و وقتى متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتى آن را پس مى‌زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربى است. غربیها این را مى‌خواهند، دوست مى‌دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بى‌ادب محسوب مى‌شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمى راه ندارید و یک آدم بى‌ادب و غیرمنضبط و بى‌نزاکت تلقّى مى‌شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربى است. زن غربى، روشهایى دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگى دارند - خوب یابد، بحثى سرِ آن نداریم - اما سعى دارند این فرهنگ را به همه ملتهاى دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربى، این بد است.

من یک وقت مثالى زدم و گفتم شما گاهى خودتان به انتخاب خود غذاى مقوّى و یا داروى شفابخشى را مصرف مى‌کنید؛ اما یک وقت بى‌هوشتان مى‌کنند، یا مى‌خوابانند، دست و پایتان را مى‌گیرند و با آمپول چیزى را به شما تزریق مى‌کنند! سعى شده است از طریق رؤساى کشورها و رژیمهاى فاسد، فرهنگ غربى به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوى - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعى کردند فرهنگ غربى را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر مى‌کردند؛ فرهنگ ملى را تحقیر مى‌کردند؛ باورهاى ملى را تحقیر مى‌کردند.

شما ببینید در دوران حکومت پهلویها و اندکى قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربیها شروع شده بود و در دوران پهلویها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌هاى آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمى‌دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کارى بکند، بتواند چیزى بسازد، چیزى به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملى و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملى با «فرهنگ» شکل مى‌گیرد. هویت هر ملتى، فرهنگ اوست؛ این را نبایستى زخمى و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربى این است، والاّ بله، فرهنگ غربى محسّنات و زیباییهایى هم دارد. البته زشتیهایى هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالى ندارد که ما زیباییهاى فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، مى‌تواند مورد بحث قرار گیرد.

- انسان ذاتاً فقیر است و از خود چیزی ندارد حال اگر زیبایی هایی هم وجود داشته باشد و با باطن و شریعت الهی هم سنخ باشد پس باید منشأ الهی داشته باشد.حال این که چگونه و از چه راه هایی در زندگی بشری منعکس شده بحث دیگری است.

مثلاً ما بر این باوریم که خدا برای هر قومی در هر زمانی هدایت گری را فرستاده است و آن ها نیز با توجه به ظرفیت ، همت ،ایمان، عزم و اراده خود از آن پیامبر یا وصی پیامبر خدا استفاده می کردند، همچنین علوم و فرهنگ و رویه را شاید نتوان به صورت مطلق در حصار و از دسترس دیگری دور قرار داد بنابراین فرهنگ ها و علوم صحیحی ممکن است حتی در غرب وجود داشته باشد که دارای مبانی الهی هستند، حال این فرهنگ و علوم و اعتبارات یا از طریق دین اسلام و یا از طریق ادیان الهی دیگر ممکن است به بار نشسته باشد و چون نمی توان برای آنها حد و مرز قائل شد پس ممکن است در هر نقطه از زمین یافت شوند.

حال وظیفه ما این است که تعبدی هر علم و فرهنگ و اعتباری را که از بانگ غرب یا شرق به جان ما میرسد و در الهی بودن یقین نداریم سریعآ نپذیریم بلکه در آن تشکیک ایجاد کنیم و مبانی بوجود آمدن آن را بررسی کنیم و با قوانین اسلام آنها را محک بزنیم اگر هم سنخ بود چه مقداری از آن و یا همه ی آن، می پذیریم و آن را در صورت نیاز تعالی می بخشیم و گرنه آن را کنار می گذاریم.

این که الآن وارد مصداق بشویم نیازمند این است که بحث تخصصی بشود و پیرامون هر مصداقی در هر موضوعی مطالعات فراوانی شده باشد چه در مباحث غرب شناسی و آن موضوع خاص از دید آنها و چه در مباحث معرفتی و الهی و این که کسانی که  نظر می دهند حتماً باید به درجه ای از عبودیت نیز رسیده باشند زیرا از ظلمتکده نور به بیرون نمی تابد.

پس وارد مصداق ها نمی شویم و به قول رهبری" حالا آن زیباییها چیست، مى‌تواند مورد بحث قرار گیرد"

والسلام 91/11/9

محمد علی ابراهیمی

  • tavalod.blog.ir

شریعت

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">